چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۴

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۴

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد

بررسی سند سیاسی ارائه شده به کنگره سوم حزب چپ!

تنها حسن حفظ واژه هایی چون برکناری، سرنگونی یا براندازی در قاموس حزب چپ راضی سازی نیروهایی است که هنوز باور ندارند که گذر ایران به دموکراسی ضرورتا و قطعا مسالمت آمیز است.

در آستانه تشکیل سومین کنگره حزب چپ ایران (فدائیان خلق) قرار داریم. این کنگره بنا به اعلام مسئولین حزب، با توجه به جنبش «زن زندگی آزادی» و وضعیت سیاسی کشور، ۶ ماه زودتر از وقت مقرر در اساسنامه تشکیل می شود. در آستانه کنگره پیش نویس سند سیاسی کنگره،(i) با تصویب کمیسیون مربوطه، در سایت رسمی حزب چپ، به پیش، انتشار یافته و در جلسات کلاب هاوس نیز مورد مکاشفه و مباحثه بوده است.

ضمن عرض تبریک به اعضای حزب و ابراز بهترین آرزوها برای کنگره، مایلم از این طریق آنچه را که به مصلحت فداییان و دیگر کنشگران چپ می دانم، بخصوص نکاتی را که با توجه به مشخصه های اصلی طرز تفکر حاکم بر کنگره، ممکن است مورد توجه رفقا قرار گیرد را، به این وسیله با اعضای کنگره و مسئولین منتخب آن در میان بگذارم. آنچه با قلم آبی و حروف ایتالیک است نقل مستقیم از متن سند است.

از عنوان سند پیشنهادی این طور استنباط می شود که موضوع اصلی کنگره تدوین سیاست ها و اتخاذ سمت گیری ها برای «گذار از جمهوری اسلامی» است. در سند به وضوح گفته شده است: «ساختار قدرت جمهوری اسلامی اصلاح‌ناپذیر و خود، سدی در برابر هر نوع تحول اساسی و راهگشا در جامعه‌است. راه تغییر اساسی در کشور ما، از برکناری جمهوری اسلامی می‌گذرد». اما چند سطر پائین تر با دقت تصریح می شود که هنوز «برخی مولفه های موقعیت انقلابی شکل نگرفته» و «حکومت چند صباحی قادر به اعمال سلطه‌ی سیاسی خود بر جامعه است». و باز چند سطر پائین تر از قول بخش بزرگی از مردم گفته می شود:  «در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، امکان تغییر از درون وجود ندارد و راه تغییر از برکناری این حکومت می‌گذرد». و باز در چند سطر پائین تر تصریح می شود: «در عین حال، ما مبارزات مردم برای عقب نشاندن حکومت در هر زمینه‌ای و به هر اندازه‌ای را، به سود روندهای دموکراتیک و گامی به جلو در مبارزه‌‌ علیه استبداد دین‌سالار می‌دانیم».

