به دنبال سفر آقای رضا پهلوی به اسراییل بحث زیادی در نشریات و رسانه ها در گرفته و درباره اهداف سفر وی گمانه زنی هایی صورت گرفت. میزبان وی در این سفر خانم گیلا گملیل وزیر اطلاعات و امنیت بود که در تمام مدت سفر ماه گذشته ولیعهد سابق ایران به اسرائیل او را همراهی می کرد. گیلا گملیل که در یک خانواده یهودی عرب مهاجر از پدری یمنی و مادری لیبیایی بدنیا آمده در رشته تاریخ خاورمیانه تحصیل کرده و سپس وارد رشته حقوق شده است و در حزب لیکود مناصب مختلفی از معاونت نخست وزیر در امور جوانان و وزارت محیط زیست و وزارت عدالت اجتماعی بر عهده داشته و سرانجام از ژانویه ۲۰۲۳ به وزارت اطلاعات و امنیت در دولت نتانیاهو منصوب شده است. وزارت اطلاعات و امنیت اسراییل که عملا چهره علنی و دیپلماتیک موساد (امنیت خارجی) و شین بت (امنیت داخلی) است، در سالهای اخیر نقش فعال تری برای بزک کردن چهره مخوف امنیتی نظامی اسراییل بر عهده گرفته است. وزیر اطلاعات جدید گملیل نیز از همین سیاست برای دعوت از رضا پهلوی به اسراییل استفاده کرد.
بلافاصله پس از پایان سفر پهلوی به اسراییل که با تبلیغات رسانه ای گسترده ای نیز همراه بود و ولیعهد سابق را در دیدار و میهمانی در کنار خانواده های کلیمی ایرانی مقیم اسراییل و در پای دیوار ندبه پوشش داد، اتفاق خارج از انتظاری رخ داد که کل سفر وی را از میدان توجه های رسانه ای دور نمود. ۲۵ قانونگذار اسرائیلی در نامه سرگشاده ای به وزیر خارجه آن کشور ضمن حمایت از اقلیت آذربایجانی ایران خواهان پذیرش استقلال منطقه آذربایجان شدند. این اقدام اتفاقا در لحظه ای انتشار یافت که آقای پهلوی با فشار بخش محافظه کار سلطنت طلبان با پز مخالفت با تهدید یکپارچگی کشور از ائتلاف های چندماهه اخیرش که اتفاقا یک نماینده حزب کومله کوردستان آقای مهتدی را شامل میشد خارج شده بود. این بیانیه قانونگذاران لیکودی انتقاداتی را متوجه رضا پهلوی نیز مینمود و باعث شد که بار دیگر دستگاه امنیتی اطلاعاتی اسراییل وارد صحنه شود و خانم گملیل مدعی شود که با مراجعه به قانونگذاران فوق توانسته انها را به پس گرفتن امضاهایشان راضی کند. وی نامه جدیدی تحریر کرد. که در آن قانونگذاران امضاهای گذشته خود را پس گرفتند و به صراحت از زیر سوال بردن تمامیت ارضی ایران ابراز تاسف کردند.
در این نامه میخوانیم که «ما اعضای کنست امضاکننده زیر امضای خود را از نامه ای که برای الی کوهن وزیر امور خارجه ارسال شده بود پس می گیریم. ما نسبت به ایجاد دولتی در بخشی از خاک ایران برای اقلیت آذری ابراز نگرانی می کنیم.» این مخالفت پس از آن صورت گرفت که نگرانی هایی مبنی بر اینکه نامه حمایتی به تلاش های اسرائیل برای آشتی با مردم ایران، که شامل سفر پهلوی نیز می شد، آسیب می رساند. گملیل نامه جدید را در توییتی به زبان فارسی به اشتراک گذاشت که در آن میخوانیم: «من همچنان مانند سفر اخیر ولیعهد ایران رضا پهلوی به اسرائیل، روند نزدیکتر کردن قلبها و ایجاد پلهایی بین مردم اسرائیل و مردم ایران بر اساس ارزشها، خواستهها و منافع مشترک را رهبری خواهم کرد.» “همه ما امیدواریم که وقتی ایران از حاکمیت رژیم ملاها آزاد شد، به نفع مردم ایران و به نفع همه اقلیت ها و گروه های کشور عمل کند. مبارزه با رژیم افراطی و قاتل جزئی از منافع مشترک ماست. و ما باید آن را برای آینده ای بهتر در خاورمیانه و جهان ادامه دهیم.”
