پس از پایان نهایی اصلاح طلبان و اصلاح طلبی دولتی، در خرداد ــ تیر گذشته و برآمدن نیروهای بنیادگرا، ریاست دولت اسلامی ایران را آقای احمدی نژاد عضو سابق نیروی ویژه سپاه پاسداران به عهده گرفت. آقای احمدی نژاد اعضای “دولت مهرورزی” خود را از میان پاسداران گمنام و یا اطلاعاتی های بدنام برگزید و میدان داری بسیجیان و چاقوکشان و قداره بندان را حمایت رسمی و علنی دولتی بخشید و خرافه گویی و جهل پرستی را بر پرچم “عدالت خواهی” بی نام و نشان خود نشاند.
مختصات مذکور، تندروان اصلاح طلبی دولتی را بر آن داشت تا احمدی نژاد و نیروهای حامی وی را فاشیست بنامند و به نوبه خود سایه وحشت آفریده شده توسط طرفداران چاه جمکران را پر رنگ تر کنند. به استناد نامه عباس عبدی (در روزهای میانی دو انتخابات دور اول و دوم ) این وحشت آفرینی، در آن هنگام میبایست به سوق دادن آرا به سمت آقای رفسنجانی خدمت میکرد. همین راهکار، پس از انتخابات، به سپر محافظتی در مقابل انتقادات به ناکارآمدی های پرشمار اصلاح طلبان تبدیل شد. اصلاح طلبان که خود میدانستند، آنچه فاشیسم مینامند از دل دولت اصلاحات آنها متولد شده است، حمله ی پیگیر را بهترین دفاع تشخیص دادند و گروه دیگر (تحریم کنندگان انتخابات) را مسئول مستقیم انتخاب شدن آقای احمدی نژاد عنوان کردند.
اکنون بیش از ۴ ماه از بر مصدر نشستن دولت جدید میگذرد. میتوان آن را “مهرورز” و یا “فاشیست” نامید اما یک واقعیت تغییر نمی کند: با وجود ادامه و تشدید نسبی فشارهای حکومتی بر فعالان اجتماعی و سیاسی، جوشش موجود در بطن جامعه ایران پایان نیافته است و نیروهای سیاسی و اجتماعی میروند تا هر کدام جای خود را بهتر و دقیق تر تعریف کنند.
پروسه شکل گیری تشکل های مستقل کارگری، پیچیدگی بیشتر سازمانهای غیر دولتی (ان.جی. او) ادامه تلاشهای تشکل های دانشجویی و … از روند مذکور حکایت میکنند. نیروهای سیاسی به مثابه ضعیفترین حلقه در میان نهادهای مدنی تحت فشارهای به مراتب بیشتر از سوی حکومت، هنوز نتوانسته اند نقش و جایگاه خود را توضیح دهند. هر گروه کوچک از فعالان سیاسی به مجرد تصمیم برای متشکل شدن، ایجاد یک اتحاد فراگیر را هدف خود قرار میدهد و غالبا انتظار دارد که خود نیز محور آن اتحاد و رهبر ائتلاف برآمده از اتحاد باشد. این در حالی است که همان گروه مفروض حتی در میان خود توانایی انتخاب یک فرد به عنوان “سخنگو”، “نماینده”، ” دبیر کل” و یا هر مقام دیگری که دارای مسئولیت باشد و به دلیل مسئولیت برای گفته ها و اعمال خود پاسخگو باشد را ندارد. این بدان معنی است که نیروها به دنبال اتحاد میان گروه هایی هستند که از حداقل تشکیلات گریزان هستند.
شاید لازم به یادآوری باشد که به اختراع دوباره چرخ نیازی نیست. شاید مطالعه دقیق تر تاریخ و ساختار امروزی احزاب مدرن موجود در جهان بتواند نشان دهد تا زمانی که نیروهای سیاسی، از چپ و راست و میانه، مرزهای ایدئولوژیکی را پشت سر نگذارند و حول خواسته های واقعی و ملموس پایگاه اجتماعی خود گرد نیایند، پروسه ناتوانی نیروها در اتحاد با یکدیگر و عدم تشکل یابی ادامه خواهد یافت.
