پابە پای تنگتر شدن دایرە حاکمیت و راندن اصلاح طلبان و میانەروها از آن، موج اعتراضات مردمی در کشور بیشتر گسترش یافتە است. هنوز رئیسی بر تخت ننشستە کە یاس مردم از امید بە بهتر شدن اوضاع، آنان را بە خیابانها کشانیدەاست. بە نظر می رسد ازدواج نامیمون امنیتی ها، بیت رهبری و پایداریها، خیلی سریع با واکنش مردم مواجە شدە، و جامعە را با واکنش سخت روبرو کردەاست. اعتراضات مردم بپاخاستە خوزستان و متعاقب آن پشتیبانی مردم تبریز و سقز از آنان، زنجیرەای دیگر از رزم مردمی را در کشور علیە حاکمان انحصارطلب و ضدمردمی براە انداختە است و آنان را با موج دیگری از مقاومت مردم در مقابل سیاستهای ضد ملی روبرو ساختەاست. مردم کە از امکان تحول رفرمیستی، در شکل حاکمیتی، در کشور سرخوردە شدەاند، این بار خود بە خیابان آمدەاند تا مستقیما خواستەهای خود را در مقابل حاکمان مطرح کردە و از طریق حضور در عرصە عمومی و فریاد مطالبات، صدای خود را فراتر از صندوق دزدیدە شدە بە گوش حاکمان برسانند.
خیزش این بار با خیزش زمان جنبش سبز فرق می کند. این بار دیگر اصلاح طلبان و طیف رادیکال آن نیستند کە بە علت رای دزدیدە شدە خیزش مردم را رهبری می کنند، بلکە مردمی هستند کە بطور مستقل و خودجوش بە خیابان آمدە و در پی ستاندن داد خود هستند. اگر در جریان جنبش سبز، علیرغم تحمیل احمدی نژاد بە مردم از طرف هستە سخت قدرت و سرکوب جنبش و بە زندان انداختن اصلاح طلبان، سرانجام حاکمیت بنوعی عقب نشینی کرد و دوبارە در هیئت میانەروها، اصلاح طلبان تا حدودی بە حاکمیت بازگشتند و یا از توان تاثیرگذاری بر روند انتخابات برخوردار گشتند، اما این بار دیگر اصلاح طلب یا میانەروی وجود ندارد تا مدعی رهبری جنبش اعتراضی مردم در خیابان شود و یا اینکە در فردای آن، حتی بفرض سرکوب آن، بتوانند دوبارە بنوعی بر روند درونی حاکمیت تاثیرگذار باشند. این بار مردم خود محصول خود را برداشت خواهندکرد، کمااینکە هم اکنون نیز در خوزستان بنوعی در مقابل خواست مردم برای تامین آب عقب نشستە است.
جمهوری اسلامی هم اکنون در مقابل قیام مردم و پتانسیل عظیم اعتراضی آنها قرار گرفتەاست. وضعیت بد معیشتی و گذران دشوار مردم، زمینە اولیە استارت آن را زدەاست. حاکمیت اگر از طریق مراودە و سازش با غرب، و نیز سروسامان دادن بە اقتصاد ویران کشور، مفری در این مسیر باز نکند بی گمان روزهای دشوارتری را در پیش رو خواهدداشت. سازشی کە بدون تردید این بار بە معنای عدول از مواضع هویتی و سیاسی کلان آن خواهدبود. و آیا حاکمیت برای کنترل اوضاع داخلی، تن بە چنین سازشی خواهد داد؟
جمهوری اسلامی می داند کە هرگونە سازش در عرصە بین المللی منجر بە تقویت جنبش مدنی و اعتراضی درون کشور هم شدە، و بهانە همیشگی رژیم کە مبارزە با دشمنان خارجیست را برای همیشە از آن گرفتە و با برجستە شدن مسائل داخلی، بناچار بیشتر رودرروی مردم و خواستەهای تلنبار شدە آنان قرار خواهد گرفت. برای همین اتخاذ تصمیم در این مورد برای حاکمان بسیار دشوار خواهدبود. بە نظر نمی رسد خامنەای بخواهد از برنامەهای گام دوم انقلاب کە انحصار بیشتر قدرت و تمرکز آن در دست خودی ها و نیز پیشبرد تعارض بیشتر با آمریکاست، دست کشیدە و بە تغییرات ساختاری در جهت تعدیل سیاستهای جاری کشور اقدام کند. عقب نشستن از گام دوم انقلاب، کندن قلب خودیهاست.
اما هیچ چیز مثل حضور مردم در خیابان نیست. حضور مردم در خیابان، بمثابە بازشدن جبهەای دیگر و این بار در داخل است، یعنی درست پشت خاکریز خودی. جبهەای کە هیچ وجە مشترکی با جبهە خارجی خودساختە رژیم ندارد و از منطق مبارزاتی ویژە خود بهرەمند است. و آیا این بار ما در آستانە همان مقطع سال ۶۷ نیستیم کە بنوعی دارد تکرار می شود؟ تکراری کە خود را در خستگی مردم از جنگ فرسایشی حاکمان در آن سوی مرزها و بهدردادن امکانات کشور باز می یابد، جنگی کە میهن ما را دوبارە در سراشیبی خستگی و از اندرون خالی شدن قرار دادەاست؟ در زمان جنگ ایران و عراق و تەکشیدن توان رژیم در بسیج بیشتر نیرو، از جملە در میان مردم، برای ادامە یک جنگ فرسایشی هشت سالە، یکدفعە حاکمان خود را کاملا تنها یافتند و بناچار بە قطعنامە ۵۹۸ تن دادند.
بی گمان کشور در آستانە تحول مهمی قرار دارد، یا سران حاکمیت بە نگرش نوینی در سیاست خارجی و تغییر در شیوە حاکمیت خود خواهند رسید، یا اینکە با تلنبار شدن مشکلات، بیش از پیش خود را در مقابل خیابان قرار خواهند داد.