شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۷

شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۷

جستاری از شرایط کنونی ایران زیر نام: "گوی" و "میدان"
پیشرفت علم و تکنولوژی و نوآوری‌های این عرصه و گسترش و همه‌گیری فضای مجازی، امکان بی‌بدیلی را برای نور انداختن بر تاریکخانه اشباح و برملا کردن دروغ و نیرنگ‌های پشت...
۵ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: بردیا سیاوش
نویسنده: بردیا سیاوش
اختلافات درون‌ حکومت و موضع و اهداف رهبری در انتخابات
ریسکی که حکومت انجام داد و فکر می‌کرد که با اتخاذ این روش می‌تواند هم‌ مشارکت را بالا ببرد و هم یک جناح اصول‌گرای میانه را بار دیگر بر راس...
۵ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
چرایی پروژه‌ی میرباقری‌هراسی!
ای کاش رسالت پروژه‌ی میرباقری‌هراسی، مقدمه‌ی ضدحمله به آن بود. اما نیست و عملاً ترمزی‌ست در برابر پیشرفت و دعوت به آهسته بیا و آهسته برو که گربه شاخت نزند.
۴ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: بهزاد کریمی
نویسنده: بهزاد کریمی
نامه‌ای به اپوزیسیون، جهت یادآوری وظایف فراموش شده!
کاش می‌شد دوباره مثل آن روزها به یاد مردم بیفتیم و به آن‌ها سر بزنیم و مثل آن روزها صمیمانه پای درد دلشان بنشینیم و ببینیم که چه دل خونی...
۴ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
مشخصات حکومت- قانون
اگر قوانین را تنها وسیله‌ای برای برقراری نظم در جامعه فرض کنیم،حاكمیت قانون به مفهوم برقراری نظم و انضباط اجتماعی خواهد. در این روی‌کرد قانون تنظیم‌کنندۀ روابط حاکمیت و شهروندان...
۳ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: مناف عماری
نویسنده: مناف عماری
تایتانیک
چیستی و سرشت فلسفی قصه‌ی تایتانیک امری فراتر از عاشقانه‌های آن است. جوهره‌ی فلسفی فیلم‌نامه، داستانِ شکستِ پنداره‌ی لگام زدن بر انگاره‌های فردی‌ست ...
۳ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان
آقای رئیس جمهور به رای ۲۷ در صدی‌تان غره نشوید. مردم در این ۴ دهه آموخته‌اند که نباید به وعده‌های حکمرانان اعتماد کرد. همان ۲۷ درصد رای‌دهنده، دیده‌بان حرف و...
۲ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: زهره تنکابنی
نویسنده: زهره تنکابنی

نگذاریم تاریخ تکرار شود

ما خانوادهها تمامی این دردها و بیعدالتیها را به تنهایی به دوش کشیدیم. این تنهایی بسیار آزار دهنده بود ولی تحمل كردیم. این فشار حكومت و نداشتن زبان مشترك در جامعه، ما خانواده ها را به هم نزدیك كرد و تبدیل به یك خانواده بزرگ شدیم

 

اعلامیه چهارم جمعی از خانواده های جان باختگان دهه 60

سی و یک سال پیش جنبش آزادیخواهی، برابریطلبی و عدالتجویی مردم ایران با حضور همه مردم و همچنین تمامی سازمانها و تشکلهای سیاسی، اجتماعی و آزادی خواه، چه مذهبی و چه غیرمذهبی در کنار یکدیکر با حکومت به مبارزه پرداختند و آن را به زیر کشیده و خواهان تغییر حکومت از پادشاهی به جمهوری شدند. ولی این جنبش با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم از طرف رهبران مذهبی مصادره شد و با یک رأیگیری ” آری یا نه ” به جمهوری اسلامی تبدیل شد. خمینی که رهبری جنبش را به دست گرفته بود قبل از ورود به ایران در سخنرانیهای خود در نوفل لوشاتو شاه را به دلیل سلب آزادی بیان و تبعیضهای فراوان در بین اقشار و طبقات مختلف مردم محکوم کرده و ادعا میکرد که دولتی دموکراتیک ایجاد خواهد کرد. او صحبت از آزادی بیان و عقیده حتی برای کمونیستها می کرد، صحبت از تساوی حقوق زنان و مردان میکرد، صحبت از رادیو و تلویزیون آزاد میکرد، او مدعی بود که در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و اعلام داشت که خود من از همان ابتدا به حجرهتدریس خود در قم برخواهم گشت.