در ماه های دولت احمدی نژاد، “اتحاد دمکراسی خواهان ایران”، گروهی از طرفداران دمکراسی که در عین حال خود را به عدالت اجتماعی پایبند میدانند و به این مفهوم میتوان آنها را سوسیال دمکرات نامید گرد هم آمدند و به قول یکی از فعالان این مجموعه، پس از ٨٠٠-٩٠٠ ساعت کار، فراخوانی را تنظیم کردند که طی هفته های گذشته بر روی سایت های اینترنتی قرار گرفت.
صد البته این فراخوان نیز نه برای ایجاد تشکل معتقدان به سوسیال دمکراسی (و یا هر تفکر سیاسی دیگر) بلکه دعوتی عام است برای تشکیل یک جبهه.
درباره موانع موجود بر سر راه تدوین “فراخوان”، یکی از نویسندگان آن میگوید: “یکی از موانع، دیدگاههای هواداران برخی سازمانهای چپ بود که معتقد بودند باید پلاتفرم چپ دمکراتیک در آن در نظر گرفته شود، و حال آنکه چنین نبوده است و یک پلاتفرم میانه روانه و اصلاح طلبانه در نظر گرفته شده است. آنها از جمله دمکراتیسم اقتصادی و گرایش به سوسیالیسم و نقش طبقه کارگر را مطرح میکردند که بر اساس دیدگاههای دمکراتیک جمع تنظیم کنندگان و ضرورت تشکیل جبهه فراگیر به آنان پاسخ داده شد. و از آنها خواسته شد که دیدگاههایشان را برای بررسی بیشتر در مرحله نهاییکردن طرح برایمان بفرستند.”
علیرضا جباری یکی از فعالان دمکراسی خواهان که خود در تدوین “فراخوان” مذکور از ابتدا تا انتها نقش داشته است پذیرفت تا در گفت و گویی با شهروند به سئوالات موجود در رابطه با فراخوان پاسخ دهد. از آقای علیرضا جباری سپاسگزاریم که به پرسش های ما در این رابطه پاسخ داد.
خ ــ ش
آقای جباری لطفا مختصری درباره متن “فراخوان” و ضرورت انتشار آن بگویید.
ــ متن فراخوان حول چهار محور اصلی و یک مسئله فرعی تر که جزء ضرورتهای تأمین شرایط دموکراتیک است دور میزند:
الف) حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور؛
ب) تحقق عدالت اجتماعی؛
پ) ساختار دمکراتیک حاکمیت؛
ت) تأمین آزادیهای اساسی مطرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن. ما در عین حال تشکیل هیئتهای حقیقت یاب با همراهی خانواده های قربانیان اعدامهای سالهای دهه ١٣۶٠ و قربانیان قتلهای سیاسی، موسوم به زنجیره ای در سالهای دهه ١٣٧٠ را مطرح کرده ایم.
مبنای فراخوان بر پیشگیری از برتری تمایلات گروهی و سازمانی بر پایه مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن قرار داده شده است و هرگونه برتری و امتیاز عقیدتی، تباری، جنسیتی و غیر آن میان شهروندان کشور نفی شده و حاکمیت کشور به گونه ای مستقل از اراده فرد و مبنی بر اراده ملی طلب شده است. اما از آنجا که تنها نظام جمهوری دمکراتیک میتواند پاسخگوی نیازهای دمکراتیک جامعه باشد، این شیوه اداره امور از طرف تنظیم کنندگان پیشنهاد شده و در ضمن طرح این پیشنهاد، تأکید شده است که نظام حاکم بر کشور باید بر اساس مراجعه به آرای همگانی استقرار پذیرد.
هدف از انتشار فراخوان چیست؟
ــ هدف از انتشار فراخوان نه تشکیل جبهه از سوی تنظیم کنندگان، بلکه پیشنهاد تشکیل جبهه یا اتحاد فراگیر به همه مخاطبان بالقوه فراخوان، یعنی به واقع یک ضرورت عام بوده است. بنابراین، تنظیم کنندگان فراخوان خود را فقط پیشنهاد دهنده برنامه به همه مخاطبان، و نه تشکیل دهندگان اتحاد فراگیر میدانند و بر این باورند که چنین اتحادی میتواند با اتفاق نظر گسترده همه یا اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان آن و پس از مذاکره طولانی دوجانبه و حتی چند جانبه تشکیل شود.
یعنی این یک گام به سمت تشکیل یک جبهه برای دمکراسی است و تشکیل یک حزب مد نظر نیست؟
ــ آری، هدف بی درنگ، اما سنجیده “فراخوان” تشکیل اتحاد فراگیر همه ایرانیان دوستدار دمکراسی در داخل و خارج است.
