هممیهنان گرامی،
با مرگ غیر مترقبه ابراهیم رئیسی، تحولاتی در صحنۀ سیاسی کشور در حال شکلگیری است،که توجه به آنها برای تنظیم سیاستهای مؤثر مبارزاتی جنبش مردمی اهمیت دارد. در نمایش انتخاباتی ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰، در اوضاعواحوال تحریم گستردۀ این انتخابات از سوی اکثرِ قریببهاتفاق مردم میهن ما، ابراهیم رئیسی با پر کردن صندوقهای رأی بهوسیلهٔ سپاه و نیروهای امنیتی بهفرمان ولی فقیه بر کرسی ریاستجمهوری کشور نشانده شد. پروندهٔ سه سال ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی مزدور ارتجاع و جنایتکاری که آقای منتظری بهدرستی او و همراهانش در “گروه مرگ” اعزامی از سوی خمینی به زندانهای سراسر ایران بهمنظور قتلعام مبارزان زندانی راه آزادی را در زمرۀ “جنایتکاران تاریخ” نامید ازجملهٔ سیاهترین کارنامههای رئیسجمهورهای برگماردهٔ ولی فقیه بود و کارنامۀ گماشتگیاش در هر دو مقام ریاست قوهٔ قضائیه و ریاستجمهوری حکومت اسلامی تأییدی بر این “جنایتکار”ی بود.
سیاست خشن و خونین سرکوب اعتراضهای مردمی و اعتصابهای کارگری و جنبش “زن، زندگی، آزادی”، تداوم تعرض گسترده به حقوق زنان، ادامۀ سیاستهای نولیبرالی اقتصادی، شدت یافتن فقر و محرومیت، فقرومحرومیتی که آمارش بنابر دادههای رسمی از مرز چهل درصد جمعیت کشور فراتر رفته است، دامنهدار شدن فزایندهٔ بیکاری و تورم، تورمی که بر اساس آخرین آمار دولتی پنجاه درصدی است، ادامهٔ گستردهتر و حتی فراگیر شدن فساد در دستگاهها و روابط دولتی، چپاول بیوقفهٔ منابع ملی، و در عرصهٔ سیاست خارجی تداوم سیاستهای ماجراجویانه در منطقه، سیاستهایی که منافع ملی و امنیت ایران را با خطرهایی عاجل و فزاینده رو به رو کرده است مشخصههای سیاست و اقتصاد کشور در دوران ریاستجمهوری رئیسی بودند. رئیسی با آغاز فعالیت در مقام رئیس قوهٔ مجریهٔ کشور برنامهٔ ضدکارگری “جراحی اقتصادی” را ادامه و گسترش داد. رئیسی با پشتیبانی شدن از سوی لایههای انگلی طبقهٔ سرمایهدار سیاستهای رسوای “اصلاح قانون کار” بهسود کلانسرمایهداران، “آزادسازی” و سرکوب مزدی و “خصوصیسازی” افزونتر را تدارک دید و در دستورکار دولت قرار داد. سطح زندگی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان فکری و یدی در دوران دولت رئیسی بدتر از گذشته شد و شتاب بیشتری گرفت.
در عرصهٔ بینالمللی نیز برخلاف برخی مدعیات فریبکارانهٔ خامنهای و مدافعان رژیم در مورد قدرقدرتیِ سیاست خارجی رژیم ولایی و ازجمله موشکپرانی به سمت اسرائیل، موشکپرانیای که بهگفتهٔ امیرعبداللهیان جمهوری اسلامی از قبل دولت بایدن و نتیجتاً دولت اسرائیل را از این موشکپرانی نمایشی مطلع کرده بود. در عرصهٔ سیاست خارجی نمایندگان جمهوری اسلامی همواره در تلاش با هدف بهتوافق رسیدن با آمریکا- بهدستور خامنهای- پشت درهای بسته مشغول مذاکره با نمایندگان آمریکا بودهاند. در سال های آخر دور دوم ریاستجمهوری احمدینژاد مشابه همین مذاکرات محرمانه در عمان درجریان بود که سرانجام با “نرمش قهرمانانه”یِ خامنهای و دستور صریحش به تصویب شدن توافق “برجام” انجامید. قبول شرکت جمهوری اسلامی در پیمان شانگهای و پیوستن آن به گروه “بریکس” مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر، اتیوپی، و آرژانتین را نیز در چارچوب سیاستهای راهبردی رهبری گروه “بریکس” و پیمان شانگهای برای محدود کردن راه های نفوذ آمریکا و اتحادیهٔ اروپا در عرصهٔ بینالمللی باید ارزیابی کرد تا سیاستهای “ضد امپریالیستی” رژیم ولایت فقیه.
