نشانههای نزول از اوج عرش به سطح حضیض در سخنان رهبر جمهوری اسلامی
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در روز دوشنبه ۱۱ مهر ماه با حضور در دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان ۹ دانشگاه افسری نیروهای مسلح با اشاره به اعتراضات گستردۀ اخیر در کشورسخن گفت.
سخنرانیهای خامنهای در هفتههای اخیر با توجه به شایعات بیماری او مورد توجه خاص بوده است، اما بیدلیل هم نیست که وی تنها در دو مورد و آن هم در محیطهای نظامی و امنیتی حضور یافته و عمدتاً خطاب به نیروهای مسلح نظام سخن گفته است. پس از برگزاری نمایش انتخاباتی ۱۴۰۰ ریاست جمهوری و به قدرت رساندن هستۀ سخت حاکمیت، این انتظار میرفت که اعمال خشونت نسبت به بدنۀ ناراضیان اجتماعی و مخالفان نظام بهشدت بالا بگیرد و در عمل این خود علی خامنهای بود که با سخنرانی معروف خود، «خدای ۶۰ همان خدای ۱۴۰۱ است»، راساً فرمان به تشدید خشونتها را صادر کرد.
به طور مشخص دامنه و خشونت گشت ارشاد در رابطه با اعمال فشار به زنان برای رعایت پوشش تحمیلی تا بهار ۱۴۰۱ محدودتر از سابق بود. این که گویا روحانیون نظام و امامان جمعه خواستار تشدید این تضییقات بوده باشند، بیش از هرچیز برگرفته از توهمی است که سعی دارد رهبر جمهوری اسلامی را از خطاها و جنایات رژیم مبرا نماید. واقعیت آن است که علیرغم تمامی تغییرات در رفتار رژیم در چهل سال گذشته یا حداقل در سی سال رهبری علی خامنهای، وی در بزنگاههای تاریخی همواره در کنار فاسدترین و مرتجعترین هستۀ قدرت ایستاده، به عنوان «فصل الخطاب» و «تصمیم گیرندۀ» اصلی وارد میدان شده و حکم به سرکوب داده است. عوامل موثر در دستگاه بیت او با مهارت در طی چهل سال و از همان آغاز ریاست جمهوری وی و مسئولیت فرماندهی دوران جنگ، از میان نیروهای امنیتی و سپاهی نزدیک به او انتخاب و چیده شدهاند. خامنهای در طی همه این سالها تمامی رقبا و حتی کسانی را که زمانی نزدیک به خود او بودند، به کمک همین افراد دستچینشده سر به نیست کرده است. او در همین ماه گذشته حسن روحانی، رئیس جمهور سابق تحت امر خود و ناطق نوری یکی از روحانیون مشهور و سابقاً اصولگرای نظام را از مجمع تشخیص مصلحت نظام اخراج کرد.
با این ترتیب و با تمام این تفاصیل انتظار بیموردی بود که برخی فکر میکردند، ممکن است رهبر جمهوری اسلامی نه بر طبل خشونت، بلکه بر ندای آرامش و پوزش و آرزوی صبر مردمان تاکید کند. او با شمشیر آویخته از رو وارد این مرحله از تقابل شده است و برای او تنها اثبات حقانیت خود و نظامش اهمیت دارد. همان گونه که در ۸۸ برخلاف تمام توصیهٔ «خیرخواهان» نظام اسلامی، در تایید کودتای انتخاباتی طرح اتاق جنگ سپاه به صحنه وارد و ابتدا نزدیکترین افراد به خود «هاشمی رفسنجانی» را از ادای نماز جمعه کنار گذاشت، این بار نیز که دیگر کسی نمانده، خود وارد میدان شد و در دو سخنرانی برای فرماندهان در روز ارتش و به فاصلهای کوتاه در جشن فارغالتحصیلی دانشکدههای افسری ضمن ارائهٔ چهرهای متاثر گفت: «در این حادثهای که پیش آمد، دختر جوانی درگذشت که دل ما هم سوخت…»
در حرفهای خامنهای میتوان به سه نکتهٔ برجسته اشاره کرد:
۱- «اگر قضیهٔ این دختر جوان هم نبود، بهانهٔ دیگری بهوجود میآوردند تا …»
۲- «در این حوادث چند روز اخیر بیش از همه به سازمان انتظامی کشور ظلم شد، به بسیج ظلم شد. …»
۳ – «با صراحت میگویم این حوادث طراحی آمریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است. مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است. ملت ایران در این حوادث کاملاً قوی ظاهر شد و در آینده نیز هر جا که لازم باشد، شجاعانه وارد میدان خواهد شد. …»
در نکتهٔ اول تلویحاً به شکست سیاست حجاب اجباری و تبعات عملکرد فاجعهبار نیروی سرکوب گشت ارشاد برای تحمیل آن اذعان میکند، اما حاضر به بیان رسمی آن نیست، اگر چه یک روز بعد از این سخنرانی، رئیسی به این نکته اشاره میکند که رهبر در حکم خود در تشکیل دورهٔ جدید مجمع تشخیص مصلحت، «بر ضرورت اجرای کامل سیاستهای کلی نظام در همهٔ سطوح کشور تاکید کردهاند و یکی دیگر از موارد مورد تاکید ایشان تنقیح این سیاستها است».
در نکتۀ دوم آشکارا و در لفافۀ «مظلومیت»، بر ناتوانی دستگاه انتظامی و بیانگیزه شدن آنان در برابر اعتراضات بر حق مردم اعتراف دارد. نکتهٔ سوم نیز که تکرار حرفهای همیشگی است و نیازی به پاسخ ندارد.
