ـ با نتیجە انتخابات ریاست و هیئت رئیسە مجلس شورای اسلامی کە در آن علی لاریجانی بە عنوان رئیس مجلس و بە ترتیب پنج نفر از اصلاح طلبان، پنج نفر از اصولگرایان و ٢ نفر از تندروها بە هیئت رئیسە انتخاب شدند، مجلس شورای اسلامی وارد فاز دیگری شدە کە آن را از مجلسین پیشین بویژە بعد از دوران اصلاحات جدا می کند. تغییری کە در آن ١٠ نفر از لیست غیر جبهە پایداری وارد هیئت رئیسە شدە (البتە با حفظ مرز موجود میان اصلاح طلبان و اصولگرایانی کە سر بە لیست امید هستند). بە نظر شما این موضوع از چە زاویەای مهم است، و اصولا آیا می توان مدعی اهمیت تاثیر آن بر اوضاع کشور شد؟
ـ ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی، نه دمکراتیک و مبتنی بر رقابت آزاد احزاب سیاسی است، و نه که بکلی از نوع بسته و متمرکز آن. حدی از رقابت در آن وجود دارد، اما فقط و فقط بین وفاداران به نظام در شکل مهندسی شده و تحت مدیریت هسته اصلی قدرت. در چنین ساختاری، مهم تر از خود مجلس، هیئت رئیسه آنست! ریاست مجلس ممکن است نتواند هر نطق پیش از دستور مجلس نشینان را کنترل کند، اما سرنوشت هر تصمیم پارلمانی در همین حلقه ریاست است که رقم می خورد. در واقع، هسته اصلی قدرت دوبار و در دو سطح به مجلس نظام جهت می دهد. یکبار پیش از انتخابات و در روند برگزاری آن توسط نهادهای نظارتی و اجرایی بمنظور تعیین کادر عمومی مجلس و دخالت در چینش کرسیهای آن و بار دیگر توسط هیئت رئیسه مجلس پساز تشکیل مجلس! هسته اصلی قدرت جز مورد استثنایی مجلس ششم که در آن دچار غفلت شد و لذا بعداً بمدت چهار سال تمام مجبور به بهره گیری از تهدید مستقیم و شمشیر داموکلس “حکم حکومتی” گردید در دیگر مجالس خط خود را همواره از طریق هیئت رئیسه مجلس پیش برده است. به این اعتبار، تحول کیفی در کار نیست؛ اگرچه از برخی تغییرات می توان سخن گفت. این مقدمه را گفتم تا کادر سخنم روشن باشد.
از ۱۲ نفر مجموعه هیئت رئیسه مجلس دهم، ۷ نفر از لیست “ولایت” است و ۵ نفر از لیست امید. لیست امید هم که می دانیم ائتلاف اصلاح طلبان است و اعتدالیون. به این ترتیب، هیئت رئیسه مجلس، پیش از همه به ولایت متعلق است و قرار گرفته زیر نگین آقای خامنهای. از ۲۳۷ رای داده شده به آقای لاریجانی برای ریاست مجلس هیچ کس به اندازه شخص ولی فقیه خوشحال نشد و می توان تصور کرد که او با شنیدن نتیجه انتخابات هیئت رئیسه دائم مجلس، خود را بخاطر پیشبرد مهندسی کامیاب انتخابات به گرمی برنده یافته و ستوده است! اما دو نفر دیگر هم هستند که در پی شنیدن نتیجه رای گیری در بهارستان از فرط خوشحالی تسبیح انداختند: آقایان رفسنجانی و روحانی! آقای لاریجانی عملاً کاندیدای مشترک “بیت” و رئیس جمهور بود و وفق مشترک دو آیت الله راس رسمی و غیر رسمی نظام یعنی آقایان خامنهای و رفسنجانی! اولی همه زورش را از طریق فقهای شورای نگهبان زد تا اصلاح طلبان هر چه کمتری وارد مجلس شوند و آنهایی هم که می آیند از جنس مطیع باشند! دومی هم همه زیرکی خود را بکار برد تا با بهره گیری از نارضایتی جامعه و به اتکای بخشی از نیروی اعتراضی در آن، در محدودترین ظرف موجود بیشترین ظرفیت ممکن مطلوب خود را بگنجاند!
