کشورهای غربی ای که به “اسلام معتدل” امید بسته بودند و ترکیه اردوغان را در بسته بندی مدرن بعنوان نمونه برخ می کشیدند، حال که دولت اردوغان، گام به گام مسیر اسلامی کردن ترکیه را دنبال می کند، چه پاسخی خواهند داشت؟ برای خیلی ها، انتهای مسیر انتخاب شده توسط دولت ترکیه روشن بود. و پاسخ مناسب آنها برای کشورهائی با اکثریت جمعیت مسلمان، سکولاریسم و جدائی نهاد دین از نهاد دولت بوده است. برای آنها روشن بود که هر نوعی از اسلام که در حاکمیت و دولت، قدرت را بدست گیرد، راهی جز نوعی اسلامی کردن ارکانهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ندارد.
آقای اردوغان هم از این قاعده مستثنی نیست. او با زیرکی تمام، با کسب قدرت سیاسی شروع کرد. و بعد از محکم کردن جا پای خود و “کاشتن” خودی ها در دولت، تعرض را به دیگر نهاد های سکولار حکومتی و جامعه مدنی امتداد داد.
او سپس ارتش ترکیه را متهم به کودتا کرده، و از آن طریق دست به تسویه شان زد. در دور بعدی با حمله، جابجائی و برکناری “غیر خودی ها” در قوه قضائیه و پلیس کنترل شانرا در دست گرفت. در این فاصله از یک سئو با کردها به سیاست کجدار و مریض دست زد و از سوی دیگر فشار به رسانه ها را افزایش داد. چنانکه اکنون ترکیه از نظر داشتن روزنامه نگاران زندانی در لیست اولین ها در جهان قرار دارد. اردغان قصد دوختن لبان خبرنگاران و شکستن قلم هایشان را دارد. او مانند همه دیکتاتورها می داند برای باقی ماندن در قدرت باید صدای روزنامه نگاران آزاده را خاموش کرد. او در آخرین تلاش خود برای کامل کردن پازل “جمهوری اسلامی ترکیه” در برنامه دارد تا قانون اساسی لائیک ترکیه را تغییر داده و قانون اساسی ای بر مبنای احکام و قوانین اسلامی را جایگزین نماید. و برای اینکار باید مجلس را هم تسویه و ذر اختیار بگیرد. در خبر ها آمده است”پارلمان ترکیه با تصویب متمم موقت قانون اساسی به لغو مصونیت پارلمانی ۱۳۸ نماینده رای داد و به این ترتیب زمینه برای پیگرد قضایی این نمایندگان فراهم میشود.” و نخست وزیر جدید، مهمترین وظیفه اش را تدوین و تصویب قانون اساسی ای دانسته که رئیس مجلس ترکیه جهتگیری اسلامی آنرا قبلن اعلان کرده بود.
آقای اردوغان که مانند تمام دیکتاتورها، بر صندلی قائم اعظم تکیه زده؛ در قصر افسانه ای ۱۰۰۱ اطاقی سکنی گزیده؛ دهان منتقدین خودرا دوخته و زبان شان را بریده؛ حسابهای بانکی خودرا پرکرده و برای آینده هم کیسه دوخته؛ خانواده خودرا به مقام و مسند نشانده؛ خودرا همیشه بحق دانسته؛ قدرت خودرا ابدی و تنها برازنده اندام خود دیده؛ با رویای زنده کردن امپراطوری بززگ عثمانی از خواب بیدار شده و جا پای سلاطین عثمانی گذاشته؛ اما:
او هم سرتوشتی همانند بیشتر دیکتاتورها پیدا خواهد کرد؛ یا مانند شاه و بن علی از کشور فراری شده؛ یا مانند صدام حسین و معمر قذافی جان خودرا از دست داده؛ یا هم سرنوشت با پینوشه، تن به عقب نشینی داده؛ و یا درچهره ای ناشناخته در غربت کنج عزلت گزیده؛ و در بدترین حالت ترکیه را به مرز فروپاشی سوق خواهد داد. فروپاشی ترکیه، با وزن و موقیعتی که در منطقه دارد، نتیجه ای بمراتب دردناکتر و خونین تر از سوریه خواهد داشت. یک ترکیه دستخوش ناآرامی، هرج و مرج و جنگ داخلی، می تواند تاثیرات مخربی را در کشورهای همسایه خود داشته باشد. که کشورمان ایران هم یکی از این همسایه هاست.
مدت زمان طولانی ای نگذشته است که اروپا و امریکا دولت اردوغان را در ویترین سیاسی شان بعنوان مدل یک دولت “اسلامی دمکراتیک” عرضه می کرده اند. سیاست مداران “اسلام شناس” و اطاق های فکر غربی ها تمام سعی خود را برای جا انداختن دولت اردوغان، بعنوان دولت “معتدل اسلامی” در مقابل دولت های رادیکال اسلامی منطقه، بکار بردند. تلاشی در جهت جا انداختن “دو نوع اسلام”! یکی “اسلام رادیکال و تروریستی” و دیگری “اسلامی معتدل و میانه!”آنها کالای دیگری جز دولت اردوغان در ترکیه برای عرضه نداشتند. حال با آخرین تحولات صورت گرفته در ترکیه،آیا حاضر به تغییر سیاست خود هستند؟ آیا آنها کماکان تمام تخم مرغ های خودرا در سبد نیروهای “معتدل مذهبی” خواهند گذاشت؟ ترکیه نشان داد که چنین سیاستی آینده نخواهد داشت. سیاست مداران غرب کی خواهند فهمید که تنها نیروهای دمکرات و سکولار در جوامع اسلامی (بخصوص در کشورمان ایران.) هستند که آلترناتیو نیروهای “رادیکال اسلامی”بوده و می توانند بجای سیاست غرب ستیزی و ترور، رابطه ای بدون تشنج، همطراز و برایر را با عرب چایگزین نمایند. آینده از آن این نیروهاست.
منوچهر مقصودنیا ۲۷.۰۵.۲۰۱۶