مسیحیت وتعقیب اصلاح گرایان دینی
جیووانی پیکو دلا میراندولا- شهادت در ۳۱سالگی
پیکو دلا میراندولا، هومانیست ایتالیایی قرن ۱۵، یکی ازنمایندگان وپیشگامان مهم فلسفه رنسانس والهیات مردم گرایانه بود. درتاریخ علوم جدید، اورا پدرمبارزه علیه خرافات و طالع بینی ستاره شناسی می دانند. مخالفت اوباطالع بینی علم نجوم باعث رشد علوم تجربی درغرب درپایان سده های میانه شد. اوعلیه خرافات قدری و سرنوشتی، قدعلم کرد ومی گفت چون انسان میان حیوان وملکوت درنوسان است، ارزش وحیثیت اودرآزاد بودنش می باشد. سارتربراساس فلسفه اوبه ماکسیم:” انسان محکوم به آزادی است” رسید. پیکو می نویسد که نه تنهاانسان مستقل ازخداست بلکه خدا انسان را آفرید تا او خالق خود یامجسمه سازخود باشد، چون انسان درشرایطی بدنیاامد، تاآن چیزی بشود که می خواهد.
درتاریخ سیراندیشه درغرب،غیرازلوترونیچه، هومانیست های آغازین مانند مورس و اراسموس نیزتحت تاثیراوقرارگرفتند. نیچه بعدها باکمک آثاراو نماینده آنتروپولوژی فلسفی گردید. نوشته های پیکو همچون آثارباکون و دکارت، بخش مهمی از اندیشه غربی درزمینه آنتروپولوگی هومانیستی هستند. اهمیت دیگراودرالهیات فلسفی هومانیسم ایتالیایی بود. اویکی از مدافعان فلسفه افلاتونی نیزاست. هدف پیکو طرح یک جهانبینی عام ازترکیب تمام ادیان و فلسفه های زمان خودبود. اوهمچون اختلاط گرایان کوشید تاسنتزی ازعناصرتمام جریان های فکری بوجودآورد. تئوری اودرباره حیثیت وشرف انسان، امروزه پایه وبخش مهمی ازقانون اساسی وحقوق بشردرکشورهای مترقی است. اونه تنها یکی ازپیشگامان اندیشه مکتب دایرت المعارفی فرانسه، بلکه نماینده جدید، ورای سنت اسکولاستیک زمان خودبود. هدف دیگراواین بود که فلسفه افلاتون و ارسطو را با دین مسیح مخلوط کند و یک حقیقت عام بیابد. اوخودتحت تاثیرادیان قرون وسطا مانند عرفان یونانی، فلسفه عربی، ونظرات فیثاغورث بود. هسته مرکزی فلسفه او، فلسفه افلاتونی ومسیحیت است. باشعار”انسان خالق وسازنده خود است”، اوطرح انسان رنسانس وهومانیسم جدید را ریخت.اومی گفت که استقلال وآزادی انسان، پایه های ارزش وحیثیت او هستند. مورخین سیراندیشه اشاره می کنند که اوغیراززبانهای عربی وعبری، اطلاعاتی عمیق و دایرت المعارفی درفلسفه باستان وعرفان یهودی داشت.
پیکو دین یهود را خویشاوند نزدیک دین مسیحیت می دانست وخصوصیت انسانی را، بی خاصیتی وی قید نمود. اوعقیده داشت که ادیان وفلسفه های گوناگون ازجمله: یونانی باستان،یهودی کابالایی، ومسیحی اسکولاستیک، سهمی درحقیقت جامع و جهانشمول دارند. اوکوشید تا میان مسیحیت وافلاتون گرایی، یک هماهنگی بوجودآورد. پیکو براساس نظرات زردشت، فیثاغورث، ارسطو وافلاتون، می گفت که فلسفه موجب رضایت خدا خواهد شد. اومدعی بود که ادیان والهیات گوناگون مانند مسیحیت، یهود، واسلام، دارای حقایق عام یا حداقل جرقه هایی ازحقیقت هستند. شعاراستقلال فرد و مدارای دینی دیگران او ، پایه های عصرروشنگری شدند. اودرطول زندگی کوتاه خودازطریق معلمانش باافکارعربی، عبری، یهودی ابن رشدی وارسطوگرایی آشناشد. پیکو نه تنها یکی ازنمایندگان افلاتون گرایی فلورانسی بلکه فیلسوف آغازدوره رنسانس نیزبود. اومی گفت که براساس آزادی اراده، هیچ محدودیتی برای انسان وجودندارد، چون همه چیزدردسترس واختیاراواست، اوآزاد است که حیوان شود یا موجودی آسمانی. درافکاراوهمچون عصرروشنگری، افکارمدرن مدارای دینی دیگران، مطرح شد. اوعقیده به خرافات وطالع بینی ستاره شناسی راریشه همه بی اخلاقی ها، بی اعتقادی ها، وبی ایمانی ها می دانست. هومانیسم و رنسانس برآن اساس طرح شد که ادیان وفلسفه های گوناگون، حقیقت عامی را مطرح می کنند. درسده های میانه، الهیات و فلسفه تحت تاثیرمهم فلسفه ارسطو وافلاتون بودند.اومی گفت که بزرگترین نعمت وهدیه الهی، اعطای امکان آزادی به انسان است. آنطورکه دانته می گفت، آزادی اراده برای دسترسی به آزادی وانسانیت است. به قول او خدا دریکی ازکتابهای آسمانی گفته است که :”ماانسان را بی خانمان وآواره آفریدیم تااومحلی دلخواه برای خودبیابد، ماانسان رابدون چهره آفریدیم تا اوشکل وشمایلی مناسب برای خودانتخاب کند، ماانسان را بی استعداد آفریدیم تااواستعدادوشکوفایی های خود را کشف کند”. پیکو خلاف فلسفه والهیات زمان خود، انسان را بخشی ازجهان وکائنات نمی دانست بلکه جهانی کوچک که درجهانی بزرگتر قراردارد. اوآشنایی دقیقی باعرفان آغازسدههای میانه دین یهود، یعنی کابالایی داشت.