خانم گملیل شاید انتظار نداشت که ناگهان بخش دیگری از عوامل امنیتی که در جمهوری آذربایجان مدتهاست فعال هستند و بخش آذربایجانی سیاست قدیمی پروژه خاورمیانه بزرگ را برای چندپاره کردن ایران یکپارچه پی میگیرند، برنامه نخ نمایی را به جلوی صحنه میاورند که درست بعد از سفر پهلوی به اسراییل برای کل نقشه تبلیغاتی انها مانند خنجری از پشت عمل کرده است. عوامل امنیتی اسراییل مدتهای طولانی است که از اقدامات سرکوبگرانه و تهاجمات خشن و تضییق آمیز جمهوری اسلامی در مناطق مرزی کشور حداکثر سوء استفاده را میکنند. حضور غیرقابل انکار عوامل آموزش دهنده امنیتی اسراییل در کوردستان عراق و آذربایجان همه شاهد این امر است که اسراییل برای پاره کردن یکپارچگی سرزمینی ایران فعالانه بدنبال ایجاد مراکزی برای نفوذ و سرمایهگذاری در ان است.
بنیاد پژوهش های سیاسی «امریکن اینترپرایز» که دیک چینی یکی از شناخته شده ترین چهره های وابسته به آن است از عمده ترین نهادهای تحقیقاتی است که تا کنون بررسی های زیادی را پیرامون کشورهای خاورمیانه و به ویژه قفقاز انجام داده است. نتایج این بررسی ها عمدتا بر حول محور تقویت سیاست های قومی و ایجاد تنش های قومی در قفقاز، ایران و ترکیه و کوردستان و سوریه بوده است. در زمان حکومت جورج دبلیو بوش نیمی از پرسنل عالی رتبه دولت بوش با این بنیاد همکاری می کردند. کسانی همچون پل ولوفویتس (معاون وقت پنتاگون) مایکل لدین (تئوریسین و مشاور خارجی در دولت های امریکا با گرایش های شدید ضد ایرانی) ریجارد پرل، جیمز وولسی (رئیس اسبق سیا) و بسیاری دیگر از سیاست گزاران امریکایی در این بنیاد فعالیت کرده و سیاست های خاورمیانه دولت های محافظه کار امریکا را طرح ریزی می کنند.
همین تیم پروژه ی “طرح برای یک قرن جدید آمریکایی[i]” را برای دولت بوش تنظیم کرد و در بعد رسانه ای شبکه ها و مجلاتی چون فاکس نیوز، نشنال رویو، نیو ریپابلیک، ویکلی استاندارد و چندین هفته نامه و فصل نامه و موسسه تحقیقاتی دیگر در مدار فکری آن قرار گرفته اند. این طرح گسترده از زیر مجموعه هایی مانند پروژه خاورمیانه بزرگ تشکیل میشود.
پروژه خاورمیانه بزرگ دربرگیرنده سرزمین های حدفاصل شمال افریقا تا مغولستان می باشد. اما تمرکز این طرح بر کشورهای قفقاز و کناره دریای خزر تحقق می یابد. سرزمین هایی که منبع عظیم انرژی در جهان امروز هستند. سرزمین هایی که در حاشیه آن مردمان شیعه مذهب و ایرانی زندگی می کنند و به طور خلاصه سرزمین هایی که در گستره ی مرزهای پیشین ایران تا پیش از انعقاد قرارداد استعماری گلستان قرار گرفته اند. به زبان دیگر پروژه خاورمیانه بزرگ درون مرزهای ایران تاریخی و فرهنگی قرار گرفته است و حتی در صورتی که مرزهای ایران سیاسی را مورد تهدید قرار نمی داد، به طور یقین منافع حیاتی ایران را در منطقه تهدید می کند. موسسات و اندیشکده های وابسته به اسراییل هر روز نقش عمده تری در همسویی با اهداف این پروژه برای خود و امنیت اسراییل تعریف میکنند.