آنچه در این لحظه حائز اهمیت است تغییر توازن نیروهای موجود و فروپاشی زنجیر اتصال رهبر جمهوری اسلامی و ردهٔ بالای جناح نظامی و امنیتی حول بیت رهبری حتی با بخشهای چشمگیری از بدنۀ نظام است. از این رو است که علی خامنهای ضرورت آن را احساس کرده که در پیام خود به نیروهای نظامی – امنیتی کشور اطمینان دهد که اوضاع تحت کنترل است، اطرافیان نظام نیاز نیست نگران آیندهٔ خود باشند، ثبات و دوام رژیم قطعی است و همانگونه که در چهل سال اخیر توانسته همه را سرکوب کند، باز هم در این شرایط میتواند بر هر تعرضی غلبه نماید. روی دیگر این سکه دقیقاً تهدید جمعیت کثیری است که در خیابان و به مبارزه با رژیم برخاستهاند، در تلاش برای تلقین این توهم که این بار نیز پیروزی از آن حکومت است.
با این احوال سخنان خامنهای ویژگیهای نوینی هم داشت. مهم آن که او برای نخستین بار در شرایط سخت مشابه به جای فریاد و توپ و تشر زدن، آرام و نرم سخن میگوید و برای توجیه ادعاهایش خود را نیازمند استدلال میبیند. او توضیح میدهد که چرا فکر میکند این اعتراضات برنامۀ «دشمن» است. در این باره به عکسالعمل دولتهای اروپایی و آمریکا به اعتراضات اشاره میکند. در بارهٔ تامین امنیت از نگاه توسعه و رشد اقتصادی و سرمایهگذاری بینالمللی سخن میگوید. اینگونه استدلالهای بیسابقه در سخنان خامنهای نشان دهندۀ این حقیقت است که حتی خود او هم سرانجام به این باور رسیده است که مقام «ربانی» و «امامت» ادعایی را برای «امت» از دست داده، از اوج عرش به سطح حضیض نزول یافته و از این پس او بر زمین خاکی ایستاده است. سخنان او حالا شبیه هر سیاستمدار زمینی دیگری است که در هر گوشهٔ جهان باید به زبان مردم سخن بگوید و از آنان طلب «بیعت» کند. این پایان شیوهای است که با سخنان «من تو دهن این دولت میزنم» آیتالله خمینی آغاز شده و تا کنون از رهبری جمهوری اسلامی که خود را ولی امت میدانسته شنیده شده است؛ بدیهی است که تا همین لحظه این دستآوردی بزرگ برای ایستادگی ایرانیان در تمام این سالها و به ویژه و بیش از همه گامی بلند به جلو برای خیزش «زن، زندگی، آزادی» است.
از سوی دیگر سخنان خامنهای در توجیه رفتار سبعانۀ نهادهای امنیتی – انتظامی، در تضاد کامل با واقعیت ماجرایی است که آغازگر این خیزش برای مردم و این بحران برای جمهوری اسلامی بوده است. دیده شدن یا نشدن تار موی مهسا امینی و اعتراضات مسالمتآمیز دانشجویان و دانشآموزان در سراسر کشور تنها با اقتدار شریعت حکومتی بیت رهبری و از آن طریق، سلطهٔ خامنهای در تضاد بوده است و نه با امنیت کشور. اتفاقاً تمام نقدهای ابراز شده از سوی ما و دیگر مخالفان نظام و حتی منتقدان سیاسی به شمول افرادی در درون خود حاکمیت متوجه این اصل است که در زمانیکه تمام تاسیسات حساس امنیتی، نظامی، بانکی، صنعتی و زیرساختهای انرژی کشور هدف انواع حملات فیزیکی و سایبری قرار دارد، رژیم تمام نیروی امنیتی و نظامی خود را صرف سرکوب مخالفین و معارضین با احکام و تفاسیر شرعی خود کرده است. علی خامنهای هرگز کوچکترین توضیح و پاسخی برای این کاستیها و ناتوانیهای فضاحتبار امنیتی رژیم در مقابل تهدیدات خارجی ارائه نداده است.
همانطور که بارها گفتهایم، ما تکرار نسبت دادن برآمدهای اعتراضی و خیزشهای مردم به نقشههای از پیش طراحی شدۀ آمریکا و اسراییل و «اغتشاشگر» و «حقوقبگیر» خواندن میلیونها مردم مخالف و معترض از سوی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی را بیپایه و اساس میدانیم. توسل خامنهای به این حربهٔ فرسوده، نشاندهندهٔ مسئولیت مستقیم او در سرکوبهای خشونتآمیز در کلیت خود و همچنین در یورش نیروهای سرکوبگر چندلایهٔ نظام به مردم و به ویژه زنان و جوانان ایرانی است.
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در کنار زنان، جوانان و دیگر کسانی که با فریاد «زن، زندگی، آزادی» بپا خاستهاند، از همه جنبشها، اقشار و طبقات زحمتکش، کارگران، فرهنگیان و دانشگاهیان و دیگر گروهها و هممیهنان میهندوست، آزادیخواه و برابریطلب در هر کجای کشور میخواهد که به این جنبش سرافراز و توانمند بپیوندند.
ما یورش به مردم و اجتماعات آنان به وسیله نیروهای انتظامی و نظامی و گزمگان وابسته را محکوم میکنیم و خواهان پایان دادن به سرکوب و کشتار مردم ایرانیم!
چهارشنبه، ۱۳ مهر ۱۴۰۱ (۶ اکتبر ۲۰۲۲ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)