  1. حزب چپ یا باید تصریح کند بین دو مفهوم «برکنار کردن جمهوری اسلامی» و «گذار از جمهوری اسلامی» این همانی وجود دارد یا تفاوت؟ اگر این دو مفهوم متفاوت هستند تفاوت آنها در چیست؟
    از نظر من مفهوم «گذار» وسیع تر و منعطف تر از «برکناری» یا عزل است. عزل یا برکناری حکومت حاصل غلبه و پیروزی نیروهای اپوزیسیون بر حکومت در یک مقطع زمانی معین است. در حالی که «گذار» ممکن است تدریجی باشد، توافقی باشد، نیم بند باشد و یا اشکال دیگری به خود بگیرد. اگر تدوین کنندگان سند این دو مفهوم را یک سان می بینند به جاست دلایل آن را توضیح دهند.
  2. گرچه در سند فکر برکناری یا سرنگونی یا براندازی به مراتب بیشتر از فکر عقب نشاندن و تغییرات گام به گام برجسته است، با این همه مایه امید و خوشحالی است که در سند مکرر تصریح می شود که حزب چپ مخالف تهدید و حمله نظامی و تحریم اقتصادی و مخالف آلترناتیو سازی و رهبر تراشی در خارج کشور است، مسیر تحول ایران از راه تقویت جنبش های اجتماعیِ خشونت پرهیز می گذرد، و از راه اعتلای این نوع جنبش هاست که گذار دموکراتیک رخ می دهد. این تصریحات است که تمایز میان حزب چپ و اپوزیسیون دست راستی را برجسته می کند.
    گرچه از قبل نمی توان هیچ یک از مسیرهای رسیدن به دوران پسا جمهوری اسلامی را قاطعانه مسدود دانست، اما اگر ما راه های قهرآمیز، کودتایی، چلبی محور و امثال آن را از قبل نفی کنیم، اگر، همانطور که در سند مکررا تصریح شده، ما مقاومت مدنی و رهبری از داخل را پیش فرض قرار دهیم و بر آنها بیایستیم، آنگاه به وضوح خواهیم دید که ممکن ترین و متضمن مقصود ترین راه برای گذار دموکراتیک گذاری گام به گام و تدریجی با اتکا بر نضج گیری جنبش های مدنی است.
  3. با مطالعه سند از یک سو به خواننده تفهیم می شود که همه‌ی تلاش‌ها برای تغییرات هر چند محدود در جمهوری اسلامی بی نتیجه است و بدون برکناری یا برچیدن جمهوری اسلامی عمده ترین مطالبات اقشار اجتماعی متحقق نخواهد شد. و از سوی دیگر یاد آوری می شود «مبارزات مردم برای عقب نشاندن حکومت در هر زمینه‌ای و به هر اندازه‌ای» ادامه دارد و این عقب نشاندن «به سود روندهای دموکراتیک و گامی به جلو» است. یعنی سند هیچ حد و اندازه ای برای عقب نشاندن حکومت قائل نیست. اگر واقعا هیچ حد و اندازه ای برای عقب نشینی حکومت در برابر فشار مردم وجود ندارد، پس چرا تغییراتِ هرچند محدود در جمهوری اسلامی محال است رخ دهد؟ ابهامات و دوگانه گویی های فوق به روشنی نشان می دهد که برآیند تفکرات غالب بر حزب تلاش دارد دو خط مشی موازی، تحول طلبی و سرنگونی طلبی، را همزمان پی بگیرد. اگر حزب، به استناد عدم تکوین موقعیت انقلابی، تصریح می کرد عقب نشاندن حکومت زمینه ساز تکوین گذار انقلابی یا تدریجی است، اگر در سند پیش نویس تاکید می شد که محول کردن وظیفه برکناری حکومت به جنبش زن زندگی آزادی، غیر واقع بینانه و باری کمر شکن است، اگر استدلال می شد که مطالباتی ماندن جنبش های مدنی و مطالباتی در تعادل قوای کنونی بین مردم و حکومت امری الزامی و فراگشاینده چشم انداز برای گذار است، آنگاه سند کنگره به سطح شایسته ای از انسجام و یک دستی دست یافته بود.
  4. در بند ۴ سند به درستی آمده است: « تشکیل ثقل جمهوری‌خواهان مهم و بسیار ضروری است، اما برای عبور از سد جمهوری اسلامی، کافی نیست. ما بر گفتگو برای ایجاد مرکز هماهنگی نیروهای اپوزیسیون که به دموکراسی، پلورالیسم، سکولاریسم باور دارند و در این راستا به انتخابات آزاد، قضاوت صندوق رای، پذیرش نتیجه‌ی آن و تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید پایبند هستند، تاکید داریم».
    بله. مسلما تشکیل ثقل جمهوری خواهی برای عبور از سد جمهوری اسلامی کافی نیست. با کدام نیروهای غیرجمهوری خواه می خواهیم «مرکز هماهنگی» درست کنیم؟ سند از هیچ نیرویی اسم نمی برد. واقعا هم معلوم نیست افزودن کدام تشکل غیر جمهوریخواه، اما باورمند به دموکراسی، پلورالیسم و سکولاریسم در داخل یا خارج کشور، وجود دارد که اگر جمهوری خواهان با آنان مرکز هماهنگی درست کنند نیروی کافی برای عبور از جمهوری اسلامی فراهم می شود؟
