به احتمال قوی نتوان روزی را همچون امروز، دوشنبه ۹ اکتبر ۲۰۱۷، در تاریخ یافت که در آن این همه همزبانی جهانی – داخلی و خارجی – علیه مقام نخست کشوری ابراز شده باشد، تا چه رسد به آن که مقام نخست کشور مورد نظر رئیس جمهور امریکا باشد و موضوع همزبانی هم توافق هسته ای ایران با ۵ + ۱، که به برجام شناخته شده است.
در همین یک روزه، هوا چون اینک، سخنگوی وزارت خارجه چین، توافق هستهای ایران با قدرتهای جهانی را مثال خوبی نامید از این که چگونه میتوان بحرانی را با گفتگو و به طور مسالمتآمیز حل کرد؛ ترزا می در گفتگو با نتاتیاهو بر حمایت کشورش از برجام تأکید کرد؛ یوکیو آمانو، رئیس سازمان بینالمللی انرژی اتمی با صدور بیانیهای یک بار دیگر اعلام کرد که ایران به توافق هستهای با قدرتهای جهانی پایبند بوده است؛ سناتور باب کورکر، رئیس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی مجلس سنا، از جمله در ارتباط با قصد احتمالی ترامپ برای بیرون کشاندن امریکا از توافق برجام، هشدار داد که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ممکن است این کشور را “در مسیر جنگ جهانی سوم” قرار دهد؛ …
قرار است ترامپ در روز ۱۵ اکتبر “استراتژی” تازۀ خود را در قبال ایران اعلام کند و یک احتمال مطرح این است که او با ادعای “عدم پایبندی ایران به روح برجام”، قصد پیشگفتۀ خود را عملی کند یا دستکم گام در این مسیر بگذارد. اگر معنای استراتژی از جمله مستلزم جمع آوری بیشترین قوا برای تعرض به ضعیفترین نقطه باشد، آشکار است که ترامپ استراتژی را در معنای معکوس می فهمد. تلخ روزگار اما این است که این فهم معکوس از استراتژی، نه آن را محکوم به شکست می کند و نه عاری از خطر.