با نزدیک شدن انتخابات ١۵ دسامبر، موقعیت سیاسی و نظامی در عراق میرود که شرایط نسبتا جدیدی را تجربه کند و حتا فراتر از آن، میرود که سمت و سویی متفاوتتر نسبت به گذشته کشیده شود. از این نظر، از لحاظ سیاسی میتوان به تشکیل پارلمان دائمی در این کشوڕ اشاره کرد و از نظر نظامی میتوان از احتمال نقش فزایندهتر نیروهای مسلح عراقی در به عهده گرفتن تامین شرایط امنیتی سخن گفت. به نظر من با توجه به روند رویدادهای اخیر میتوان چنین ارزیابی کرد: تاکید بیشتر مقامات عراقی بر مذاکره با نیروهای مسلح شورشی و تلاش آمریکا برای گشودن باب مذاکره با ایران از طریق سفیر خود زلمی خلیل زاد در عراق عمده ترین تحولات نوین هستند، که حتی اگر به نتیجه مورد نظر طرح کنندگان آن نرسد، میتوان آن را نشانه ای بر حدت وخامت وضع کنونی عراق دانست. وضعی که البته در گذشته هم به آن اذعان میشد، اما از طرف مقامات عراقی و آمریکائی چنین تصمیم گیریهای سیاسی اعلام نشده بود. (اخیرا علاوی گفت که وضع عراق از بعضی جهات از زمان صدام حسین هم بدتر شده است)
جلال طالبانی اینبار پس از تمام شدن اجلاس قاهره که در آن بر مقاومت عراقی مهر تایید گذاشته شد، از مذاکره با شورشیان مسلح سخن به میان آورد که از این نظر بیشتر حاوی جلب اعتماد کشورهای عربی برای ایجاد و گسترش روابط با عراق بود. اما از یک بعد دیگر حاوی جلب اعتماد نیروهای شورشی و بویژه پایگاه داخلی آنان در مناطق مرکزی در آستانه انتخابات پیشروی این کشور است. روندی که به نوعی از چند ماه پیش در سطح نازلی هم که باشد آغاز شده و بخشی از سنیان را به دنبال خود کشیده است. از طرف دیگر تصمیم دور از انتظار آمریکا در ماموریت دادن به زلمی خلیل زاد برای مذاکره با ایران، علاوه بر اینکه ریشه در خود چگونگی آرایش سیاسی نیروها در خود آمریکا دارد، نشان از درماندگی بیش از پیش آمریکا در بهبود وضع امنیتی در عراق دارد. بنابراین میتوان گفت که هر دوی این موارد، نشانه عقب نشینی جدی جبهه عراقی آمریکائی در برابر سیاستهای گذشته خود در رابطه با وضع داخلی عراق و منطقه است. زیرا برنامه کاهش نیروهای آمریکائی در عراق متعاقب انتخابات پانزدهم دسامبر که طی آن پروسه اصلی ایجاد دولت نوین عراقی آغاز میشود، برای موفقیت خود احتیاج به آن دارد که هم همکاری کشورهای پیرامونی و بویژه ایران تامین شود و هم به علت ضعف شدید نیروهای عراقی در کنترل اوضاع، جبهه شورشیان از طریق ایجاد یک پروسه حل سیاسی بشدت تضعیف شود.
البته چه در مقابل پیشنهاد جلال طالبانی و چه در مقابل پیشنهاد آمریکا ما تاکنون شاهد موضعگیریهای مثبت از طرف طرفهای مقابل نبودیم. اما گمان نمیرود که چه آمریکا و چه دولت وقت عراق هم کاملا روی موضع مثبت طرفهای مقابل حساب خاصی باز کرده باشند و از این جهت است که بوش در طرح پیشنهادی خود کماکان بر مشت آهنین خود تاکید ویژه کردهاست. از طرف دیگر مخالفان آنها خوب میدانند که لااقل در کوتاه مدت این تصمیمها متوجه آرام کردن وضع داخلی عراق برای انتخابات در پیش رو است. همچنین عدم وجود یک برنامه منظم در عقب نشینی نیروهای آمریکائی (بوش در طرح خود موسوم به طرح پیروزی در عراق، ضمن تایید خروج بخشی از نیروهای آمریکائی از ازدیاد نیروهای آمریکائی در صورت لزوم سخن گفت) خود طرف مقابل را بیشتر در تردید فرو میبرد. و نیز شکست عملیاتهای اخیر بر علیه شورشیان که نتوانست وضعیت امنیتی بهتری را به دنبال خود بیاورد، به این میل و تفکر در میان شورشیان کمک میکند که در چنین شرایطی گشودن باب مذاکره نمیتواند در خدمت آنها باشد. راجع به طرف ایرانی هم میتوان گفت که این طور به نظر میرسد که این تصمیم آمریکا دادن نوعی امتیاز در رابطه با فعالیتهای اتمی ایران باشد. به این معنی که در صورت همکاری ایران با امریکا در حل معضل عراق، آمریکا به طور مشروط با بعضی از جنبه های مسائل اتمی موافقت کند. اما همچنانکه دیدیم دولت احمدینژاد با آن مخالفت کرد که به دنبال خود به تندتر شدن دوباره مواضع آمریکا و اروپا در قبال مذاکرات هستهای منجر شد. زیرا گمان آن نمیرود که رژیم ایران بدون گرفتن یک امتیاز بزرگ بی گدار به آب زند و با آرام کردن وضع عراق خود را در موقعیت نامناسبتری قرار دهد. وضعیت آمریکا در عراق پاشنه آشیل دولت آمریکا است و رژیم ایران بی گمان حداکثر سود را از آن خواهد برد. دولت ایران به تکرار تجربه همکاری خود که در مورد مسئله افغانستان مبادرت نخواهد کرد.
بالاخره حالت دیگر این مسئله را میتوان در تاثیرات احتمالی این تحولات در آینده عراق و منطقه دید. به نظر من مجموعه این عوامل و همراه با آن نتیجه اجلاس قاهره، اعتماد به نفس شورشیان را تقویت کرده و آنان را در موقعیت مناسبتری قرار خواهد داد. طرح آمریکا برای کمک گرفتن از ایران خواه نا خواه به تقویت بیشتر موقعیت ایران بویژه در میان شیعیان منجر خواهد شد و از این بابت موقعیت ایران را محکمتر میکند و از این لحاظ به اهمیت بیشتر موقعیت ایران در منطقه خواهد افزود، یعنی چیزی که آمریکائیها مرتب در پی ناچیز جلوه دادن آن بودند.
در واقع میتوان گفت که حرکات اخیر دولت عراق و بویژه آمریکا چرخشی در روند معمول سرسختیهای موجود بود، و از این لحاظ نه به عنوان نتیجه یک روند تعقلی تصمیم گیری، بلکه بیشتر حاصل ضرورت و ضعف بوده است، چیزی که از چشم طرف مقابل دور نمانده است و از این رو آنرا قبول نکرده اند.