چرا مردم کردستان از خیزش مردمی در دیگر قسمتهای ایران از طریق حضور خود در خیابانها حمایت نمیکنند؟ چرا کردستان که از لحاظ فعالیت و حضور نهادهای مدنی یکی از بهترین و فعالترین بخشهای کشور است، این چنین به نوعی روزهای سکوت و انتظار را از سر میگذراند؟ چرا مردمی که نسبت به سایر مناطق کشور از گذشته غنی تری در عرصه مبارزاتی بهرهمندند، به نظاره گر حوادث مهیجی تبدیل شدهاند که اکنون بیشتر شهرهای بزرگ کشور را درنوردیده است؟ آیا این خود متناقض نما نیست که مردمی که خود در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری یکی از بهترین شکلهای مشارکت را از خود نشان دادند، و تقریبا همه قرائن نشان میدهند که در آن به آقایان موسوی و کروبی رای دادند، هم اینک نسبت به غارت رای خود بی تفاوتند، و عکس العملی آنچنانی از خود نشان نمیدهند؟ به راستی علت یا علل در کجاست؟
این سئوالات و سئوالات بسیار دیگری میتواند ذهن هر ناظر سیاسی یا علاقمند به مسائل سیاسی را در لحظه کنونی به خود مشغول کند، و ذهن وی را به غور و تفکر حول آن وادارد. در اینجا برای جواب دادن به این سئوالات میتوان فرضهای زیر را مطرح نمود:
ـ ضعف زمانی و تاریخی نهادهای مدنی در کردستان: بدین معنی که اگرچه کردستان از لحاظ حضور و فعالیت نهادهای مدنی یکی از فعالترین قسمتهای کشور است، اما از لحاظ تاریخی و زمانی اساسا بسیار جوان است، و این جوان بودن بدان منجر شده است که هنوز ارتباط آنان با توده مردم زیاد ارگانیک نشود، و از طرف دیگر از تجارب قوی و خوبی در عرصه اعتراضات مدنی و نافرمانی مدنی بهرهمند نباشد.
ـ کوچکی شهرها و سهولت کنترل آنها از طرف نهادهای دولتی: تجربه اعتراضات کنونی نشان میدهد که عمدتا این اعتراضات در شهرهای بزرگ با جمعیت زیاد انجام میشود. یعنی جائی که کمیت، سطح، اندازه و تعداد میتواند کار سرکوب را بسیار دشوارتر کند. کردستان به نسبت دارای شهرهای بسیار کوچکتر با جمعیت کمتری است، و این امکان کنترل آنرا با توجه به امکانات مدرن کنترل و سرکوب بیشتر میکند.
ـ فضای امنیتی بیشتر در کردستان: به علت تاریخ مبارزاتی در کردستان بعد از سرکار آمدن جمهوری اسلامی، همیشه فضای کردستان بسیار امنیتی تر از جاهای دیگر ایران بودهاست. چنین امری بدان منجر میشود که فضای ذهنی برای حضور در خیابانها با مشکلات بیشتر و از ظرفیتهای کمتری برخوردار باشد.
ـ عدم تمایل به کاربرد شعارهای مذهبی در کردستان: هم اکنون بخش مهمی از شیوهها و شعارهای اعتراضی از مدخل شعارهای مذهبی عبور میکند. از جمله سردادن “الله اکبر” شبها بر روی بام ها، و یا نمونههای دیگر. در کردستان حتی در دوران انقلاب بهمن مردم به طور عمده و اساسی با کاربرد این نوع شعارها بیگانه بودند، و اساسا این نوع شعارها در فرهنگ مردم کردستان جائی آنچنانی ندارند. شعارهای مذهبی در سایر مناطق در اعلام همبستگی مردم نقس اساسی دارند، و بنوعی حتی میتوانند باعث ایجاد تردید و تزلزل در روحیه نیروهای سرکوبگر که خود ریشه در همان سنت دارند، شوند. البته به کار بردن شعارهای مذهبی نمیتواند الزاما بدان معنا باشد که حاملان آنها درکی کاملا مذهبی از آنان دارند، بلکه میتواند وسیلهای برای تضعیف روحیه طرف مقابل و هماهنگی ذاتی و اتوماتیکی با رهبری اصلاح طلبی باشد که هم اکنون آنرا هدایت سیاسی و معنوی (اگرچه نه در همه وجوه آن) میکند.
ـ عدم تمایل اصلاح طلبان: خبر از آن میرسد که گویا اصلاح طلبان مایل به ایجاد چنین حرکاتی در کردستان به علل متفاوت از جمله بخشی از علل ذکر شده در بالا، ندارند، و ترجیح میدهند که در کردستان فعلا وضع به کیفیت کنونی باشد. باید دقت کرد که تاکنون از طرف اصلاح طلبان کرد تقاضائی بدین منظور از مردم کردستان نشده است.
ـ تناقض ذهنی مردم کردستان: در سالهای اخیر و بویژه بعد از سرنگونی صدام حسین و تحکیم بیش از پیش حکومت اقلیم کردستان در عراق، حال به هر دلیلی، ذهن مردم کردستان بیشتر به آن سوی مرزها متوجه شده، و عمدتا آن پیوند ذهنی ـ تاریخی ای که مثلا در مقطع انقلاب بهمن خود را نشان داد، به قدرت سابق دیده نمیشود. اما در همان حال در کردستان با شکل گیری نهادهای مدنی که نهادهائی مسالمت جو و قانون گرا هستند، گرایش به فعل و انفعال و داد و ستد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با قدرت مرکزی افزایش یافته است. یعنی در کردستان هم ذهنیتی ایران گرا وجود دارد و هم ذهنیتی غیر ایران گرا. ذهن ایران گرا تمایل به هماهنگی خود با سایر مناطق در امر مبارزه دارد، و ذهن غیر ایران گرا چنین تمایلی را ندارد. در وجود چنین ذهنیت متناقض نمائی، تصمیم گیری میتواند بسیار مشکل شود. سکوت و انتظار میتواند یکی از نتایج آن باشد.
تجربه نشان میدهد که مردم کردستان عمدتا در مقاطع انتخاباتی به اصلاح طلبان تمایل داشتهاند، و به آنان رای دادهاند. اما این رای دادن به معنای تمکین صد در صد و اعتماد کامل به اصلاح طلبان نبوده است. شاید رای آنان بیشتر بر مبنای گشایش مفری بوده است در شرایط دشوار منطقه. اما همین رای دادنها خود نشان از آن نیز دارند که ذهنیت و روان شناسی مردم کردستان چنان نیست که بعضی از نیروهای اپوزیسیون مسلح اعلام می کنند، کاملا متاثر از شعارها و رفتار سیاسی آنان باشد. برعکس روحیه و رویه مردم کردستان تابع متغیرهای متفاوتی بوده است که گاه بسیار متناقض مینمایاند؛ همین امر نشان می دهد که تا چقدر رفتار جامعه کردستان، که به تبع سایر مناطق ایران از سنت به مدرنیته در گذر است، می تواند متاثر از فاکتورهای گوناگون باشد. سکوت و انتظار مردم کردستان در لحظه کنونی میتواند یکی دیگر از جلوههای چنین موقعیتی باشد. اما بی گمان ارتباط ارگانیکی و عینی آن با سایر مناطق ایران، و نیز اهداف و منافع مشترک آن با سایر مردم ایران، بر این تناقض نمائی در رفتار سرانجام غلبه کرده، و آنرا بیشتر به عمل سیاسی و اعتراضی مشترک خواهد کشانید.
توضیح: هسته مرکزی این بحث را نظرات یکی از رفقای داخل تشکیل می دهد.