    در سند واقعا مشخص نیست که طیف نیروهای امضا کننده بیانیه ۴۲۰ نفر، جریان های ملی مذهبی، نهضت آزادی، حامیان مهندس موسوی، مشارکتی ها و مجاهدین انقلاب، و بقیه نیروهایی که با هویت اسلامی برآمد می کنند ولی با استبداد فقاهتی مخالفند و به نظام جمهوری، « انتخابات آزاد، قضاوت صندوق رای، پذیرش نتیجه‌ی آن و تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید پایبند هستند» در «ثقل جمهوری خواهان» قرار می گیرند یا در «مرکز هماهنگی» یا در هیچ کدام؟ آیا – آنطور که در سخن یکی از سخنوران در همایش مجازی «نجات ایران» به استعاره آمد – مقصود هماهنگی یا همگرایی نیروها علیه حکومت «از تاجزاده تا تاجزاده» مورد نظر است؟ یا نه حامیان شاهزاده در این مرکز هماهنگی می گنجد و نه حامیان تاجزاده و موسوی؟ یا تاجزاده می گنجد شاهزاده نمی گنجد؟ و یا برعکس؟ این ها پرسش های کلیدی است که برای نامزدهای عضویت در شورای مرکزی حزب دادن پاسخ مشخص به آنها الزامی است.
    تامل در علل فروپاشی ترکیب منشور ۸ نفره واشنگتن از یک سو، و مشاهده رفتار خشن بدنه اصلی حامی رضا پهلوی با دگر اندیشان بار دیگر نشان داد که آنها، گرچه کاملا سکولار و قدرتمندند، اما با دموکراسی و پلورالیسم نسبتی ندارند. تلاش برای جدا کردن رضا پهلوی از وفادارترین هوادارانش و دعوت او برای همگرایی با دموکراسی خواهان خیرخواهانه اما وظیفه ای واقعا ناممکن است. این جدایی همانقدر محتمل است که جدا کردن ولی فقیه از وفادارترین حامیان وی. وظیفه ممکن و درست همانا کمک به شکل گیری جوانه های اندیشه دموکراتیک در میان بدنه اجتماعی این نیروهاست.
  5. در بند ۶ و ۷ از شکاف های درون رژیم و لزوم رصد کردن آن ها صحبت شده بی آنکه به مضمون این شکاف ها اشاره شود. عمیق ترین شکاف در درون نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی همانا شکاف بر سر شیوه حکمرانی است. گسترده ترین طیف نیروهای صاحب نفوذ در نظام طیفی است که دیگر با این حد از تمرکز قدرت در دست روحانیون و مداخله آنان در حیات سیاسی و اجتماعی کشور مخالف است و تقویض اختیارات مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی به ولی فقیه سوم را زیانبار و حتی ویرانگر تلقی می کند.
    ایران در آستانه حدت یابی کشمکش بین نیروهای مدافع جمهوری اسلامی بر سر لغو یا تغییر اصل ولایت فقیه قرار گرفته است. همه محافل و گرایش های سیاسی در داخل کشور هم مثل حزب چپ به دقت این وضعیت را رصد می کنند و برای نقش آفرینی در آن رایزنی می کنند و آمادگی می گیرند. وجوه مهمی از نظریات محافل مخالف حفظ اصل ۱۱۰ با نظریات نیروهای دموکراسی خواه کشور همپوشانی دارد. بخشی از این نیروها رسما بازگشت به پیش نویس شورای انقلاب در سال ۵۸ را توصیه کرده اند. بیانیه ۴۲۰ نفر از فعالینی که خود در برپایی جمهوری اسلامی نقش داشته اند از درون و برون زندان، همانند آقای میرحسین موسوی، خواهان تغییر قانون اساسی شده اند و این حمایت مورد استقبال رسمی هیات سیاسی حزب چپ قرار گرفته است.
    سند کنگره سوم حزب چپ ایران (فدائیان خلق) بسیار قوی تر و کاربردی تر خواهد بود هرگاه در آن با شفافیت تصریح شود که مبارزه فدائیان خلق با مبارزه جاری برای تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همسو و همراستاست. توفیق در حذف ولایت فقیه از قانون اساسی گامی بسیار مهم در راستای استقرار دموکراسی در ایران است.
  6. در سند پیش نویس تمرکز و تاکید اصلی بر سیاست ها و اقداماتی است که از نظر تدوین کنندگان برای برکناری جمهوری اسلامی و گذر از آن ضروری است. در حالی که همه می دانیم و متعقدیم که گذر از جمهوری اسلامی خود هدف نیست. هدف استقرار دموکراسی در کشور است. اما دموکراسی ایرانی ویژگی های خود را دارد. این دموکراسی با مصالح ایرانی ساخته می شود. و این مصالح چیزی نیستند جز همین نیروهای سیاسی تاریخا شکل گرفته و عملا موجود در جامعه ما.
    ما در ایران نیروهایی داریم که از دامان چپ یا ملی گرایی مردمی برخاسته اند.
    ما در تاریخ معاصر ایران نیروهای متعددی داشته ایم که با اندیشه یا هویت اسلامی حضور و فعالیت داشته اند.
    ما در ایران نیروهایی داریم که یک نظام پادشاهی مقتدر توام با تجدد گرایی غرب گرایانه می خواهند.
    و بالاخره ما در ایران پس از جنگ جهانی دوم، و به ویژه پس از فروپاشی شوروی، شاهد شکل گیری برخی گرایش های قومی در برخی مناطق کشور بوده ایم.
