در چند دورە اخیر انتخابات ریاست جمهوری در ایران، بنابر آماری کە موجود است پایە رای اصولگرایان حدود پانزدە شانزدە میلیون است. اقلیتی قوی کە تحت هر شرایطی بە نامزدهای مورد نظر خود رای می دهد، و در تمامی این سالها از آنها بخوبی دفاع کردەاست. این اقلیت قوی کە ریشە طبقاتی اش در بازار، اقشار سنتی و غیرمدرن جامعە قرار دارد، بخوبی بە علت در دست داشتن مراکز اصلی قدرت، خود را سازماندهی کردە و در سطح بالائی یکپارچە و یگانە عمل می کند.
در مقابل، اقشار مدرن و غیرسنتی جامعە پراکندەاند، و از توان عملیاتی واحد بە معنای لازم برخوردار نیستند.
جامعە ایران برای تغییر و تحول احتیاج بە جذب پایە رای اصولگرایان دارد. بدون جذب گستردە این طیف، و یا حداقل منفعل کردن آنها در طی روندهای سیاسی و اجتماعی، امکان تغییر بسیار مشکل است. ناگفتە نماند کە هستە سخت قدرت در تمامی این سالها جنبش مدنی ایران را، کە طیف متنوعی از اصلاح طلبان تا نیروهای خارج از حاکمیت را در بر می گیرد، با تکیە بر همین پایە اجتماعی خود سرکوب کردەاست.
کاملا پیداست کە با توجە بە سنتی بودن این اقشار و نیز مستفیذ شدنشان از نعمات حکومتی، جذب آنها برای تغییر در جامعە بسیار مشکل است، بویژە اینکە این طیف بنیان و نگرش مذهبی دارند و چنانکە می دانیم مذهب سخت ترین بخش روبنائی مقاومت در مقابل تغییرات در جهت عرفی شدن جامعە است.
اما برنامە تحول طلبان برای جذب این نیرو چیست؟ باید گفت بخشی از علت ریزش نیرو در میان این طیف، اساسا بە روندهای جاری منفی در جامعە مربوط می شود، اینکە بحران اقتصادی و اجتماعی روزافزون می شود و این اقشار را کە اتفاقا بسیار ضربەپذیرند را هم در بر می گیرند. ولی حاکمیت از طریق نهادهای ایدەئولوژیک و نظامی خود کە بر بخش مهمی از اقتصاد کشور سیطرە یافتەاند، با ساپورت نسبی مادی این اقشار از ریزش و دوری آنها بنوعی جلوگیری کردە و کماکان تلاش دارد آنها را حول و حوش خود داشتەباشد.
بخش دیگر داستان، وابستە بە نضج گیری جنبش اعتراضی و توان تاثیرگذاری اش بر این طیف است. سیاست، عرصە کشاکش نیروهاست و اگر نیروهای مدرن نتوانند از سنگینی و حضور لازم در تاثیرگذاری بر روندها برخوردار باشند، از امکان جذب این طیف سنتی ناتوان خواهند ماند.
اما بخشی کماکان بە جنبش تغییر نخواهند پیوست، و تا آخر راە مقاومت خواهندکرد. و اینجاست کە تحول وارد مرحلە کاملا جدائی می شود کە بیشتر بە انقلاب می ماند. اما خوشبختانە کماکان راە دیگری باقیست، و آن هم جذب نمایندگان این نیرو بە پروسە تغییر از راە مسالمت آمیز، از جملە توسل بە صندوق رای است. در واقع همان انتخابات آزاد.
بهرحال انقلاب بهمن اگرچە اسلامی نبود و در آن طیف چپ و لیبرال هم شرکت داشتند، اما در نهایت این اقشار سنتی بودند توانستند بر آن غالب شدە و بە نیروی اصلی هدایت کنندە کشور تبدیل شوند. آنها هنوز آمادە نیستند کە لیبرالها و چپها را شریک قافلە فرض کنند.
تحول طلبان با مشکل بزرگی در مبارزە خود مواجه هستند، کە آن هم وجود یک اقلیت قوی و منسجم در کشور است کە هم از منشاء و جلوە تودەای برخوردار است و هم اهرمهای اقتصادی و مالی را در دست دارد.
اگر قرار بر انقلاب است، تا این نیرو، جذب یا منفعل نشود، امر انقلاب امکان ناپذیر است. در واقع نمی شود چنین اقلیت گستردەای را از صحنە حذف فیزیکی کرد. و اگر قرار بر تحول مسالمت آمیز است هنوز متاسفانە تا تحول عقلانی در این طیف راە خوب نرفتەای باقی ماندەاست.
انتخاباتها در ایران، بهترین عرصە نمایش دهها میلیونی مردم در نفی طیف سنتی بودند. در واقع بواسطە این انتخاباتها بود کە طیف مدرن جامعە ایران از امکان برآمد یکپارچە در مسیر اثباتی خود، درست همانند سنت گراها، برخوردار می شد. حال کە این امکان از دست رفتەاست و انتخابات بە امکان برآمد در مسیر نفی تبدیل شدەاست، طیف سنتی احساس قدرت اثباتی بیشتری در خود می کند.
احساس خوب پیروزی کە مردم در هنگام رای دادن و در شکست دادن نامزدهای سنتی در خود می یافتند، بسیار قوی تر و خوشایندتر از احساس پیروزی بعلت عدم شرکت در انتخاباتها است. کمااینکە این عدم شرکت بیشتر از نیمی از جامعە را هم دربر گرفتە باشد. و این عدم احساس خوب از آنجا ناشی می شود کە سنتی ها کماکان از قدرت بسیج گستردە در میان پایە رای خود برخوردارند و سیاست تحریم عملا رە بە جائی نمی برد. یعنی عدم حضور در پای صندوق رای نە تنها منجر بە جذب بخش سنتی جامعە نشدەاست، بلکە از حضور همیشگی آنها در پای صندوق رای هم جلوگیری نکردەاست.
ریزش پایە رای سنتی ها، شاید بهترین معیار سنجش شروع تغییرات جدی در جامعە ایران باشد.