دور جدید گفتوگوهای برجامی اگر بە نتیجە برسد، موقعیت ایران بە عنوان قدرت منطقەای تثبیت خواهدشد و این تثبیت قبل از هر چیز بە علت تفاهم نسبی آمریکا با ایران خواهدبود. واقعیت این است کە بعد از اینکە فشارهای زمان ترامپ بە نتیجە نرسید و فراتر از آن موقعیت ایالات متحدە در سطح جهان بطور کلی آسیب دیدەبود، از جملە نیاز بە بازنگری مجدد در سیاست در قبال ایران بە موضوع روز تبدیل شد.
اما سئوال این است کە آمریکا تا چە حدودی با این وضعیت جدید مدارا کردە و آن را خواهد پذیرفت؟
بی گمان دغدغە اصلی دولت بایدن، پیشروی های چین در عرصە جهانیست. طبق خبری کە در رسانەها پخش شدە است یکی از مقامات دولت چین امید خود را بر پیشی گرفتن و فائق آمدن بر آمریکا را تا سال ٢٠٣۵، پنهان نکردەاست؛ و کاملا عیان است کە در حوزە خاورمیانە، ایران رل مهمی در این بازی استراتژیک ایفاء می کند. بە زبانی دیگر آنچە کە در وین اتفاق می افتد ارتباطی مستقیم با بازی کلان در سطح جهانی دارد، و ایران با وقوف بر آن دارد بخوبی نقش ویژە خود را در آن بازی می کند.
پس آنچە ما شاهد آنیم عروج کشور بە موقعیتی بهتر و برتر در سطح جهانیست، اما از طرف دیگر کیست کە نداند این بازی خوب (در سطح منطقەای و بین المللی)، چە تبعات سنگینی برای جامعە ایرانی داشتەاست. در واقع پا بە پای قدرتمندشدن ایران در منطقە و جهان، روند وارونەای در داخل کشور پیش بردە می شود کە منتج بە بحران اقتصادی، سقوط شاخص های زندگی مردم و استبداد بیشتر شدە است. پایە اساسی بازی جمهوری اسلامی در سطح منطقەای کە بر مبنای منافع و ایدئولوژی حاکمیت پیش بردە می شود و منافع ملی کمترین نقش ممکن را در آن بازی می کند، منجر بە سربرآورن شرایط بیش از پیش ویژەای در جامعە شدەاست کە هرچە بیشتر آن را بە سمت بن بست پیش می برد. در واقع جمهوری اسلامی دارد همان بازی شاە را در قبل از واژگونی رژیم پهلوی اجراء می کند: تقویت موقعیت نظامی و استراتژیک نظام در منطقە، اما بە قیمت تشدید بحران در کشور. البتە فرقی کە میان این دو رژیم وجود دارد آن است کە شاە کماکان رابطە خوبی با غرب داشت، و نیز از دلارهای نفتی کمبودی عایدش نمی شد.
باید گفت کە ایران بە درازای تاریخ خود، از جملە در تاریخ مدرن خود، با مشکل تنظیم رابطە خود با همسایگانش روبروست، همسایگانی کە در آنان نیز نظامهای مشابە ایران از لحاظ منش سیاسی حاکم اند و این باعث شدە است کە نوعی بدبینی در نگاە استراتژیک آنان نسبت بە همدیگر بە درازای تاریخ بروز کند.
جمهوری اسلامی بعنوان نظام وارث همین ارثیە تاریخی، با افزودن شیعی گری بعنوان یک پایە هویتی دیگر، بخوبی توانستە بر خلاف رژیم شاە، نیروهای نیابتی منطقەای برای کشور دست و پا کند، و همین قدرت مانور آن را بشدت بالا بردەاست.
اما اگر تناسبی میان ثبات و قدرت داخلی و خارجی وجود نداشتە باشد، صلابت در حوزە خارجی نمی تواند جایگزین داخل شود. آنچە پایە اصلی قدرت دولتها را تشکیل می دهد، رابطە میان دولت و ملت است، نە دولت و جهان خارج. بە نظر می رسد خامنەای بخوبی دارد همان راە شاە را می رود. محمد رضا پهلوی در سالهای آخر رژیم خود آنقدر غراء شدە بود کە از همسانی ملت و حزب رستاخیز می گفت و غیر رستاخیزی ها را تهدید بە اخراج می کرد، خامنەای هم می گوید حوزە خارجی حوزە رای ملت نیست و در تائید رای شورای نگهبان در خصوص نامزدهای این دورە ریاست جمهوری، کە نشان از خیز بلند حاکمیت برای استبداد بیشتر دارد، سنگ تمام گذاشت.
صفوی ها برای حفظ کشور در مقابل عثمانی ها، جهت شیعەکردن ملت، حمام خون براە انداختند؛ و حال جمهوری اسلامی برای حفظ همین کشور در مقابل غرب (بفرض وجود همان مناسبات میان ایران ـ عثمانی در آن سالها)، بە همان تئوری و منش صدها سال پیش بازگشتەاند، اما این بار با واردآوردن فشارهای کمرشکن بە مردم و مثلەکردن روحیات و شخصیت آنها.
و این تکرار کمیک تاریخ ایران است کە هموارە میان قدرت در حوزە خارجی و قدرت در حوزە داخلی تناسب معقولی وجود ندارد. اگر می خواهید کشور قدرتمندی داشتەباشید، قبل از هر چیز بە فکر ایجاد نظامی عادلانە با خصوصیات آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی باشید کە در آن قاطبە ملت احساس ‘بودن’ کند. احساسات مذهبی و میهنی اگر مابە ازاء یک زندگی انسان گونە را نداشتەباشند، باد هوایند و بتدریج بە ضد خود تبدیل خواهندشد.