چرا باید مردم به این حرکت بیشتر اعتماد کنند تا حرکتهایی که پیشتر تحت عناوین مختلف و با مضمون مشابه انجام شده است؟
ــ البته، هر کس حق دارد به هر پیشنهاد اعتماد بکند یا نکند. ما نیز نه انتظار و نه ادعای آن را داریم که میتوانیم همه نیروهای بالقوه و بالفعل دوستدار دمکراسی در داخل و خارج کشور را به این اتحاد جذب کنیم یا در باب دیدگاههایمان به اندیشه واداریم. در حال حاضر برای ما همین که بتوانیم با بسیاری از گروههای دمکراسی خواه، از جمله تنظیم کنندگان نامه های سه گانه در یکی دو سال گذشته که شماری از ما نیز آنها را امضاء کرده ایم، شرکت کنندگان در تنظیم فراخوان رفراندوم، بخشهایی از اصلاح طلبان پیشرو، شرکت کنندگان در نشست برلین و نمایندگان پیشرو جنبشهای کارگران، زنان، فرهنگیان و دانشجویان و مطبوعات مذاکره کنیم، حتی اگر به نتایج مطلوب آنی نیز نرسیم، یک گام به پیش است. به گمان من دوری کردن از هر گونه پیشداوری و پیش شرط گذاری درباره دیگر تشکیل دهندگان اتحاد فراگیر که اندیشه و آرمانی غیر از ما دارند کمک به تشکیل این اتحاد و پیشبرد اهداف آن است. تنها بر این پایه میتوان سنگ بنای رشد همه جانبه کشور در آینده را کار گذاشت و تقاضاهای ژرف و بنیانی تر اقتصادی و احقاق حقوق دمکراتیک در کشور به گونه ای سامانمند پس از استقرار شالوده های دمکراسی و با برخورد آزادانه آرا و اندیشه های همه فرهیختگان در شرایط دمکراتیک تأمین شدنی است. پیداست که تنظیم کنندگان حتی نام تشکل مورد نظرشان را هم بر پایه دمکراسی به رأی همگانی گذاشته اند.
چرا هر چند فرد که در ایران دور هم جمع میشوند تشکیل جبهه فراگیر را هدف خود قرار میدهند؟
ــ این سئوال را باید از خودشان بپرسید. اما آنچه من میتوانم بگویم این است که در جامعه ما شرایطی رخ نموده است که همه، از ناپخته ترین نیروهای نوپا تا با تجربه ترین نیروهایی که در کوره رخدادهای دهه های اخیر کشور آبدیده، شده اند، ضرورتهای عام اجتماعی را در مییابند و با آغوش باز از آن استقبال میکنند. اما از امکانات بالقوه و بالفعل تحقق این ضرورتها هر یک به میزان نیرو، پختگی سیاسی و پایگاه اجتماعی شان برخوردارند یا از آن فاصله دارند. در این میان میتوان از جمله سه نامه دسته جمعی را که پیش از این به آن اشاره کردیم و به تازگی نمایندگان بخش عمده ای از نیروهای ترقیخواه جامعه آن را انتشار داده اند نمایشگر ضرورت برقراری اتحاد میان آنها و دیگر مخاطبان فراخوان دانست که تاکنون به این حرکت گسترده جذب نشده اند. در خارج از کشور نیز کنگره رفراندوم در دست برگزاری است. نشست برلین نیز بر پایه اندیشه هایی همانند تشکیل شده است.
آیا این ناشی از عدم اعتماد به خود برای جذب نظر مثبت مردم نیست که هر چند نفر هنگام ایجاد تشکل نه به حزب بلکه به جبهه می اندیشند؟
ــ در پاسخ به پرسش قبلی شما به نمایان شدن برخی نشانه های اتحاد فراگیر برای تأمین دمکراسی اشاره کردم. بر این اساس پاسخ من منفی است. اما اگر مقصودتان اتحادهای جوانی است که بر پایه تشکیل گروههای چند تا چند ده نفره تشکیل میشود نمیتوانم جواب بدهم و لازم است از خودشان بپرسید.