    سند کنگره سوم حزب چپ ایران (فدائیان خلق) باید تصریح کند که پایه های دموکراسی ایرانی بر دوش کدام نیروها و گرایش های سیاسی قرار خواهد داشت؟ بر شمردن مشخصه های کلی، مثل سکولاریسم، دموکراسی و پلورالیسم، ناکافی است. بخصوص از سکولاریسم در جامعه سیاسی ایرانی فهم واحد وجود ندارد. مثلا گروه وسیعی از ترکیه ای ها حکومت کنونی ترکیه حکوت دینی می دانند، در حالی که گروه وسیع دیگری از آنان معتقدند حکومت و حزب اردوغان جزء حذف ناشدنی از دموکراسی ترکیه ای است.
    آیا دموکراسی ایرانی به کدام یک از دموکراسی ها در جهان شباهت بیشتری خواهد داشت؟ به سوئیس و آلمان و انگلستان، یا ترکیه و پاکستان و هندوستان؟ گرچه پاسخ به این پرسش ساده نیست، اما به یقین باید گفت که مسیر ایران در راستای استقرار دموکراسی قطعا با حضور و تاثیر گذاری هر چهار مولفه تاریخا شکل گرفته سیاسی در کشور طی خواهد شد، ثانیا، درست مثل ترکیه و سایر کشورهای منطقه، این مسیری پر گل و لای و پر فراز و نشیب، و پر از توهمات نسبت به سایر نیروهای سیاسی کشور، خواهد بود.
    جای خوشحالی است که حزب چپ بر برقراری مناسبات و گفتگوی علنی با محافل حامی هر یک از ۴ گرایش عمده سیاسی در ایران را در دستور کار دارد. آنچه ضروری است تصریح شود این است که این مناسبات به هیچ روی زیر عنوان سیاست اتحادها قرار ندارد. منظور از برقراری مناسبات و گفتگو کمک به فهم بهتر یک دیگر و همزیست پذیر سازی و رقابت مسالمت آمیز میان ۴ نحله است.
    موقعیت انقلابی ممکن است در همین چشم اندازهای دور و نزدیک مهیا شود و جمهوری اسلامی برود.اما ایران به دموکراسی پای نخواهد گذاشت هرگاه هریک از نیروهای ۴ گانه فوق تصور کنند که در دموکراسی ایرانی جایی برای آن سه دیگر نیست. برای برقراری مناسبات علنی و تبادل نظرهای مستمر و ساختارمند بین نمایندگان هر ۴ نیروی تاریخا شکل گرفته کشور ما مهم ترین پیش شرط گذر ایران به دموکراسی است و نه مهم ترین پیش شرط گذر ایران از جمهوری اسلامی.
  7.  بندهای ۱۳ و ۱۴ سند به حجاب اجباری و مسمومیت دختران دانش آموز اختصاص یافته است. ماهیت این هر دو مشکل یکی است. حجاب اجباری با سطح تحصیلات زنان ارتباطی ناگسستنی دارد. این بیشماری زنان تحصیل کرده در کشور ماست که سیاست حکومت برای تحمیل حجاب را با بحران مواجه ساخته. علیرغم فروکش کردن «تب انقلابی» انقلاب زنانه در بطن جامعه ادامه دارد. نبرد خانه به خانه و کوچه به کوچه است. گرچه سوار کردن وظیفه براندازی حکومت بر دوش جنبش زنان بار اضافه بود. اما این باعث نشد که جنبش زنان آسیب ببیند یا فروبپاشد. تحمیل گران این بار بر دوش زنان آسیب دیدند و فروپاشیدند. شما شاهد درگیری های گاه مضحک و گاه تراژیک بین قوه قضائیه، دولت و مجلس درباره قانون تازه حجاب هستید. مطمئن باشیم که هرچه تصویب کنند برایشان غیراجرایی تر و زیان بارتر از وضع فعلی خواهد بود. قانون حجاب اجباری در واقعیت جامعه ایران به تدریج، سنگر به سنگر، گام به گام، و در روندی نسبتا طولانی زوال خواهد یافت و غروب خواهد کرد. نبرد تا فتح آخرین سنگرها، بیت رهبری و حوزه های علمیه، ادامه خواهد یافت.
    ادغام بندهای ۱۳ و ۱۴ از این نظر مفید است که کمک می کند مساله زن یک پارچه دیده شود و بازسازی آن کمک می کند که تصور روشن تری از زنده و جاری بودن جنبش های مدنی و مطالباتی در اذهان فعالین سیاسی تصویر می کند. کشاکش سنگر به سنگر و در عین حال قدرتمند و استوار زنان در مقابل زورگویی حکومت الگو و آئینه تمام نمایی است از روندی که سایر جمبش های مدنی و مطالباتی ایرانی، به ویژه جنبش دموکراسی خواهی ایرانی، طی خواهد کرد.
  8. در هیچ یک از بندهای سند متاسفانه به جنبش مدنی پاگیرنده ای که زیر پوست جامعه ما علیه حکم اعدام ریز جوش می زند نپرداخته است. یقین بدانیم که هر روز که می گذرد امکان بیشتری برای بسیج و اعتراض همگانی علیه صدور و اجرای حکم اعدام در کشور فراهم خواهد شد و این یک نوید بزرگ برای آزادی خواهان و تمام قشرهای جامعه ایرانی است.
    از نظر اپوزیسیون اقتدارگرا مبارزه علیه حجاب اجباری و حکم اعدام از حلقه های مهم مبارزه برای سرنگونی است. از نظر ما مبارزه علیه حجاب اجباری و اعدام مبارزه برای توانمند سازی شهروند در برابر حکومت است. تضمین حق حیات و تضمین حق پوشش برای تضمین حق حیات و تضمین حق پوشش برای شهروندان است. هرچند می دانیم و مطمئنیم که تضمین این حقوق، در هر حدی، تناسب قدرت میان جامعه و حکومت را به سود مردم تغییر خواهد داد و این یک پیشرفت واقعی در مسیر دموکراسی است.
