Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)   برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید! Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۷

جمعه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۷

چپ فنلاند با تغییر مسیر، در برابر راست مبارزه می‌کند
لی اندرسون با بسیاری از سیاستمداران چپ تفاوت دارد. او جوان، خوش‌برخورد و سیاستمداری کاریزماتیک است که شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات دارد. او می‌گوید: "گاهی چپ‌ها فکر می‌کنند...
۲۶ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
صدور مجدد حکم اعدام برای شریفه محمدی بخشی از سیاست هراس‌افکنی حکومت است
«کمپین دفاع از شریفه محمدی» روز پنجشنبه، ۲۵ بهمن‌ماه، به نقل از محمدرضا نظری‌نژاد و محمدرضا سروری، وکلای شریفه محمدی، اعلام کرد شریفه محمدی که پیش‌تر حکم اعدامش در دیوان‌عالی...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نویسنده: سازمان حقوق بشر ایران
نه به اعدام
۳۱ سازمان و گروه مدافع حقوق زنان و حقوق بشر در خاورمیانه و شمال آفریقا با صدور بیانیه‌ای به احکام اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی اعتراض کردند و خواهان...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
اتحاد جهانی جناح راست!
احزاب دست راستی، به طور روزافزونی رهبری دولت‌ها را در سراسر جهان به دست می‌گیرند. آن‌ها پس از موفقیت‌های داخلی خود، اکنون دست به هر کاری می‌زنند  تا هژمونی جهانی...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
هدف مردم ایران رهایی از حکومت استبدادی و به دست آوردن آزادی و استقلال بود
انقلاب امری نبود که یک‌شبه بر ملت ایران نازل شود. بلکه رویدادی در مسیر و بستر حوادث تاریخی بود. در صدوپنجاه سال گذشته، ملت بزرگ ایران، همواره در مقابل ظلم...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
امروز خطرناک ترین زمان برای کار روزنامه نگاری است
امروز خطرناک ترین زمان برای کار روزنامه نگاری است. در سال ۲۰۲۴ بیش از هر زمان دیگری روزنامه نگار در فلسطین، سودان، مکزیک کشته شدند. بنا به گزارش کمیته حفاظت از روزنامه...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
ترامپ و ما
یکی از قدیمی‌ترین تعاریف استعاری کمونیستی از فاشیسم، که گاه کهنه و مهمل خوانده شده، این بود که «فاشیسم مفرّ سرمایه‌داری از بحران است.» به این معنا که سرمایه‌داری، که...
۲۵ بهمن, ۱۴۰۳
نویسنده: خالد رسول‌پور
نویسنده: خالد رسول‌پور

با شاعران «آبان ۱۳۹۴»

- سياوش کسرائی: برجاده های جهان
- اسماعيل خوئی: غزلواره
- ويدا فرهودی: الا ای اهل بی تابی ...
- نصرت رحمانی: پائيز چه زيباست
- رحمان: دلم با تو می آيد

 

بر جاده های جهان

سیاوش کسرایی

امروز عاقبت
همسایگان ساده دل ما
این خیل فارغ از همه غوغای باب روز
رفتند ناگزیر
از شهر کودکی و جوانی و کارشان
شهر تبارشان
کندند از آنچه بود همه یادگارشان
رفتند
با باری از شکسته دلی‌ها
با یک دو صندلی
با رختخواب و تکه فرشی و بقچه‌ها
با خرت و پرت‌های فراوان
با گریه نهفته بعضی
و اشک بچه‌ها
یک‌سر تمام روز
غوغای چرخ گاری و آوای الوداع
داد طنین تلخ
در ذهن من هنوز
امشب سرای خالی همسایگان ماست
تاریک همچو گور
جام سیاه پنجره‌هاشان
چون چشم‌های غم
در ما نشاط روشنی روز رفته را
خاموش می‌کند
اما چه زود شهر گرفتار
پروردگان دامن خود را
بی‌هیچ درد و داغ فراموش می‌کند
یک عمر ساختن
آن‌گه به جا نهادن و رفتن به هیچ و پوچ؟
آخر چه می‌رود
بر این جهان که در همه جاده‌های آن
هنگامه‌های بی سر و سامانی است و کوچ؟

***

 

غزلواره 

اسماعیل خویی 
ببین، ببین چه شتابی دارد ماه! 

ببین که با چه تلاشی 

                ابرهای فروباریده را 

                              از سرِ راه اش پس می زند! 