نتیجه این اعتماد و هم صدایی چه شد؟

از همان روزهای آغازین انقلاب، تمامی وعده و وعیدها فراموش شد و حکومت تازه به دوران رسیده به سرکوب و کشتار مخالفین و منتقدین پرداخت. اخراج زنان “بدحجاب” از ادارات آغاز شد و زنان را در خیابانها به جرم بدحجابی دستگیر میکردند، به صورتشان اسید میپاشیدند و روسریهای اجباری را به سرشان پونز میزدند. یا روسری بود، یا توسری. به بهانه انقلاب فرهنگی درب دانشگاهها بسته شد، بساط نیروهای آزادی خواه در جلوی دانشگاهها به خاک و خون کشیده شد، تسویه حساب در محلهای کار شروع شد، تمامی مبارزان راه آزادی یکی پساز دیگری دستگیر شدند و تمامی جناحهای حکومتی در این راه هم قسم و همراه بودند.

جنگ خانمانسوزی را که برایشان «برکت» بود شروع کردند. جوانان این مرز و بوم را به جنگ فرستادند و تعداد بسیار زیادی از مردم را به کشتن دادند. فقر و فلاکت گریبان مردم را گرفت. در زندانها انواع و اقسام شکنجهها را به زندانیان روا داشتند: سلول های انفرادی، نداشتن اجازه ملاقات، تخریب شخصیتی، تجاوز جنسی، شلاق، آویزان کردن از پا، گذاشتن در تابوت، نگاه داشتن مدت طولانی به صورت ایستاده، بی خوابی، حبسهای طولانی، فشارهای روحی و روانی، محرومیت از غذا و فضای مناسب، پروندهسازی با اعترافهای تحتفشار، برگزاری شوهای تلویزیونی و توابسازی، تماشای اعدام همرزمان و در نهایت اعدام بسیاری از زندانیان سیاسی نصیب کسانی شد که وعده و وعیدهای خمینی را جدی گرفته بودند.

بس از جنگ نیز با شعار سازندگی رفسنجانی، تصمیم به تسویه حساب با نیروهای انقلابی گرفتند. زندانیان سیاسی را که هر کدام به جرمی واهی دستگیر شده و حکم داشتند و برخی نیز زمان آزادیشان به سر رسیده بود به دستور مستقیم آیتالله خمینی، در دادگاههایی چند دقیقهای دوباره «محاکمه» کردند و آنانی را که حاضر به توبه نبودند به مرگ محکوم کرده و به صورت دستهجمعی به دار آویختند یا تیرباران کردند و در گورهای دسته جمعی بدون مراسم خاک سپاری مدفون کردند.

