اگرچە بنیان گفتگو و هم اندیشی جامعە سیاسی ایران با پدیدەای بە نام کلاب هاوس در چند ماە اخیر و قبل از انتخابات ریاست جمهوری واد مرحلە تازەای شد، و نیز با صراحت یافتن بیشتر نیروهای خواهان تغییر در کشور، امید آن می رفت کە این امر بتواند بر کل حاکمیت تاثیر داشتە و مسیر تحول در انتخابات را بە درجاتی تغییر دهد، اما آنی اتفاق افتاد کە تقریبا همگی با توجە بە اظهارات خامنەای در مورد گام دوم انقلاب، و تقویت حضور نیروهای امنیتی در اقتصاد و سیاست (کە سالهای متمادیست ادامە دارد) از آن واهمە داشتند؛ یعنی یکدست کردن بیشتر حاکمیت با راندن بیشتر نیروهای اصولگرا بە قدرت،علیرغم سربرآوردن بیشتر جرات و مخالفت در بطن جامعە.
البتە چنین اتفاقی در غیاب جنبشهائی کە بتوانند ارگانیک عمل کردە و خواست خود را در مورد انتخابات بر حاکمیت تحمیل کنند، غیرمنتظرە نبود.
باید گفت با ترکیب اعلام شدە کاندیداهای ریاست جمهوری از طرف شورای نگهبان، ما عملا در آستانە چرخشی بزرگ در کشور در جهت ایجاد ساختاری در حاکمیت قرار گرفتەایم. چرخش بزرگی کە با پرتاب کردن نهائی اصلاح طلبان و نیروهای نزدیک آنان بە بیرون، کە درآن اصل بر بنیان حضور اصولگرایان گوش بە فرمان خامنەای و البتە با حضور کمرنگ اصولگرایان میانی و اصلاح طلبان راستگرا در لایەهای پایینی هرم قدرت قرار خواهدگرفت، با نظامی روبرو خواهیم بود کە در آن هماهنگی بیشتری از صدر تا ذیل میان بخشهای آن ایجاد خواهد شد.
اما سئوال این است کە چگونە نظام در شرایطی کە با بحرانهای عدیدە مواجە است، دست بە چنین ریسکی زدە و تدارک یک انتخابات را با حضور حداقلی رای دهندگان دیدەاست؟
بە نظر می رسد چند عامل در این مورد تاثیرگذار بودەاند:
ـ نظام از حضور بینشهائی کە بە تعدیل ایدئولوژی و سیاست آن در کل ساختار منجر می شود، بیشتر هراس دارد تا از روبروشدن با اعتراضات مردمی و تعمیق شکاف میان دولت ـ ملت،
ـ اصرار بر این دارد کە بە غرب بفهماند باید بە دولتی اصولگرا در روند مناسبات احیاء برجامی امتیاز بدهد، و از این طریق بە آنها بقبولاند کە بعد از این با حاکمیتی اصولگرا روبرو هستند،
ـ سند همکاری ٢۵ سالە میان ایران و چین، بە آنان دلگرمی بخشیدە کە در بدترین حالت در غیاب غرب نیز می توان حداقلی از فعالیت های اقتصادی را پیش برد و از این نظر خطر انسداد اقتصادی ـ مالی کشور را تهدید نمی کند،
ـ سرانجام اینکە با مشکلاتی کە جهان لیبرال دمکراسی در مقابل چین و روسیە دارد و همە فاکتها و شواهد حاکی از آنند کە غرب از قدرت پیشروی در مقابل آنها برخوردار نیست، جمهوری اسلامی بە این نتیجە رسیدە کە روحی کە در آیندە بر فراز جهان در گشت و گذار است و هویت آن را تشکیل می دهد یک روح اقتدارگرایانە است. بنابراین از هم اکنون بە روند تدارک و تعمیق بیشتر آن در کشور دست یازیدەاست.
در واقع نظام، خود از طریق خودتحریمی بە نجات خود برخاستە است! و در این مسیر روی رای چند میلیونی کە بە نفع اصولگرایان کە در کشور وجود دارد سرمایە گذاری کردەاست و نیز بر روی توان امنیتی و نظامی کە با انقلابات مداوم در تکنولوژی بە غولی هولناک تبدیل شدەاست.
اما بی گمان این بدانجا نمی رسد کە بتوان شادابی را کە در بنیان جامعە سیاسی ایران برای تغییر در کشور وجود دارد را سرکوب کند. اگر اصلاح طلبان تا حالا امید بە صندوق رای داشتند، بی گمان با راندنشان بە بطن جامعە، بخشهائی از آنها بە نیروهای منتقد و مخالف نظام نزدیک خواهند شد و از این منظر ما شاهد دگرگونی در آرایش نیروهای سیاسی در کشور خواهیم بود. در واقع پایە اجتماعی مخالفان نظام گستردەتر خواهد شد.
صندوق رای مهمترین طریق و استراتژی برای تغییر در کشور بود. حال کە صندوق بیش از پیش از معنای خود تهی می شود، اصلاح طلبان باید آلترناتیوی برای آن بیابند، و معلوم هم نیست کە چە ابزار دیگری از این توان برخوردار است. صندوق نقطە تلاقی حاکمیت و ملت بود کە نوعی اجماع ملی بە فراخور شرایط ایجاد می کرد. حال کە امکان این اجماع ستاندەشدە، هر کدام بە راە خود خواهند رفت.
رژیم کوچکتر می شود و بدنە مخالف آن بزرگتر و قوی تر. باید منتظر بود کە بعد از این، فاز مبارزاتی وارد مرحلە دیگری در ایران شود.