اوجگیری منازعات منطقەای و بروز آن در شکل برخوردهای نظامی، همە انسانهای صلح دوست را نگران می کند. و اخیرا شاهدیم کە چگونە درگیری نظامی میان ایالات متحدە و نیروهای نیابتی و یا نزدیک بە جمهوری اسلامی در مرز میان سوریە و عراق، بە این نگرانی ها دامن زدەاست. درگیریهائی کە در آن آمریکا مستقیما شرکت دارد و ایران غیرمستقیم. و این درست مرحلەی قبل از شروع جنگ مستقیم است، حال فارغ از ابعاد احتمالی آن.
ماهیت ضد آمریکائی برخاستە از انقلاب بهمن کە تقریبا همە جناحهای سیاسی شرکت کنندە در انقلاب حامل آن بودند و از لیبرالها گرفتە تا چپ و اسلامی ها پشتیبان آن بودند، در متعالی ترین وجە خود بە میراث جمهوری اسلامی رسید. از همان ابتدا لیبرالهای وطنی تلاش کردند بعد از بە قدرت رسیدن نظام جدید، روابط با ایالات متحدە را عادی کنند کە با مواجهە سخت اسلامی ها و چپ ها روبرو گردیدند. بعدها بە موازات قدرت گیری بیشتر اسلامی ها و سرکوب چپ ها و متحول شدن نظام جهانی، در بخش مهمی از چپها هم در نگاە بە آمریکا تحول آغاز شد و حتی در میان خود حکومتی ها جریانی بە اسم لیبرالها (اصلاح طلبان و میانەروها) شکل گرفت کە اساسا از دوران سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی رفسنجانی پای بە وجود گذاشتند. اما تمامی این تغییر و تحولات مانع آن نشدەاست کە کماکان در بنیان اصلی حاکمیت، نگاە ضد آمریکائی غالب و مسلط نباشد و کماکان رویە اساسی نگاە بە خارج را تشکیل ندهد. نگاهی کە هنوز میلیونها نفر بە آن معتقدند و با جرات می توان گفت نگاە مسلط در درون همان طیف مردم هم هست کە در همە انتخاباتها بە جناح اصولگرایان در کلیت خود رای می دهند.
کاملا واضح است کە نگاە ضد آمریکائی چە در میان نیروهای سیاسی شرکت کنندە در انقلاب بهمن و چە در میان مردم بشدت رو بە زوال گذاشتە، بویژە اینکە مردم می بینند کە این سیاست با مختصاتی کە حاکمیت بە جلو می برد چە تبعات سنگین و غیر عقلانی برای کشور و ملت داشتەاست. اما حاکمیت باز از این سیاست عقب ننشستە و بە آن بە شدت، حتی شدیدتر از گذشتە ادامە دادەاست. حاکمیت برای جبران تودەای کە در داخل از دست دادەاست بە پتانسیل ضد آمریکائی در منطقە، بویژە در کشورهای عربی روی آوردەاست و بخوبی دارد از آن استفادە می کند. در واقع با یک رویکرد انترناسیونالیستی، بە جبران کمبودهای درون وطنی و ناسیونالیستی خود پرداختە است و همین باعث تقویت آن هم در مقابل چشمان متعجب داخلی و هم جهانی شدەاست.
پس تعریفی کە انقلاب بهمن در ضدغربی بودن خود برای خود قائل شد، نە تنها هنوز پایان نیافتە است، بلکە شاهد روند عروجی آن هم هستیم. می توان گفت کە سیاستهای بەغایت اشتباە و تجاوزگرانە ایالات متحدە خود یکی از عناصر تقویت کنندە استراتژی نظام بودەاست. متاسفانە آمریکا هنوز با نگاە حاکم مدارانە بە جهان می نگرد و حتی از استفادە از نیروهای نظامی خود در تحمیل خواستەهایش بە جهان ابائی ندارد.
واقعیت این است کە ماهیت ضد آمریکائی جمهوری اسلامی و استفادە بهینە کردن از آن در سطح منطقەای و جهانی، عامل مهمی در تقویت نظام است وعلیرغم همە مشکلاتی کە پیش آوردە منجر بە تقویت آن شدەاست. بنابراین اپوزیسیون در روند مبارزاتی خود جهت تغییر در نظام سیاسی ایران رودرروی پرسش مهمی قرار دارد کە باید بە آن جواب مشخص بدهد، و آن اینکە با این تظاهر ضد آمریکائی کە ریشە در تاریخ ایران بعلت سیاستهای غلط ایالات متحدە دارد، چە کند. گمانی در این نیست کە در بخش مهمی از مردم کشور هم درست بە مانند نیروهای سیاسی شرکت کنندە در انقلاب بهمن نسبت بە ایالات متحدە تحول ایجاد شدە و دیگر آمریکا آن غول بد قبلی در مختصات سابق نیست، اما این نگاە در کلیت خود هنوز عوض نشدە و علاوە بر وجود نیروی مهمی در کشور کە حامل این نگاە است، در سطح منطقەای نیز چنانکە گفتەشد جمهوری اسلامی از گرایش ضد غربی بخوبی استفادە می کند.
بە نظرمی رسد برای تغییر در این نگاە ما علاوە بە تغییر در نگاە حاکمیت، نیاز بە تغییر روش ایالات متحدە هم داریم. البتە آمریکا این را بە نوعی درک کردەاست. تلاشهای باراک اوباما برای نزدیکی بە ایران و ادامە آن از طرف بایدن، شاید ریشە در این امر داشتە باشد. ولی این کافی نیست. زیرا در واقع این استراتژی کلی آمریکا در منطقە خاورمیانە است کە باید تغییر اساسی کند، از جملە در زمینە تعریف رابطە خود با اسرائیل.
البتە نگارندە بر این نظر نیست کە تنها در صورت حل تمامی مشکلات موجود است کە امکان تغییر روانی در کشور و در منطقە نسبت بە ایالات متحدە امکان پذیر می شود، نە. بحث بر سر این است کە حتی با شروع روندهای مثبت می توان امید بیشتری داشت. در واقع آنچە منطقە از آن رنج می برد عدم وجود یک پروژە همەگیر است.
تغییر در نگاە مسلط موجود در نظام ایران نسبت بە ایالات متحدە و سوء استفادەای کە این نگاە از آن در میان بخش مهمی از مردم می برد، بدون تغییرات منطقەای امکان ناپذیر است. جمهوری اسلامی را تنها آنگاە می توان بە تغییر در این بخش واداشت کە در کل صحنە تغییرات مهمی روی دادەباشد.
نگاە بە درون و نگاە بە خارج دو مولفە تشکیل دهندە ایدئولوژی هستند و تغییر در هر کدام منوط بە دیگری در گستردەترین وجوە خود است.