شرایط حساس کشور، و بحران فزایندۀ حکومت جمهوری اسلامی
برخلاف تبلیغات سراسر دروغ خامنهای و سران حکومت و آمارهای ساختگیشان، ایران در وضعیتی بسیار بحرانی بهلحاظ سیاسی و اقتصادی قرار دارد، وضعیتی که با مرگ رئیسی ابعادی متفاوت بهخود گرفته است و ازاینروی است که رژیم با عمده کردن “خطر خارجی” و بهراه انداختن کارزار انتخابات نمایشی تلاش دارد افکار عمومی را – حتی بهطور موقت هم شده- از شرایط بحرانی جاری دور سازد. شکست سنگین نمایش انتخاباتی دیگر رژیم در جریان شوی مبتذل “انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان” آنچنان پایههای متزلزل رژیم را بهلرزه درآورد که مسعود پیرهادی، سردبیر روزنامۀ اصولگرای “رسالت”، در سرمقالۀ روز ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۳، در مورد نتیجۀ دُور دوم انتخابات مجلس هم که آرای ریختهشده در صندوقها در تهران فقط هفت درصد کل آرای واجدان شرایط در پایتخت بود، نوشت: “اصرار دارم در این نوشته از ‘فاجعه’ و ‘بحران’ و قدری ‘تحقیر’ استفاده کنم، بلکه کِکمان بگزد؛ شاید تکانی بخوریم و دست از این تغافلها که غافلمان کرده برداریم.”
حزب تودۀ ایران در اطلاعیۀ ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۲، دربارۀ شکست سنگین انتخابات رژیم یادآوری کرد: “تجربۀ تحریم گسترده و هماهنگ انتخابات ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ با حمایت کارگران، بازنشستگان، معلمان، خانوادههای دادخواه، زندانیان سیاسی، تشکلهای مدنی، نیروهای مترقی و آزادیخواه، حزبها و سازمانهای سیاسی کشور نشان داد که با تلاش مشترک راه را برای بهچالش کشیدن حکومت استبدادی میتوان گشود. حزب تودۀ ایران بر این اعتقاد است که شرایط حاد کشور مانند آتشی زیر خاکستر است که همچون آتش اعتراضهای پردامنهٔ مردمی سالهای ۹۶، ۹۸ و جنبش “زن، زندگی، آزادی” دیر یا زود دوباره شعلهور خواهد شد.”
“انتخابات” پیشِ روی، ارزیابیِ حزب ما، و آزمودنِ آزمودهها
بهراه افتادن کاروان مضحک نامنویسی نامزدهای انتخابات نمایشی ریاستجمهوری که در مسیر آن از احمدینژاد گرفته تا جلیلی و قالیباف و لاریجانی و جهانگیری و حاشیهسازیهای دستساز دستگاه تبلیغاتی حکومت در مورد تأیید یا رد صلاحیت این یا آن نامزد، تلاش مذبوحانهای دیگر برای “جذب کردن” توجهها به تماشای نمایشنامهٔ برگماری جانشین برای رئیسی در روز ۸ تیرماه ۱۴۰۳ است، برگماری جانشینی که تأثیری بهنفع مردم بر سیاستهای کلان حکومت جمهوری اسلامی نخواهد داشت و جز تغییری شکلی و تغییری در چهرهٔ مُهرههای رژیم سرکوبگر نخواهد بود. مشاهدۀ بحثهای روزهای اخیر ازجمله نصیحت به رژیم ولایت فقیه برای “برگزاریِ انتخابات آزاد” و بحثِ “انتخاب میان بد و بدتر” که تاریخمصرفش منقضی شده است، و این دیدگاه فریبکارانه که آیا شما “تفاوتی بین قالیباف، جلیلی، احمدینژاد، لاریجانی، و جهانگیری” نمیبینید؟ سوای اینکه قرار نبود بخش عمدهای از این “داوطلبان” از صافی شورای نگهبان رژیم گذر کنند، بحثی است در راستای القای این نظر که میتوان با انتخاب یکی از این صورتهای ظاهر فضای کشور از اختناق و سرکوب کنونی و پایمال شدن حقوق کارگران و زحمتکشان را به سوی “مردم سالاری” و تحقق حقوق مردم سوق داد. سؤال دقیق این است که کدامیک از این نامزدها که همگی از چهرههای شناختهشده حکومتی هستند، در راه تحقق حقوق مردم و بهچالش کشیدن رژیم ولایت فقیه گامی برداشتهاند؟ ما در سالهای سپری شدهٔ دو دههٔ گذشته ۵ دورهٔ انتخابات ریاستجمهوری از برگماری احمدینژاد تا روحانی و رئیسی را پشت سر گذاشتهایم و منتخبان و درواقع گماشتگان به مقام ریاستجمهوری در همهٔ این دورهها همگی سیاستهایی مشابه در سرکوب خشن و خونین حقوق کارگران و زحمتکشان، زنان، و دانشجویان (از سال ۸۴ تا کنون)، اِعمال سیاستهای فاجعهبار اقتصادی در راستای منافع کلانسرمایهداری کشور که به فقر و محرومیت گسترده، بیکاری، تورم، فساد بیسابقه، و نابودی زیرساختاری اقتصاد کشور دنبال کردهاند. آیا میان سیاستهای کلان کشور و عملکردِ این کارگزاران رژیم تفاوتی وجود داشته است که امروز دربارهٔ ممکن بودنش توهمپراکنی کرد؟
بالأخره بعد از همه سروصدایهای تبلیغاتی، شورای نگهبان روز یکشنبه ۲۰ خردادماه ۱۴۰۳ اسامی شش نفر از داوطلبان که صلاحیتشان برای نامزدی انتخابات ریاستجمهوری تأیید شده است را اعلام کرد. این ۶ نفر عبارتند از: مسعود پزشکیان، مصطفی پورمحمدی (یکی دیگر از اعضای گروه مرگ اعزامی برای کشتار زندانیان سیاسی)، سعید جلیلی، علیرضا زاکانی، امیرحسین قاضیزاده هاشمی، و محمدباقر قالیباف (که پرونده سنگینی از سرکوب دانشجویان، و دزدی و فساد گسترده دارد). محمود احمدینژاد، اسحاق جهانگیری، و علی لاریجانی نیز همانطور که انتظار میرفت رد صلاحیت شدند. شورای نگهبان برای “گرم کردن تنور انتخابات” و بهقول معروف “خالی نبودن عریضه”، در کنار جنایتکارانی مثل مصطفی پورمحمدی، قالیباف، و جلیلی، فردی مانند مسعود پزشکیان که در دوران ریاست علی لاریجانی بر مجلس (سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۹) نایبرئیس اول مجلس شورای اسلامی و برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شده بود، این بار صلاحیت نامزدیاش را تأیید کرده است. هدف این تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان که اتفاقاً برای انتخابات مجلس اخیر (دوازدهم) هم رد صلاحیت شده بود و بعد با دخالت خامنهای صلاحیت او تأیید گردید، کشاندن بخشهایی از اصلاحطلبان به نمایش و بهوجود آوردن این توهم به بودنِ “روزنه”ای دیگر (در حال یا آینده) و بهمنظور بهوجود آوردن رغبت در مردمِ بیرغبت (همچنان که نسبت به انتخابات مجلس در سال گذشته) به شرکت کردن در انتخاباتی است که در آن رأی و ارادهٔ اکثریت مردم میهن ما هیچ تأثیری ندارد. آقای پزشکیان در برنامۀ “گفت و گوی ویژه خبری” با شبکه خبر در ۲۲ خردادماه دربارهٔ برنامههای خودش از جمله “جایگاهِ برنامهٔ هفتم توسعه در دولت خود” را عنوان کرد و گفت: “در زمان ثبت نام ریاست جمهوری و پنج دقیقهای که فرصت داشتم، گفتم ما قرار نیست برنامهٔ جدید بنویسیم و سیاست جدید در نظر بگیریم. سیاستهای رهبری مشخص شده و کارهای قانونی انجام شده و هر شخصی بیاید باید برنامهها را در جهت برنامه هفتم اجرایی کند… هر دولتی که میخواهد بیاید، راه را نباید عوض کرد. هدف را نباید گم کرد.” پزشکیان همچنین در روزهای اخیر در گفتگو با دانشجویان که از شبکۀ اینترنتی دانشگاه تهران پخش شد به صراحت اعلام کرد: “بنده رهبری را قبول دارم و اصلا ذوب در او هستم. کسی حق ندارد به کسی که من به او اعتقاد دارم توهین کند.”