    کاش فرصت باشد، یا کنگره به شورای مرکزی منتخب مسئولیت بدهد که طرح و برنامه عمل جامع حزب برای مبارزه با حکم اعدام در ایران را، در همکاری با نهادها و تشکل های مدنی و سایر نیروهای سیاسی کشور، تدوین کند.
  9. در سند پیش نویس گرچه به نادرست جای کمی به سیاست خارجی اختصاص یافته، اما در همین حد کم نیز سمت گیری های سند ایران دوستانه، مردم گرایانه و صلح خواهانه و دارای وجوه تمایر بارز با اپوزیسیون دست راستی است. سندا مقابله با تهدید نظامی و تحریم اقتصادی، مخالفت با رها سازی مذاکرات برجام، و حمایت از عادی سازی روابط با همه کشورها را در راستای منافع ملی ارزیابی می کند. با این همه در پایانه سند می خوانیم که «در این راستا، تنش‌زدائی در مناسبات با غرب و عموم کشورهای منطقه به شمول اسرائیل، در گرو خاتمه دادن به سیاست “عمق استراتژیک” است.
    اگر سهوی در تنظیم این جملات وجود نداشته باشد دو اشکال بر آن وارد است. اول این که در طی و بعد از محدودیت و کاهش حضور نظامی امریکا در منطقه هر چهار قدرت بزرگ منطقه ای، یعنی عربستان، ترکیه، اسرائیل و ایران، بر تلاش های خود برای درست کردن حوزه نفوذ و حضور در منطقه افزوده اند. این تصور که می توان خاورمیانه ای ساخت که این چهار قدرت در آن «عمق استراتژیک» نداشته باشند واقع گرایانه نیست. دوم این که تنش زدایی با غرب و عموم کشورهای منطقه، همانگونه که در سند هم آمده «تا حدی» و در مناطقی در حال گسترش است و نه ایران و نه عربستان سعودی و ترکیه و اسرائیل هیچ کدام از تلاش های خود برای گسترش حوزه نفوذ خود دست برنداشته اند. اگر بخواهیم دقیق تر صحبت کنیم باید با حضور و مداخله نظامی نیروهای مسلح ایران، و سایر کشورهای منطقه، در خارج از مرزهای خود مخالفت کنیم. و گرنه گسترش حوزه نفوذ در خارج از مرزها رکن مهم سیاست خارجی تمام کشورهاست. َ
  10. در پایان ضروری است مجددا تاکید کنیم که مفاهیم «برکنار کردن» و «گذار» را نمی توان معادل گرفت و به جای هم به کار برد. این دو مفهوم متفاوتند. برکنار کردن، مثل سرنگون کردن، برانداختن، یا برچیدن، به معنای غلبه اپوزیسیون بر حکومت است. اما گذار از جمهوری اسلامی، از جمله در معنای پایان یافتن حکومت فقها، ممکن است بر اثر تحولات درونی جمهوری اسلامی، از جمله توسط مجلس بازنگری قانون اساسی، یا کودتای نظامی، یا توافق بخشی از حکومت با بخشی از اپوزیسیون و یا روش دیگر اتفاق بیافتد. به علاوه، همانگونه که روند استقرار رژیم ولایت فقیه حدود سه سال طول کشید، روند گذار از جمهوری اسلامی نیز، بخصوص اگر جنبش های مدنی نقش محوری ایفا کنند، به احتمال قوی تدریجی یا چند مرحله ای است. در حالی که برکناری یا سرنگونی یک حکومت تحولی ضربتی و انقلابی است که روز و تاریخ معین دارد.
    از همه مهم تر رواج واژه «گذار» محصول بحث هایی است که در دوره های اخیر پیرامون ضرورت انتقال مسالمت آمیز به دموکراسی در محافل سیاسی مطرح و جایگزین سرنگونی، براندازی یا برکناری شده است. چرا که تاریخ واژه های اخیر کمتر با خشونت پرهیزی همراه بوده است.
    روح غالب بر سند گویای «برکنار کردن حکومت به دست اپوزیسیون» به دنبال شکل گیری موقعیت انقلابی است. در این سند «گذر تدریجی یا گام به گام»، «گذر توافقی»، «گذر نیم بند»، «گذر از حکومت فقها به حکومت سپاه» و «بازگشت به پیش نویس ۵۸» و غیره همه نادیده گرفته شده و به عنوان پیشنهادهای غیر مصوب در کمیسیون برای بررسی به کنگره ارجاع داده شده اند. (از جمله پیشنهاد غیرمصوب منضم به بند ۳ سند)
    در حالی که، با توجه به وقایع اخیر در صفوف اپوزیسیون در خارج کشور، و با توجه به عدم رغبت اروپا و امریکا به پشتیبانی فعال از تغییر رژیم در ایران، به نظر نمی رسد که – حتی اگر پیش بینی پیش نویس متحقق شود و «وضعیت انقلابی» در ایران تکمیل شود – نیروهای اپوزیسیون در خارج کشور در وضعی باشند که بتوانند حکومت را برکنار کنند و گذار انقلابی تحقق یابد.
    تنها حسن حفظ واژه هایی چون برکناری، سرنگونی یا براندازی در قاموس حزب چپ راضی سازی نیروهایی است که هنوز باور ندارند که گذر ایران به دموکراسی ضرورتا و قطعا مسالمت آمیز است.