آیا محفل های کوچکی که هر یک کمر به تشکیل جبهه فراگیر میبندند بهتر نیست که حزب و گروه خود را تشکیل دهند و دستکم با “کپی برداری” از احزاب مدرن جهان به سمت تشکیل احزاب مدرن بروند؟
ــ تشکیل اتحاد برای دمکراسی میان طیف گسترده ای از نیروها با آرمانها و مواضع سیاسی گوناگون یک چیز است و تشکیل احزاب بر پایه پلات فرمها و اسناد سیاسی و اهداف تاکتیکی و استراتژیک مشخص و ناهمگون با یکدیگر و با فعالیت دوربرد چیزی دیگر. معمولا اتحادها یا جبهه ها از طیف گسترده ای از نیروها با اهدافی کوتاه برد و میان برد تشکیل میشوند و اهدافی متناسب با ساختار خود را دنبال میکنند؛ اما، احزاب فعالیتی مشخص، سامانمند، دوربرد و آرمانگراتر را پی میگیرند. مخاطبان این فراخوان از دهها حزب، سازمان و گروه حاضر در عرصه فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در داخل و خارج از کشورند که هر یک مصوبات و اندیشه های خاص خود را در فعالیت دوربردترشان پی میگیرند. اما در عرصه این فعالیت اتحادی، از اهداف پیشینه و دوربردشان صرفنظر میکنند و برای تأمین یک هدف عینی معین که همانا تأمین شرایط دمکراتیک برای همه مردم است، گرد هم میآیند.
آیا اعضای گروه ها و محفل های موجود از چپ و سوسیالیست تا لیبرال و ملی گرا و یا ملیون با تمایلات روشنفکری مذهبی نمیتوانند بر اساس اعتماد متقابل موجود و ابتدا درون خود به انسجام مناسبی دست یافته و هسته حزب مدرن را تشکیل دهند، و سپس احزاب برخاسته از این تلاشها به سمت تشکیل جبهه حرکت کنند؟
ــ به گمان من فعالیت کوتاه مدت و میان مدت جبهه ای با هدف عینی مشخص و فعالیت دوربرد حزبی با گستره وسیع آرمانی را میتوان در امتداد هم به پیش برد. یعنی اینکه هر فرد یا گروه تشکیل دهنده جبهه میتواند همزمان اهداف و منابع اجتماعی، سیاسی، آرمانی و . . . خویش را در قالب تشکیلات و گروه یا سازمان خاص خود نیز انسجام و ارتقا بخشد و بدین ترتیب جایگاه خود در جبهه را نیز مستحکم تر و منسجم تر کند. چون هدف پایانی حزب و جبهه با هم یکسان نیست، میتوان در راه هریک از این اهداف به طور مستقل از دیگری گام زد.
رابطه نیروهای نسل قدیمی با جوانان چگونه است؟ آیا جوانان در پروسه تصمیم گیری ها نقشی دارند؟
ــ رابطه ای که میگویید وجود دارد و گروه دوم نیز در تصمیم گیریها نقش دارند، اما این رابطه آنچنان که باید نیست و باید در تحکیم افزونتر آن کوشید.
آیا اصولا میتوان در ایران هیچگونه حرکت اجتماعی بدون حضور تصمیم ساز جوانان را جدی گرفت؟
ــ مسلما نمیتوان بدون حضور جوانان حرکتی جدی و دگرگونساز انجام داد و گمان نمیکنم کسی به خلاف این رأی معتقد باشد.
آیا میتوانیم تصور کنیم که بگذارید ما حزب و گروه و جبهه را بسازیم و بعد جوانان میآیند و عضو میشوند و کار میکنند؟
ــ خیر. به عقیده من نسل جوان به هیچ رو از نسلهای پیشین منفک نیست و هیچ یک بدون حضور دیگری از عهده هیچ کاری بر میآید.
“فراخوان” با نام افراد امضا نشده است. آیا با وجود جو فشار موجود، معتقد نیستید که افرادی که وارد این گونه فعالیت ها میشوند باید با نام و اعتبار خود پشت این حرکتها بایستند؟
ــ به گمان من در چنین جوی تنها با متناسب ساختن حرکت نیروها با جو موجود و پیش روی آگاهانه، فرهنگ مدار و سنجیده میتوان به نتیجه مطلوب رسید.
آقای علیرضا جباری برای وقتی که به ما دادید سپاسگزاریم
گفت و گو: اول دسامبر ٢٠٠۵ – ١٠ آذر ١٣٨۴
شهروند – شماره ۱۰۳۹ – ۲ دسامبر ۲۰۰۵ – جمعه ۱۱ آذر ۱۳۸۴