نظر حزب تودۀ ایران دربارۀ نمایش انتخاباتی پیشِ روی روشن است. در ایران موضوع “انتخابات” با نظارت شواری نگهبان ولی فقیه نه تنها امکان انتخابی را به مردم در حق تعیین سرنوشت آنها نمی دهد بلکه شرکت در بازی رهبری حاکمیت برای مهره چینی کارگزاران رژیم است. ما همچنان معتقدیم که رژیم ولایت فقیه اصلاح ناپذیر است و بنابراین هدفش از برگزاری چنین نمایش هایی برخلاف برخی توهماتی که به آن دامن زده می شود گشودن “روزنه ای” برای بهبود وضعیت کشور نیست که بر این پایه باید مردم را به شرکت در “انتخابات” دعوت کرد. حزب تودۀ ایران معتقد است که باید با بسیج گستردۀ نیروهای مردمی این نمایش مبتذل رژیم را تحریم و افشا کرد و نشان داد که مردم ما مدتهاست از بازیهای رژیم در تئاتر انتخاب میان “بد و بدتر” عبور کردهاند و اعتقاد ندارند که در چارچوب رژیم ولایت فقیه ارتجاعی و ضد مردمی حاکم بر میهن ما تغییری اساسی در راستای سیاستهای کلان حاکم و در راستای تحقق حقوق مردم ستمدیدۀ میهن ما میتوان گامی برداشت. برخلاف این القای نظر و تصور که تحریم انتخابات نوعی “انفعال” در مقابل رژیم است، تحریم گسترده و فعال انتخابات چه از طریق شرکت نکردن و چه آرای باطله در صندوقهای رأی و همچنین افشاگری گسترده دربارۀ ماهیت این بازی رهبری رژیم، نوعی از فعالیت مؤثر مبارزاتی است که ما نتیجه موفق آن را در کارزار تحریم گستردۀ “انتخاباتی” اسفندماه ۱۴۰۲ مجلس شورا همراه با شعارهای مردمی کارگران و زحمتکشان که: “ما دیگه رأی نمیدیم” مشاهده کردیم. شرکت در انتخابات فرمایشی رژیم ولایت فقیه که اهمیتش در نزد سران رژیم فقط برای ادعای حمایت مردمی از سیاستهای حکومت کاربرد دارد در انتها به نمایش مشروعیت حاکمیتی سرکوبگر و ضد مردمی کمک میکند.
هممیهنان گرامی، نیروهای آزادیخواه کشور!
حرکت مشترک ما در تحریم نمایش انتخاباتی رژیم منفور و ورشکستۀ ولایت فقیه بهرهبری علی خامنهای، پیام روشن اکثریت قریببهاتفاق مردم میهن ما به این رژیم است. اکنون مدتهاست که مردم ما از این حکومت ضد مردمی که نتیجهٔ دههها حکمفرماییاش فقر، محرومیت، فساد، و ظلم گسترده و غارت منابع ملی ایران بوده است عبور کردهاند و حرکت به سمت آیندهای رها از این حکومت ستمگر را خواهان هستند. حزب تودۀ ایران همانطور که در اطلاعیهٔ ماههای اخیرش تأکید کرده است، معتقد است شکاف عمیق و گستردۀ امروزی بین اکثر قریببهاتفاق آحاد جامعه و دیکتاتوری حاکم ترمیمناشدنی است. بخش عمدۀ جامعه، بهویژه طبقۀ کارگر و دیگر لایههای زحمتکشان، و همچنین زنان، جوانان، و دانشجویان خواهان دگرگونیهایی بنیادی در عرصههای سیاسی و اجتماعی و گذر از این رژیم استبدادیاند. جمهوری اسلامی درحال پوسیدگی است و با بحرانها و تصمیمگیریهایی دشوار برای بقایش روبهرو است که البته و لزوماً ضامن بقایش نخواهند بود. با تشدید مبارزهٔ مشترک و متحد همه نیروهای ملی و آزادیخواه کشور می توان بهسوی پایان دادن به حکومت دیکتاتوری و استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک حرکت کرد.
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
۲۷ خردادماه ۱۴۰۳