مایکل روبین از هواداران تغییر مرزها در خاورمیانه در نشریه اورشلیم پست در سال ۲۰۰۷ پیرامون استفاده از گروه های تجزیه طلب برای سرنگونی رژیم ایران در میانه جنگ عراق چنین می نویسد[ii]: «اگر دولت بوش اراده سیاسی مبتنی بر پیگیری جنگ علیه تروریست ها و طرفدارانشان را داشته باشد می توان حکومت دینی ایران را در چند هفته ساقط کرد و با حمایت از گروه های آذری و کرد در ایران و حمله گسترده نظامی، تهران شکست خواهد خورد.»
“سیمور هرش” روزنامه نگار برجسته آمریکایی نیز در مقاله ای با عنوان “عملکرد بعدی” در نشریه نیویورکر[iii] به نوع استفاده امریکا و متحدانش از این گروهها اشاره کرده و به صورت شفاف به وابستگی سازمان های قومی و هدف از تاسیس آن ها پرداخته است. « اسراییل و امریکا به گسترش حمایت خود از میلیشیای کوردی در خاک عراق شدت بخشیده اند. این گروه اخیرا یورش هایی به درون مرزهای ایران انجام داده است. یکی از مشاوران دولت امریکا که ارتباط نزدیکی با پنتاگون دارد به من گفت :…پنتاگون روابط پنهانی را با گروه های قومی آذری، کرد و بلوچ برقرار کرده است و آن ها را به افزایش اقدامات برای تحلیل بردن اقتدار دولت ایران در نواحی شمال غربی و جنوب شرقی ترغیب کرده است. اسراییل حتی به گروه های کردی آموزش و تجهیزات نظامی ارائه می کند. این گروه های کردی همچنین فهرستی از اهدافی که در ایران باید مورد حمله قرار بگیرد را از سوی اسرائیل در چارچوب منافع امریکا دریافت کرده اند.»
علیرغم تغییرات در دولت آمریکا در بیست سال اخیر همچنان با رییس جمهور هایی از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه شاکله ثابت دکترین سیاسی آمریکا در خاورمیانه با تغییرات جزئی بر همین محور پیش رفته است. تنها در سالهای اخیر عربستان سعودی و امارات متحده با سرمایه گذاری های عظیم در رانت های دولتی آمریکا توانستند تغییراتی در ظاهر بنفع خود آنهم با ایجاد امیدی برای صلح با اسراییل ایجاد کنند. بدنبال سقوط ترامپ و اخیرا با قدرت رسیدن نتانیاهو در اسراییل این روند دچار اخلال شده است. گرچه ولیعهد عربستان محمد بن سلمان به شدت از اسرائیل به عنوان “متحد بالقوه” یاد کرده است و آینده متحول کننده پس از نفت که او برای پادشاهی ترسیم می کند، نوید همکاری دوجانبه با اسراییل در تجارت، فناوری پیشرفته، گردشگری و سایر بخش ها را می دهد. و اما با وجود معامله ریاض با ایران، سعودیها و اسرائیلیها همچنان یک تهدید مشترک در جمهوری اسلامی و منافع مشترک برای رسیدگی به آن دارند. از همین جاست که سیاستمداران آمریکایی حقوق بگیر اسراییل و عربستان در موسسه واشینگتن برای سیاست در خاور نزدیک مانند دنیس راس و رابرت ساتلوف در پشت پرده و در سمینار های این موسسه سعی دارند بر اختلاف عربستان با ایران بدمند تا بتوانند سرمایه اعراب را نیز در این پروژه برای تقسیم ایران استفاده کنند[iv].
[i] Project for a New American Century
[ii] Micheal Rubin, U.S. And Regime Change In Iran, Jerusalem post, November20,2007
[iii] Seymor.M Hersh. The next act, The Newyorker, Nov 27 ,2006
[iv] https://tinyurl.com/mucv9y7u (Washington Institute for Near East Policy https://www.washingtoninstitute.org/fa)