تاثیر این مجلس بر اوضاع را باید در کادر همین توافق جست. منطقاً نه خلاف اراده رهبر خواهد بود و نه شاخی در برابر دولت. در موضوع «برجام»، روحانی را بیشتر همراهی خواهد کرد، در سیاست داخلی و عرصه فرهنگی عموماً با تمایلات خامنهای همخوانی خواهد داشت و در زمینه اقتصادی بگونهای منفعلانه ناظر تنازع دومشی “اقتصاد مقاومتی” خامنهای و “درهای باز” روحانی خواهد ماند. در سیاست منطقهای هم این پتانسیل در آن دیده می شود که به هوراکش برنامههای قاسم سلیمانیها بدل نشود. در مجموع، مجلسی تا حدی زیاد رها ازعربدهکشهای افراطی و در همانحال، فاقد آدمهای جسور. تیپی مانند علی مطهری هم همانا در آزاد بودنش از قید و بند ریاست و کمیسیون است که می تواند مفید باشد؛ او در انتقاد و اعتراض است که موثر می افتد و نه در وصله و پینه کردنها! مجلسی است نه یکدست اما توی دست!
ـ بە نظر شما چرا اصلاح طلبان در مورد ریاست مجلس کوتاە آمدند و راە را برای علی لاریجانی بازکردند؟
ـ اصلاح طلبان در مورد ریاست مجلس نبود که کوتاه آمدند، آنها از مدتها پیش کوتاه آمدن را به شیوه مرضیه خود بدل کردهاند! این رویکرد عملی را هم زیر تز “نرمالیزاسیون” تئوریزه نمودهاند! آنها در کلیت خود اگر هم نگویم از “سبز” شدن تبری جستهاند که فاصله بسیار از آن گرفتهاند. بعلاوه در وزن کشی برای هیئت رئیسه موقت هم معلوم شد که اینان در بهترین حالت میان خود خودشان بیش از ۱۰۳ رای ندارند. اقای روحانی معتدل، آنها را برای اعتدال خودش می خواهد نه که خود را در خدمت اصلاح طلبی آنها بداند. ایشان اصلاح طلبان را بیشتر برای حفظ ارتباط معین خود با بخشهایی از جامعه و مشخصاً اقشار میانی و گسترهای از جامعه مدنی می خواهد. او برای پیشبرد طرحهای خود، بیشتر چشم بر راس نظام دارد. پس آقای روحانی کی مهره برایی از اهل ولایت چون علی لاریجانی را وا می نهد و سراغ حمایت از آقای عارف می رود که با همه نرم خوییهایش و اطاعت از “رهبری”، باز برای شخص ولی فقیه چندان هم خودی نیست؟! جناح اصلاح طلب کار درستی کرد که در دور “موقت” به رقابت با کاندیدای “اصولگرایان” برخاست تا حضور و وزن خود را به رخ رقیب بکشد، اما با دادن رای مثبت به او در دور “دایمی”، آن برآمد بجا را ابتر کرد! خطایی که مشابه آن را بارها مرتکب شدهاند زیرا که در واقع و اساساً جز این نیستند! آنها می دانستند که لاریجانی در هر حال انتخاب می شد، اما چرا خواستند تمام قد پشت او بروند؟ حداقل رای ممتنع می دادند تا هم به طرف مقابلاین پیام را برسانند که هر توافقی بهاء دارد و باید در مناسبات فیمابین خود قانون سیاسی و پارلمانی بده بستان را جاری کنند و هم از این طریق نیروی اتکاء به نفس را در خود پارلمانترهایش و نیز در بدنه اجتماعیاش بالا ببرند. اما آنها این کردند چون بیشترینه اصلاح طلبان اساساً با اعتدال شناخته می شوند تا پذیرش ریسک سیاسی برای اصلاح طلبی جدی!