گمان کنم 

که باز وعده ی دیداری دارد 

با برکه ای زلال، 

که در همین نزدیکی ست 

و در هوای شُسته ی این شامگاه نفس می زند. 

ببین: 

افق دچارِ آتش سوزی ست؟ 

یا که، 

    نه، 

با رشته های سرخ اش، 

                     باز هم شفق 

بر پرده های ابر گرمِ حاشیه دوزی ست؟ 

به به! 

این آسمان 

از پُشتِ شیشه های پنجره ی بسته هم تماشایی ست. 

امّا، 

حیف! 

این خانه باز دوزخِ تنهایی ست. 

چه قدر، 

      آه، 

چه قدر باز من دل ام هوای تو کرده ست! 

پایم نمی کشد، 

          ورنه 

از این ملالخانه گریزان می شدم. 

دست ام نمی رسد، 

ورنه،به ماه آویزان می شدم، 

و بی درنگ سوی تو می آمدم. 

هیچ آشنا ندارم 

چندین دلآشنا که تویی. 

ای دوست! 

شب خوش: 

در هر کجا که تویی! 

 

***

 

الا ای اهل بی تابی … 

ویدا فرهودی 

 منم دیوانه در گفتن که بس تلخ است خاموشی 
نشستن گوشه ای تنها پذیرای فراموشی 

چه زیبا بود دورانی، که قدرش را نمی دانی 
همان وقتی که می جستی مرامت را به چاووشی 

در آن دم اهل میهن را، تو بودی هم صدا اما 
بریدت فکر عصیانگر که در آن سخت می کوشی 

دلم تنگ است از دردی که می کاود به نا مردی 
طنین سرخ ایمان را ، به قصد زردِ بیهوشی 

رسیده مرگ رویایت، شکسته بالِ پروایت 
چه می شد واژه ای شیرین ز کام شوق بنیوشی! 

گذشته می برد بنگر تورا تا ورطه ای کاخر 
به رغم رسم دیرینت، به کارعشق بخروشی 

تورا رانـَد به حیرانی، و هستی را به ویرانی 
مگر عریان شوی از خود و رخت دیگران پوشی 

الا ای اهل بی تابی، نبینم نوبتی خوابی! 
خوشا بالیدنِ ذهنت، خوشا ایام چاووشی 

وطن بس چون تو می خواهد ولیکن در مداراها 
ببین آمال میهن را،مبادایش که بفروشی 

زمان بنگر که بس تنگ است، ستم با عشق در جنگ است 
و رسم خفتگی ننگ است، مبادایت فراموشی!!! 

***


پاییز چه زیباست

نصرت رحمانی

پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزان دیده ی زرد است
بر زیر لب هره کشیدند خدایان
یک سایه باریک
هشتی شده تاریک
رنگ از رخ مهتاب پریده
بر گونه ی ماه ابر اگر پنجه کشیده
دامان خودش نیز دریده
آرام دود باد درون رگ نودان
با شور زند نی لبک آرام
تا سرو دلاران برقصد
پر شور
پر ناز بخواند
شبگیر سردار
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی
هر برگ که در روی زمین است
تا باز کند ناز و دود گوشه دنجی
آنگاه بپیچند
لب را به لب هم
آنگاه بسایند
تن را به تن هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ
آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر باز برون از بغل باغچه آرند
آواز بخوانند
پاییز چه زیباست
پاییز دو چشم تو چه زیباست
سرمست لب پنجره خاموش نشستم
هرچند تو در خانه من نیستی امشب
من دیده به چشمان تو بستم
هر عکس تو از یک طرفی خیره برویم
این گوید
هیچ
آن گوید
برخیز و بیا زود بسویم
من گویم
نیلوفر کم رنگ لبت را
با شعر بگویم با بوسه بشویم
ای کاش
ای کاش
آن عکس تو از قاب دراید
همچون صدف از آب براید
ای کاش
جان گیری و بر نقش و گل بوته ی قالی بنشینی
آنگاه بتو پیرهن از شوق بدری
از شور بلرزی
دیوانه همه شوق همه شور
بیگانه پریشیده همه قهر
همه نور
بر بستر من نقش شود پیکر گرمت
آنگاه زنم پرده به یکسو
گویم که
من اینجا به لب پنجره بودم
گویی که
نه … آنجا
آرام بگیریم
از عشق بمیریم
آنگاه بپاییز
هر برگ که از شاخه ی جانم به کف باد روان است
هر سال که از عمر من اید به سر انجام
ببینم که به پاییز دو چشم تو هر آن برگ
هر درد
هر شور
هر شعر
از قلب من خسته جدا شد
باد هوس ات برد
آتش زد و خاکستر آن را به هوا ریخت
من ، هیچ نگفتم
جز آنکه سرودم
پاییز دو چشم تو چه زیباست
پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزان دیده زرد است
آن دختر همسایه لب نرده ایوان
می خواند با ناله ی جانسوز
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی
هر برگ که در روی زمین است ، به فکر است
تا باز کند ناز و دود گوشه ی دنجی
آنگاه بپیچند ، لب را به لب هم
آنگاه بسایند تن را به تن هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ ، آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر باز برون از بغل باغچه آرند
آواز بخوانند
پاییز چه زیباست
من نیز بخوانم
پاییز دو چشم تو چه زیباست
چه زیباست

