به آوردگاه که مى نگرم
به آوردگاه…
خون جاریست، بر بستر رودخانه
خون…
جوانه هاى گل سرخ را که مى نگرى
یک به یک شکوفا مى شوند
شکوفا…
سرشار از درد و رنج
سرشار از اندوهى بى پایان
از مرز خستگى جانکاه
از رنج بی پایان شبهای بیم و امید
مى گذرم
به باغ گل سرخ که مى رسم
شکوفا مى شوم
شکوفا..