ـ ظاهرا رابطە اصولگرایان میانەرو و اصلاح طلبان وارد فاز جدیدی شدە، موردی کە تقریبا با توجە بە حوادث سالهای اخیر بسیار جلب نظر می کند، بە نظر شما علت این مسئلە چیست؟
ـ علت مسئله روشن است. بخشی از”اصول گرایان” متوجه روند انزوای خود در جامعه شدهاند و به این رسیدهاند که افراط گری آفت جان و وجودشان است. دریافتهاند که بدون حدی از تعامل با جامعه مدنی و جامعه بین المللی، در وضع علاج ناپذیری از بحرانها قرار خواهند گرفت. عقل حکومتی آنها رای به اعتدال داده است. از سوی دیگر نیز اولویت نخستین بیشترینه اصلاح طلبان نه اصل اصلاح که حفظ نظام بوده و است. آنها وضع “نرمال” را در حکومت فقاهتی می جویند که در آن ولی فقیه تحریک نشود، احساس خطر نکند و علیه اصلاح طلبان نشورد! این نزدیکی سیاسی، نتیجه همان روندی است که در چند سال گذشته با تز “جلوگیری از شکاف دولت و ملت” تبیین شده است! توضیح این تقرب سیاسی را باید در باور به همزیستی ولایت با جمهوریت جست!
ـ بەنظر می رسد کە مورد اصلی این همگرائی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان مسئلە برجام و نگرانی از تندروها باشد، آیا بە نظر شما تنها این موارد می تواند ادامە این همگرائی را ضمانت کند؟
ـ «برجام» یک نمود از روندهاست، اگر چه نمودی مهم. نگرانی از تند رویها هم البته واقعیت دارد که در بالا توضیح دادم. اما اگر قرار باشد که در سطح حوادث نمانیم و عمق آب را بکاویم، هم پیوندی اینها در حفظ این نظام ریشه دارد! اینها می توانند برسر این یا آن مسئله با هم درگیر شوند و بنابراین همگرایی بر سر موارد مشخص اصلاً تضمین شده نیست، آنچه که “تضمین” است همانا تعلقات مشترک پایهای اینهاست. واقعیت اینست که همین حالا در سطح جمهوری اسلامی ما شاهد دو مشی متمایز و قسماً متنافر در همه زمینهها از اقتصاد تا سیاست و از سیاست داخلی تا خارجی و دیگر عرصههای اجتماعی و فرهنگی هستیم که با هم سخت درگیرند اما نباید فراموش کرد که هر دو این مشیها برای پیشبرد الگوی حکومت دینی است! الگویی که یک رشته الزامات دارد و هر مولفه از آن ناگزیر از تطبیق خود با آنها. برای جامعه و در نتیجه برای ما، مبارزه این دو رویکرد طبعا اهمیت دارد و ما بهیچوجه در برابر آن بی طرف نیستیم اما اختلاف آنها را نباید تا سطح دو ساختار بالا برد. اصلاح طلبان زمانی در مسیر تحول می توانند قرار بگیرند که خود دچار تحولات پایهای شوند و چنین چیزی منوط است به نضج یک جنبش مدنی فراگیر علیه حاکمیت ضد دمکراسی و حکومت ولایی. هر حمایتی از “همگرایی” را با این باید سنجید که مستقیم یا غیر مستقیم در خدمت گشایش فضا برای چنین نضج یافتنی است یا نه!
ـ این همگرائی می تواند متضمن نتایجی مثبت در زمینە گشایش سیاسی و نگاە فرهنگی رژیم بە جامعە باشد؟
ـ من در نگاه به اختلافات در حکومت از منظر جامعه تاکید دارم. هر توافقی در حکومت اگر در جهت رفع این یا آن نقطه بحرانی از جامعه باشد و گشایشی در سپهر جامعه، می تواند و باید مورد تایید باشد و در غیر اینصورت نه. معیار برای ما برنامه کلان ماست و نیز چارهجوییها و تدبیردیدنهای مشخصی که معضلات جامعه اقتضاء دارند. استقبال از همگرایی برای رفع این یا آن معضل نباید ما را از این اصل راهنما دور کند که شرط قرار گرفتن جامعه در ریل توسعه دمکراتیک، همانا رهایی جمهوریت است از ولایت. واگرایی این دو از هم، به سود تقویت و تثبیت جمهوریت است و برای ما یک خط راهبردی.
ـ بە نظر شما برخورد نیروهای دمکراتیک کشور با این وضعیت نوین چگونە باید باشد؟
ـ در سئوال پنج، به بنیان رویکرد ضرور نیروهای دمکراتیک کشور در قبال وضع موجود بگونه گذرا اشاره کردم.
با سپاس از شما برای شرکت در این گفتگو.