در فضاى کنونى عراق سه مشخصه اصلى از هم قابل تفکیک هستند: چانه زنى و کلنجاررفتن نیروهاى برنده انتخابات اخیربر سر چگونگى بافت دولت آینده، مذاکرات مخفى آمریکا با نیروهاى شورشى، و سرانجام وارد شدن مستقیم جمهورى اسلامى در فضاى سیاسى عراق از طریق گشودن باب مذاکره با آمریکائیها.
در مورد اول آنچه واضح است، مخالفت جناح کردها، سنیها و لائیکها با نخست وزیرى مجدد جعفرى و اختلاف آنها با در اختیار گرفتن پستهاى کلیدى از طرف شیعیان است، امرى که از حمایت مستقیم آمریکا نیز برخورداراست، و سنیها نهایتا آنرا موفقیتى براى خود ارزیابى کردند. در حقیقت ترس آمریکا از قدرت گیرى بیش از حد جناح شیعى در عراق و قدرت یابى بیشتر جمهورى اسلامى درمنطقه و نیز دورى بیشتر کشورهاى عربى از سیاستهاى جارى آمریکا درعراق محسوس است. این سیاست از لحاظ داخلى ناظر است بر جلب اعتماد بیشتر به ویژه جناح سنى که نیروهای اصلى شورشى عراق با آن مرتبط هستند. اکنون این طور به نظر مى آید که اتحاد ما بین سه جناح که از پشتیبانى آمریکا برخوردار است، سرانجام جناح شیعى را به عقب نشینى وادارد، امرى که اخیرا به نوعى خود را در سخنان آقاى جعفرى نشان داد. وى اعلام کرد که اگر مردم او را نخواهند، حاضر نیست پست نخست وزیرى را به عهده بگیرد.
در مورد دوم همانطور که مطلع هستیم آمریکائیها از مدتها قبل مذاکرات مخفى اى را با شورشیان شروع کردهاند. که در امتداد آن با دادن امتیازاتى به آنان (مانند اعطاى اداره امور در بعضى مناطق مرکزى به عشایر) سعى نمودند که در میان آنان به نحوى اختلاف انداخته، مقاومت آنان را تضعیف کنند، امرى که در واقع به وقوع نپیوست و آنچه ما شاهدش هستیم گسترش بیشتر خشونت و ترور و جنگ در عراق میباشد.
همچنین امر مذاکره با شورشیان یکى از علتهاى اصلى عدم تشکیل دولت در عراق بعد از انتخابات میباشد. زیرا آمریکائیها میخواهند که پیش و یا همزمان با تشکیل دولت جدید، از طریق تضعیف اساسى شورشیان پایه هاى محکمترى را براى رژیم جدید پایه ریزى کنند و این میسر نمیشود الا از طریق جذب لااقل بخش مهمى از شورشیان به پروسه سیاسى کشور.
و سرانجام گشودن باب مذاکره با ایران بر سر اوضاع داخلى عراق است که علیرغم فراز و نشیبهائى چند در گذشته، سرانجام به واقعیت پیوست و رسانه هاى جمعى موافقت ایران را با آن اعلام کردند.
به نظرمن این مسئله از چندین جهت داراى اهمیت جدى و ویژه است. اولا اینکه این اولین مذاکرات رسمى ایران و آمریکا بعد از روى کار آمدن جمهورى اسلامى است. دوم اینکه آمریکا عملا با این کار میپذیرد که ایران در عراق منافع و نفوذى دارد که بدون توجه به آن نمیشود اوضاع عراق را به جائى مطلوب رسانید، و سرانجام اینکه این مذاکرات میتواند آغاز تحولى جدى در روابط این دو کشور به شرط پیشبرد آن و توافقاتى بر سر عراق باشد.
اما از میان سه مشخصه اصلى که در ابتداى گفتار بدان اشاره شد، مشخصه دوم یعنى مذاکرات آمریکائیها با شورشیان و حصول توافقى با آنها به نظر من براى آمریکائیها در اولویت اصلى قرار دارد. که در آن هر دو طرف هم از اهرمهاى نظامى براى گرفتن امتیاز بیشتر از هم استفاده میکنند و هم از روشهاى سیاسى. و نیز مشخصه سوم ، یعنى مذاکرات آمریکائیها با جمهورى اسلامى باز در خدمت کاهش شورش و جلب توافق شیعیان براى تشکیل سریع دولت عراق است.
اما فراتر از همه اینها مسئله دستاوردها و منافع جمهورى اسلامى در روند این مذاکرات است. سئوال این است که طرفین به طور مشخص چه خواسته هائى را بر سر میز مذاکره خواهند گذاشت، و سرانجام چه داد و ستدهائى صورت خواهد گرفت؟ آنچه واضح است این است که رژیم ایران این مذاکرات را در راستاى ستاندن به ویژه تضمینهاى امنیتى میبیند. آیا آمریکائیها در این مسیر آماده خواهند بود که هم بر سر این مسئله و نیز موارد دیگر مورد اختلاف نرمش از خود نشان بدهند یا نه؟
واضح است که مذکرات ایران و آمریکا به معناى گشودن فصل جدیدى در مناسبات و وضعیت منطقه است، و به نظر من باید مورد حمایت قرار گیرد. زیرا به هرحال علیرغم همه مسائل، راه گفتگو و سیاست، عقلانى ترین طریق ممکن براى حل معضلات و رفع خطر جنگى دیگر در منطقه است.
٢۶ اسفند ١٣٨۴