***

 

دلم با تو می آید

رحمان

دلم با تو می آید

بعد از این همه سال

قرار ما این نبود

خودت هم می دانی،

من بِبُرم..!

تو به راه بروی..

حالا که راه افتادی

به (راه) برو

می دانم، طفره نمی روی به مقصد

به راه که می روی

دلم با تو می آید

*

جشنی با شکوه در غروبی غمگین

بر پاست..

دلنشین می خوانی..

از خاطره های تلخ و شیرین،

 مانده بر جا

می گویی که نمی خواهی

سی و هفت سال..تا کی؟

شاید هم به درازای قرن ها..

پر پر شدند، این همه گل ها

چه گلی بر سر ملت زدند..؟

*

من را به کجا دعوت می کنی

به بهشت دروغین، منزلگاهی در وانفسا

که پر از آدم و حواست

و درخت سیب

که باز شیطان فریبم دهد

و یا مدینه فاضله ای

در ناکجا آباد کارتن خواب ها

و شهر شلوغ کودکان کار

و طولانی ترین صف بیکاران

که از خستگی روز شبها

در هوای طلوع..

با خمیازه به خواب می روند

*

من که کمونارهای پاریس

یادم نرفته…

و به جای ده روز

هفتاد و دو روزی که

دنیا را تکان داد.

خودت هم می دانی

چقدر شعر مانیفست را خواندیم

رخصت بده برادر

چه شده باز من را

به بازی های شیطانی

در چهارسوی این شهر

به دموکراسی ناب بورژوازی

در شبی تاریک می خوانی…؟

*

بیا از خیابان برگردیم خانه

شاید نقشه راه را

در مسیر فلسطین بیابیم

نمی دانم چرا ابو عمار

زودتر از پرز به خواب رفت

مگر تهران به خواب رفته بود

و یا به سفر..

آن همه چماق به دست شهرستانی

در خیابان ها صف کشیده بودند

لایه در لایه

چند لایه…

صف کشیده بودند

حتم دارم، تو هم می دانی

اسم شعبان بی مخ هم

به گوششان نخورده

*

من که دلم به راهه

می دانم طفره نمی روی به مقصد

به راه که می روی

دلم با تو می آید

***

 

بخش : شعر
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان, ۱۳۹۴ ۱۰:۱۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

نظام بدون عقب نشینی نمی تواند بماند!

جمهوری اسلامی تا کنون توانسته است که در عرصه ی داخلی با مهندسی انتخابات با ریاست جمهوری پزشکیان کنار بیاید،  ف ا ت ف را از بایگانی مجمع تشخیص مصلحت نظام برای بررسی در بیاورد و در سیاست خارجی مذاکره ی مستقیم با آمریکا را در دستور کار خود قرار دهد. تمام این اقدامات عقب نشینی از مواضع تا کنونی ج. ا. است، می ماند اینکه معلوم شود است که برای حصول توافق چقدر عقب نشینی و نرمش بیشتر صورت خواهد گرفت.

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چپ فنلاند با تغییر مسیر، در برابر راست مبارزه می‌کند

صدور مجدد حکم اعدام برای شریفه محمدی بخشی از سیاست هراس‌افکنی حکومت است

نه به اعدام

اتحاد جهانی جناح راست!

هدف مردم ایران رهایی از حکومت استبدادی و به دست آوردن آزادی و استقلال بود

امروز خطرناک ترین زمان برای کار روزنامه نگاری است

برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید!