آقای پرویز بصیر، بقول خودش، یکی از هواداران حزب توده ایران، طی مقاله ای تحت عنوان«وحدت بر پایه همگرایی در اندیشه یا شوریدگی و دلبستگی به واژه فدایی»، مسئله وحدت سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران با سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) را مورد کنکاش و بررسی قرار داده و بدرستی نتیجه گرفته است، که امر وحدت در میان این دوسازمان (و به نظرمن هم)، همه تشکلهای سیاسی، نه بر پایه دلبستگیهای عاطفی و احساسی، بلکه بر مبنای اصول تئوریک و نظری آنها می تواند واقع شود که در برنامه همه سازمانها و یا احزاب سیاسی انعکاس می یابد. من با کلیت نوع نگرش او به امر وحدت مخالفتی ندارم و علاوه بر آن، معتقدم که عدم اتحاد، تعامل و همگرائی در میان نیروهای مختلف طیف چپ، برغم آن که ده ها سال در این باره گفته و نوشته شده است، اساسیترین عامل ناکامیها و ضرباتی بوده که از طرف رژیمهای حاکم بر پیکر آنها وارد آمده است و تصور می کنم که هیچ تشکیلات سیاسی منکر و مخالف وحدت نیست. اما وقتی که پای عمل بمیان می آید، یک پای همه می لنگد و مسئله، با اما و اگرهای بسیار مواجه می شود. در نتیجه، در روند تاریخی، عملا انشعابات و تفرقه های متعدد جانشین وحدت و یگانگی می گردد که سرنوشت جنبش فدائی گواه زنده این مدعا می باشد. این، همان زخم کهنه ای است که جنبش چپ را همیشه آزار می دهد. مخالفت من با نتیجه گیری این همرزم محترم می باشد. ایشان با نقل بخشی از برنامه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران*، که در نقطه مخالف برنامه سازمان … (اکثریت) قرار دارد، نتیجه نادرستی گرفته و حکم دور از واقعیت زیر را صادر کرده است: «اگر سنگ بنای سازمان اتحاد فداییان این نوع نظرات است، با اطمینان خاطر می توان گفت که این نظرات در سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) منسوخ، عقب مانده و سنتی شناخته می شوند و در این سازمان هواخواهی ندارد…»
لازم به یادآوری است که اگر آقای پرویز بصیر و همه کسانی که چنین شناخت دور از واقعیتی را از سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بدست می دهند، برنامه پیشنهادی هواداران این سازمان در داخل کشور (هر چند با تأخیر قابل درکی انتشار یافت)، مواضع و نظرات فراکسیون کمونیستی و بسیاری از اعضاء و هواداران آن را که دیدگاه ها و نظرات خود را طی مقالات متعدد بیان می دارند، مورد توجه قرار دهند، خود به نادرستی این داوری ناعادلانه پی خواهند برند. این دوست محترم و همه کسانی که با چنین نتیجه گیری موافقند باید توجه داشته باشند که، «این نظرات» نه تنها در سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) «منسوخ، عقب مانده و سنتی» شناخته نمی شوند، بلکه مبانی نظری بخش مهمی از رهبری، اعضاء و هواداران سازمان را تشکیل می دهند.
البته کسی منکر آن نیست که بخشی از رهبری، اعضاء و هواداران سازمان … (اکثریت)، حامل و طرفدار افکار و نظریات لیبرال- دموکراتیک می باشند، ولی این مسئله را نمی توان به عنوان همه سازمان معرفی کرد و حکم فوق را صادر کرد. همین که کنگره یازدهم سازمان فقط موفق شد کلیت طرح اساسنامه و برنامه پیشنهادی کمیسیون مربوطه را تصویب نماید، بیان این واقعیت است که آراء و اندیشه های مختلف در داخل سازمان … (اکثریت)، بطور فعال حضور دارند. به همین سبب، کنگره و رهبری سازمان راه بحثهای اقناعی و گفتگو میان نظرات مختلف را بازگذاشته است تا آینده چه نشان دهد. در یک کلام، حکم این دوست دلسوز، ناظر بر واقعیتهای درون سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیست.
این دوست و همرزم محترم در ادامه مقاله خود سعی کرده است ضمن اشاره کوتاه به مبارزه و فداکاریهای توده ایها، سازمان … (اکثریت) را به بی اعتنائی و یا کنار زدن حزب توده ایران متهم سازد. اما همان طور که در رابطه با وحدت دو سازمان فدائی گفته شد، حکم صادره از طرف این دوست، در این مورد نیز با واقعیتهای موجود انطباق ندارد. جنبش چپ کشورمان، از جمله فدائیان وفادار به خلق ایران و سوسیالیسم علمی، هیچ گاه نمی توانند منکر مقام و جایگاه حزب توده ایران بعنوان یکی از گردانهای اصلی چپ کشور، مبارزه، فداکاریها و از جان گذشتگی های اعضا و رهبری حزب باشند و خدمات بی نظیر این حزب را در اشاعه جهانبینی و ایدئولوژی رهائی طبقه کارگر، توسعه و نشر افکار، ادبیات و فرهنگ مارکسیستی- لنینیستی در جامعه ایران را نا دیده بگیرند و از انکار واقعیتها طرفداری کنند. توجه داشته باشید که بر خلاف آنچه که در این مقاله تصویر شده است، همه فدائیان، با «نفی حزب توده ایران»، خود را «اثبات» نمی کنند و فدایی همه چیز را نیز فقط در «حوزه خانوادگی» خود تعریف نمی کند، علل و ریشه های «توده ای ستیزی» را بخوبی می شناسند و با جای دادن به «اندیشه» های انقلابی و سنتهای مبارزاتی چپ ایران و جهان، در جستجوی راه های عملی اتحاد (از جمله با حزب توده ایران) متضمن غلبه و پیروزی بر رژیم استبدادی ایران هستند. خلاصه کلام این که رعایت جانب عدالت در داوری اصل اساسی است که نباید فراموش کرد و همه را یکدست، یا سیاه و یا سفید دید. من مطمئنم که سازمانهای عضو خانواده فدائی هم از آزمون سختی که در برابر آن قرار گرفته اند، با غلبه بر مشکلات، کمبودها و افکار بورژوا- لیبرالی وارد شده به درون خود و جنبش چپ، پیروز و سربلند بیرون خواهند آمد.
* “سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، یک سازمان کمونیستی است که خواهان لغو سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم در ایران است. نظام سرمایه داری مسبب اصلی بسیاری از نابسامانی های دامن گیر بشریت امروز است… سوسیالیسم امکان دستیابی به آزادی و برابری سیاسی اجتماعی و اقتصادی نهفته است. عوامل عینی استقرار سوسیالیسم در بطن خود سرمایه داری نهفته است… نظام سرمایه داری از یک سو تولید را اجتماعی نموده وآن را در مقیاس کل جامعه توسعه می بخشد واز سوی دیگر حاصل تولید به تملک خصوصی اقلیتی از جامعه در می آید. تضاد بین تولید اجتماعی و تملک خصوصی بر وسائل تولید تضاد ذاتی نظام سرمایه داری است. سوسیالیسم به این تملک خصوصی پایان داده و تملک اجتماعی بر تولید و توزیع را جایگزین آن می نماید…”