جیووانی پیکودلامیراندلا- درسال ۱۴۹۴درایتالیابدیا آمد ودرسال ۱۴۶۳ ازطریق منشی اش وبدستورپاپ هشتم درسن ۳۱سالگی مسموم گردید وبقتل رسید. کلیسای دولتی حاکم نه تنها بعضی ازآثاراوراممنوع نمود بلکه به تعقیب وزندان وی نیزپرداخت. پیکو درخانواده ای اشرافی ومرفه بدنیا آمد وحافظه ای عجیب وقوی داشت. دردانشگاه او نه تنها به نحصیل حقوق کلیسایی،ادبیات،وفلسفه پرداخت،بلکه به راهنمایی معلم خانگی اش،زبانهای لاتین،یونانی،عربی،وعبری رافرا گرفت.اودرسال ۱۴۸۶، نهصد تزخودرا برای برقراری یک کنگره صلح فلسفی اعلان نمود که پاپ با ممنوع نمودن ۱۳ تز آن، به اتهام کفرآمیزی، اوراتحت تعقیب قرارداد. پیکو هدف کنگره جهانی خوددررم را کوشش برای آشتی ادیان و فلسفه اعلان کرد.اودررابطه باآن کنگره نوشت که” فلسفه درجستجوی حقیقت بود -الهیات آنرایافت- ودین صاحب آن گردید” . بعدها پیکو را امیر آشتی درپایان سده های میانه نامیدند. اوهدف ازآن کنگره را دفاع از حیثیت انسان اعلان نمود. تحصیلات وآموزشهای دوران کودکی وی موجب پایه های بعدی هومانیستی اش شده بودند.
سرانجام پاپ ششم یعنی آلکساندردرسال ۱۴۹۳ ازاواعاده حیثیت نمود واورابخشید.پیکودرآن کنگره برای دفاع ازتزهای خود، ازغالب متفکران آنزمان اروپا دعوت نموده بود. اومدعی بودکه باکمک تزهای خود، خالق یک صلح فلسفی خواهد شد. وابستگی اوبه طبقه اشراف باعث شد که اوازنظرمادی مستقل باشد و بتواند به نقاط گوناگون سفرکند، معلم خصوصی داشته باشد، وکتابخانه خصوصی اش را گسترش دهد.
ازجمله آثارپیکو: درباره حیثیت وشرف انسان، اپرای اومانیه، ومنتخب آثاراو،هستند. درکتاب نخست، اواحساس زندگی دردوره رنسانس رابیان می کند. آخرین ومهمترین اثراو کتاب ۱۲بخشی علیه طالع بینی براساس علم نجوم وستاره شناسی است. اوبه دفاع ازفلسفه ای پرداخت که روش اش براساس علم ارقام میباشد.پیکو علیه کتاب مقدس وانجیلی مبارزه نمود که بدبینی،بیچاره گی وناامیدی دردین را عمده می نمود.بعدها مجموعه آثارانقلابی اودرکشورهای مختلف اروپا،مورد توجه خاص قرارگرفتند. اودرباره توانایی های انسان می گفت که او همچون سوسماربرای سازش بامحیط وشرایط جدید، رنگ عوض میکند. پیکو عقیده به قضا وقدر رامخالف ایده آل انسان یعنی آزادبودنش می دانست.امروزه اشاره می شود که مبارزات سخت اوعلیه غیب گویی وپیشگویی، ریشه مذهبی ومسیحی داشته ونه دلایل علمی، وانسانی راکه اونمایندگی می کرد، یک انسان مذهبی مسیحی، ولی ضدسازمان کلیسایی بود.
——————————————————————-
Pico della Mirandola , Giovanni (1463- 1494)