با تبریک مجدد به مناسبت تشکیل سومین کنگره حزب چپ ایران (فدائیان خلق) و با بهترین آرزوها برای موفقیت آن

فرخ نگهدار

چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ – لندن

(i) https://bepish.org/node/9454

تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد, ۱۴۰۲ ۹:۵۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

3 Comments

  1. مهرداد دارستانی گفت:

    شعار تکراری سرنگونی تبدیل شده به سنگ بزرگ که علامت نزدن است و یا به نوعی بازنشستگی قلدرمابانه سیاسی .
    یعنی آسان ترین و خوشنام ترین و انقلابی ترین شکل خداحافظی با میدان حقیقی سیاست و مبارزه .

    شوربختانه سطحی نگری بسیاری از دوستان باعث گردیده است که انان همیشه بجای دیدن ریشه ها و علل به صورتکهای شیخ و شاه یورش ببرند و همیشه انان را دشمن شماره یک ببینند و بشناسند .
    به عبارت بهتر درختان (شیخ و شاه …) هرگز اجازه نداده اند که انان جنگل را ببینند.

    در چهارصد سال گذشته تاریخ ایران هیچ حکومت مرکزی چه از نظر داخلی و چه خارجی و نظامی به توانمندی حکومت کنونی ایران نبوده است .
    این دیدگاه همه کارشناسان شرق و غرب است و یک حقیقت و من به عنوان یک ایرانی مخالف حکومت ایران بسیار ازین پیشرفتها خرسندم چرا که خود را وارث نهایی سرزمین خود ایران میدانم و هرگاه که با همفکران و هم نظران خود نقشی به عهده بگیرم از همه این پیشرفتها و دستاوردها به بهترین شکل ممکن بهره برداری نموده و بر آن خواهم افزود و این دلیل نقش من و دیگران می‌باشد .
    نه قاجار دارالفنون را با خود بردند و نه رضا خان راه آهن نخستین ایران را .

