اخیرا سرلشکر جعفری فرمانده سپاه پاسداران در سخنانی به مناسبت حوادث اخیر ایران به شدت به اصلاح طلبان تاخته، و آنان را به تلاش برای تغییر ماهیت (و نه شکل جمهوری اسلامی) متهم ساخت. وی ضمن تاکید بر آن که امروزه تهدیدات علیه نظام تغییر فرم یافتهاند، گفت که “اصلاحات مورد نظر اصلاح طلبان عبارت است از اصلاحات دین ستیزانه، رواج بی بندوباری به ویژه بین روابط دختران و پسران، حذف نمادهای دینی و انقلابی و سعی در حذف عکس خمینی و خامنهای. و نیز تلاش در جهت رایج کردن خصوصیات غرب باورانه و آلوده کردن جامعه به فساد مالی و دنیوی”. جعفری برای این که بهتر و در یک کلام عمیقتر آنچه را که از طرف اصلاح طلبان تعقیب می شده است فرمول بندی کند، گفت که آنها به دنبال حذف ولایت فقیه بودند.
در محافل سیاسی سخنان سرلشکر جعفری به عنوان مرحلهای جدی از تهدیدات سپاه علیه اصلاح طلبان تلقی می شود، که در آن سپاه پاسداران به عنوان یکی از ارکان اصلی قدرت در ایران که اخیراً نقش سیاسی و اقتصادی آن به شدت افزایش یافته است، در تلاش است که راه را برای قدرت بلامنازع و یکه تازانه جریان راست افراطی و خود باز کند، و هر آنچه را که بوئی از دگراندیشی دارد، از صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه حذف کند. بیگمان چنین اظهاراتی مابهازای عملی خود را نیز خواهد داشت و بنا به وضعیت سیاسی کشور و نوع امکانات سپاه و نیروهای امنیتی، آنها تلاش خواهند کرد که به اقدامات عملی بیشتری در سرکوب اصلاح طلبان روی بیاورند.
اما فراتر از این سخنان و ارتباط آن با اصلاح طلبان، می توان از زوایای دیگری نیز به این امر پرداخت. از جمله جایگاه آتی سپاه در کشور و بویژه نقش آن در هرم قدرت و میزان تاثیرگذاریش در تعیین سیاسی مسیرهای آتی.
چنان که می دانیم در دو کشور همسایه ایران، یعنی در پاکستان و ترکیه، با در نظر گرفتن ویژگیهای هر کدام از آنان، نقش و رل ارتش در حفظ یکپارچگی این کشورها و حفظ سیستم سیاسی، نقش بی بدیلی است. در پاکستان ارتش است که کشوری را به نام پاکستان سرپا نگه داشته است و در ترکیه این ارتش است که در نهایت حافظ سیستم لائیک بجامانده از آتاتورک می باشد. در پاکستان هر آن گاه که خطر فروپاشی سیاسی قدرت وجود دارد، این ارتش است که به عنوان نیروی جایگزین و حافظ وارد عمل می شود، و در ترکیه آنگاه که بر اثر فشار نیروهای سیاسی ـ اسلامی خطر تضعیف لائیسیته فراهم می آید، این ارتش است که با التیماتومهای خود، و یا اقدامات احتمالی، کفه ترازو را به نفع سیستم موجود نگه می دارد.
در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اما وضع متفاوت است. در ایران این نه ارتش (به عنوان یک نیروی کلاسیک نظامی عرفی) بلکه این سپاه پاسداران است که از همان اوائل سعی کرده است علیرغم وجود ارتش، نقش بیشتری را در حوزه امنیت خارجی ایفا کند. البته این تنها یکی از نقشهای سپاه بوده است. در حقیقت سپاه پاسداران نیروئی بوده است که بنا بر اعتراف خود سران آن، بیشتر نقش حفظ امنیت داخلی (بخوان حفظ نظام) را داشته است و عملاً در این حوزه اختیاراتی داشته است که در بسیاری موارد آن را به عنوان نقش آفرینان اصلی در حوزههای سیاسی و اقتصادی در انظار جلوهگر ساخته است. اما این نقش اخیراً با توجه به حوادث منطقه و ایران، روند بسیار سریعتری به خود گرفته است. تمهیدات بیشتر در جهت سرانیدن آنان به ایفای نقش اصلی در حوزههای سیاست و اقتصاد از جمله عملکردهائی است که روز به روز عمق و وسعت بیشتری می یابند.
چنین به نظر می آید، و البته با تاکید بیشتر بر سخنان سرلشکر جعفری، که سپاه پاسداران با توجه به الگوی پاکستان و ترکیه در فکر ایجاد سیستمهائی مشابه این کشورها، اما بر اساس شرایط ویژه ایران باشد. همان گونه که در ترکیه و پاکستان، ارتش تکیهگاه اصلی حفظ کشور و سیستم سیاسی است، سپاه پاسداران نیز می خواهد در ایران همان نقش را بازی کند. این نقش امکان پذیر نیست مگر این که عوامل سپاه، هم در فرم افراد مدنی به درون قدرت بخزند، و هم در بخش اقتصاد، بازرگانان و سرمایهداران بخشهای کلیدی باشند.
اما در همان حال خصوصیاتی که سپاه و نقش آن را در ایران نسبت به کشورهائی مثل پاکستان و ترکیه جدا می کند، این است که سپاه یک ارگان ایدئولوژیکی است که بر خلاف ارتشهای پاکستان و ترکیه در تقابل با آمریکا و اسرائیل قرار دارد و همراه با آن در کنار خود یک نیروی نظامی عرفی همانند ارتش را دارد که خودبخود باعث کاهش انحصارگرائی آن می شود. امری که شاید نظام حاکم در صورت پیشبرد کارهایش در آینده برای آن نیز برنامهای داشته باشد. هم چنین در ترکیه و پاکستان علیرغم مشکلات و کمبودها، سیستمهای نسبتاً دمکراتیکی واجد امکان رقابت احزاب وجود دارند. امری که در ایران موجود نیست. یعنی در واقع در این کشورها ارتشها در جوامع نسبتاً دمکراتیک رقابتی عمل می کنند که هنوز فاکتورهای دیگر نگه دارنده و حافظ دولت ـ ملت ضعیفند. اما در ایران در غیاب سیستم دمکراتیک، جامعه مدنی نسبتا قوی ای عمل می کند، که آن را از دو کشور مذکور تا حد زیادی جدا می کند. درست در بستر این جامعه مدنی نسبتا قوی است که سپاه آرزوی ایجاد یک سیستم سیاسی قدرت بر اساس یک نیروی نظامی ـ ایدئولوژیکی را دارد! و اگر متناقض نمائی وجود داشته باشد، درست در همین جاست.
پراکتیزه کردن قدرت بر اساس یک نیروی نظامی ـ ایدئولوژیک خاص جوامعی است که در آن هنوز جامعه اگر نه کاملا اما تا حد زیادی در مرحله سنتی قرار دارد، جامعهای که هنوز در آن گرایشهای مدرن و مدنی با نهادهایشان ایجاد نشدهاند. سپاه پاسداران با این رویا و عمل خود همان نظامی را که برای حفظ آن درست شده است، در مخمصه بزرگی قرار خواهد داد.