    در همان روزهای نخستین آشوب‌های خیابانی پس از مرگ غم انگیز مهسا به عنوان یک ایرانی خود را در کنار همه داغدیدگان و معترضین قرار دادم و ضمن همگامی و همراهی کامل با معترضین از انان خواستم که از هرگونه خشونت و تخریب اموال عمومی بپرهیزند چرا که همه این اموال، دارایی و اموال خود انان است و بازسازی آن نیز به هزینه انان خواهد بود و به زبان کشاورزان شمالی به انان گفتم :
    با شپش دعوا دارید چرا لحاف زمستان خود را آتش میزنید ؟
    توقع من این بود که حتی یکبار هم که شده یکی از جریانات پیشرو این نکته را به مردم خشمگین یادآوری نماید و بدین ترتیب پرونده مرگ مهسا و خروش به حق مردم را به نتیجه برساند .
    بارها و بارها اتفاق افتاده که احزاب بزرگ جهان هواداران خشمگین خود را به آرامش فراخوانده اند تا از ناپدید شدن حقیقت پیشگیری نمایند .
    آیا هیچ گروه خردمند ایرانی چنین درخواستی از مردم نمود ؟
    از جان مردم کوچه و خیابان مایه گذاشتن نتایج خاص خود را بدنبال دارد .
    خودتان نتیجه کار را ببینید .
    سرخوردگی‌ ، افسردگی ، تشتت از ابتدایی ترین نتایج هیجان زدگی و پیروی از برنامه های خیابانیست .
    هیچیک از چپ های ایران حرفه ای ندیدند و عمل نکردند هیچیک .
    تنها الویت انان شیخ و شاه است و باقی قضایا همه درجه چندم هستند از جمله خانه و کاشانه طبقه کارگر ایران سوریه فلسطین و تمامیت ارضی انان .
    درختان (اخوندها) نه تنها اجازه ندادند که انان جنگل را ببیند بلکه باعث گردیدند تا به نام مبارزه با اخوندها و بنام دفاع از حقوق بشر و طبقه کارگر حتی در کنار کلاه سفید ها و صهیونیسم جهانی قرار بگیرند تا خاک سوریه را تجزیه نمایند .
    تا آنجا که تاریخ گواهی می‌دهد طبقه کارگر از تنگه خیبر تا بلندی‌های گولان همه یک قوم و خانواده اند و در طول تاریخ خود همیشه سفره خود را تقسیم نموده اند و از دوران صفوی تاکنون هر حکومتی که در ایران بر روی کار آمده این حقیقت بزرگ ژیوپولتیک را مدنظر قرار داده و همه کمکهای خود را متوجه این موضوع نموده و هر حکومتی دیگری که بر سر کار بیاید این انترناسیونالیسم خودجوش طبیعی حقیقی و ژیوپولتیک را پیروی خواهد کرد و آن را شکوفاتر خواهد نمود .
    لجبازیها و رمانتیسم و نوستالژی حاکم بر بخش بزرگ جنبش چپ ایران خود ریشه در اخوندیسم و تشیع نهفته در ذات جنبش چپ ایران دارد و با آتش زدن اخوندها درست شدنی نیست .
    این لجبازیهای انقلابی نمایانه باعث گردیده که چپ ایرانی پس از سرنگونی پهلوی حتی یک موضع گیری حقیقی و عملی در برابر اسراییل و تجاوزات انان برعلیه ابتدایی ترین محقوق ملت فلسطین نداشته باشد و تمام حقوق حقه ملت فلسطین را به بهانه مبارزه با اخوندها نادیده بگیرند و یا آن را درجه چندم بشمارند .
    به همین دلیل چپ ایرانی به یکی از منزوی ترین نیروی های سیاسی منطقه دربین جنبش ضدصهیونیسم منطقه و جهان بدل گردیده است .
    انان خود با دست خود پرچم مبارزه با صهیونیسم را به حکومت ایران سپرده اند بر خلاف همه آرمان‌های بنیان گذاران خود !!!!
    از گروه فلسطین گرفته تا فداییان .

    اخوندها با تکیه بر تشکیلات دویست ساله خود پهلوی را به ارث بردند جنبش چپ ایران باید بتواند که اخوندها و دستاوردهای انان را به بهترین شکل ممکن به ارث ببرد نه اینکه بدلیل ناتوانی و بی تشکیلاتی و بی برنامگی و کم سوادی کل ارثیه را نابود نماید .
    تا اینجای کار که همگی گویا به شکلی کاملا قهرمانانه همه جبهه های حقیقی مبارزه را به دولت قلابی ایران باخته اند و شاید همین باخت بزرگ انان را تحریک به برداشتن سنگ بزرگ مینماید که راه درستی نیست .

  2. مهرداد دارستانی گفت:

    نه امپریالیستها و نه مردم و طبقه کارگر ایران حاضر نیستند که یک سرنگونی بدون جانشین را بپذیرند .
    رفتاری که ما در دفاع از طبقه کارگر فلسطین و سوریه از خود نشان میدهیم از دید طبقه کارگر ایران دور نمانده و نمیماند .
    انان در خانه و یا اطاق اجاره ای زندگی کردن را بر درون چادرهای UN نفس کشیدن و زیستن ترجیح داده می‌دهند و خواهند داد .

    جنبش چپ ایران دلایل بسیار زیادی دارد تا به جای سرنگونی و خودمختاری و انجماد در یک نوستالژی انتقامجو و اینگونه داستانها به بقا استقلال و تکامل خود بیاندیشد تا از مردم و نسلها عقب نماند .
    همه اصول و حقایق و زمین و زمانه را نمیتوان فدای کینه شخصی با اخوندها کرد .
    ما اگر کشورداری و سیاستمداری و تشکیلات و دید تاریخی و ژیوپولتیک بهتر از اخوندها داشته باشیم و توان ایجاد ایدیولوژی بهتری را داشته باشیم می‌توانیم جایگزین انان شویم تا زمانیکه این ابزار نداریم حق نداریم به خاطر حسادت و جاه طلبی دستاورد انان و سرزمین خود را ویران نماییم .
    بگذریم ازینکه بیش نود درصد چپ مهاجر ایران حتی اگر لنین هم در ایران سر کار بیاید دیگر هرگز به ایران باز نخواهند گشت و تقریبا خود را زمینگیر سرزمین میزبان نموده اند .(زن و بچه و زندگی و کهولت سن …)

  3. مهرداد دارستانی گفت:

    آیا مابین کنارگذاری شمخانی و تحولات و صف آرایی های جدید چپ هیچ ارتباطی وجود ندارد ؟

    من در کامنتی درباره برکناری شمخانی ریشه های برکناری او را برشمردم و جنبش چپ ایران را نیز مشمول این تحولات دانستم .

    تنها نگاهی به لیست مدعوین بیاندازید از نبودن درین جلسات احساس پشیمانی نمیکنید .

    نماینده پارلمان اروپا و اتحادیه ها و …

    اتحادیه های کارگری المان همگی ریشه در حزب سوسیال نازی کارگران المان دارند و اگر تمام کارخانه های المان و اروپا را با داس و چکش نقاشی کنند ماهیت فاشیستی نژاد پرستانه زن ستیز و هم جنس بازانه انان تغییر نخواهد کرد و بودن آنها خود به اصالت و ماهیت مستقل هر جمعی لطمه میزند .

    هر آنچه که شبهای شعر انستیتو گوته بر سر رفیقان و همه چهره های اول آن آورد برای هفت پشت مان کافیست و حقیتا دیگر نیازی به حمایت هیچ گونه دستجات ماسونی و فاشیستی المانی نداریم و خودمان راه خود را بلدیم 😡

    اینکه اینقدر درینباره حساسیت نشان میدهم بدین دلیل است که از صمیم قلب شما و خانواده‌ های گرامی شما را دوست دارم و تحت هیچ شرایطی نمیخواهم که نادانسته و نااگاهانه مانند ایرج شاهنامه و هزاران هزار ایرج دیگر به فاجعه خونبار میکونوس گام بگذارید و همه را به ماتم و سوگواری بکشانید .

    غرب شاید که خواستگاه اندیشه های سوسیالیستی باشد اما هرگز نمیتواند که کشتگاه عدالت اجتماعی باشد چرا که ریشه در هلنیسم و تبهکاری دارد و همه نهاد سیاسی تشکیلاتی و ایدیولوژیک و قومی ان بر اساس نژادپرستی استعمار و برده داری بنا گردیده است و همه دخالت‌ها و حمایت‌های انان از جریانات شرق بر اساس منافع کوتاه مدت و دراز مدت خودشان صورت گرفته می‌گیرد و خواهد گرفت و زن و زندگی و آزادی بی ارزش ترین موضوعیست که انان بدان میاندیشند .

    داعش دختر بچه های سوری و عراقی را زنده زنده در پیش چشمان مردم دنیا میسوزانید و این اتحادیه ها به نقد حقوق بشر در سوریه مشغول بودند و ضمنا دختران نوجوان و روستایی المانی را به عقد افتخاری آدمخواران داعش میفرستاند که هم اکنون به عروسان داعش معروفند و در زندانهای عراق و سوریه به سر میبرند .

    سوسیالیسم تنها در شرق پدرسالار به شرط تطبیق پذیری تاریخی فرهنگی و ملی فابل اجراست و نه هیچ شکل دیگر .
    نمونه های روسیه و چین را بنگرید که بر خلاف تصور خود مارکس چگونه خود را ساختند و پرداختند .

    خواهشمندم دور اروپا و حمایت‌های آنان را کاملا خط قرمز بکشید .

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