ما خانوادههای زندانیان سیاسی نیز بی نصیب نماندیم. از ادامه تحصیل محروممان کردند. از کار اخراجمان کردند. خانوادههای برخی از ما پاشیده شد و از یک زندگی عادی و سالم محروم شدند. در میان ما کسانی سکته کردند و یا دیوانه شدند. عدهزیادی مجبور به مهاجرت از مملکت خود شدند و در غربت دچار افسردگی، فقر و بیماری شدند. ما را از ملاقات عزیزانمان در زندان محروم میکردند، در بسیاری از موارد از زندانی خود بی خبر بودیم، زمان ملاقات را به حداقل میرساندند، توهین میکردند، ملاقات حضوری کمتر داشتیم، امکان گرفتن وکیل برای زندانیمان رانداشتیم، علت محکومیت آنها را نمیدانستیم، امکان حضور در دادگاه را نداشتیم، از کیفرخواست آنها بی خبر بودیم، و در بسیاری موارد از شکل و زمان و محل اعدام آنها بیخبر بودیم، جنازه آنها را به ما تحویل ندادند، وصیتنامه شان را ندادند، امکان برگزاری مراسم را به زور از ما سلب میکردند، نمیدانستیم کجا دفنشان کردهاند. پس از پیگیریهای فراوان بالاخره اعلام کردند برخی را در خاوران دفن کردهاند. باز هم دست از سر ما برنداشتند. مدام ما را از رفتن به سر خاک آنها منع میکردند، تهدیدمان میکردند، دستگیرمان میکردند. تا سنگی روی قبر یکی از جانباختگان میگذاشتیم آن را خرد میکردند، چندین بار بولدوزر انداختند و خاک را زیر و رو کردند.

در آن زمان به دلیل شرایط به شدت پلیسی و رعب و وحشتی که در جامعه ایجاد کرده بودند، و به خاطر سمپاشیهای رژیم علیه مخالفین، مردم عادی از زندانی سیاسی تصور خاصی داشتند، با خانوادههای آنان، یا از سر ترس و یا بواسطه مغزشوئی رژیم، ارتباط نمیگرفتند و از آنان میگریختند و این نیز دردی دیگر بر دردهای ما اضافه میکرد. در حالی که بسیاری از زندانیان سیاسی آنروز هم مثل زندانیان سیاسی امروز جانشان را بر سر تفاوت عقیدهاشان دادند. برخی را به دلایل بسیار ساده دستگیر و به زندانهای طویلالمدت محکوم کردند. به دلیل داشتن یک اعلامیه، یک نشریه، شرکت در تظاهرات، دیدن یک دوست و یا حتی داشتن یک دو ریالی. حتی جانیان بالفطره هم انسان هستند و حقی انسانی و قانونی دارند. کسی حق ندارد آنان را شکنجه کند، بدون وکیل و در دادگاههای چند دقیقهای محاکمه کند، و حرمت انسانی او را تحقیر کرده و نادیده بگیرد، اینان که جانی نبودند!

ما خانوادهها تمامی این دردها و بیعدالتیها را به تنهایی به دوش کشیدیم. این تنهایی بسیار آزار دهنده بود ولی تحمل کردیم. این فشار حکومت و نداشتن زبان مشترک در جامعه، ما خانواده ها را به هم نزدیک کرد و تبدیل به یک خانواده بزرگ شدیم. با هم به سر خاک میرفتیم، به دیدار هم میرفتیم، با هم مورد اذیت و آزار قرار میگرفتیم، با هم اعتراض میکردیم و با هم خاوران را زنده نگاه داشتیم تا زمان دادخواهی فرا رسد.

امسال نیز همانند سالگذشته، در شهریورماه بسیاری از خانواده ها را احضار کردند،آنان را از برگزاری مراسم در منازل منع کردند و تهدید کردند که نباید به خاوران بروند.به رغم تمامی تهدیدها تعدادی از خانوادهها به خاوران رفتند. امسال اما به عکس سال گذشته نیروهای امنیتی را به گونهای چیده بودند که کمتر به نظر بیایند. از گلفروشی خاوران تا درب خاوران مامورینی در کنار جاده روی زمین نشسته بودند و موتورهایشان را روی زمین خوابانده بودند. تجمع نیروها درست در جایی بود که فقط به خاوران منتهی میشد و نیروهای بسیاری را در قبرستان بهائیها دور از چشم مردم بسیج کرده بودند. امروز دیگر نمیتوانند به راحتی حضور خود را توجیه کنند و دیگر قادر نیستند به راحتی مردم را فریب داده و عزیزان ما را ضد انقلاب بخوانند و رفتار وحشیانه و غیرانسانی خود را با آنان توجیه کنند، برای همین از مردم رو پنهان میکنند.

اجازه ندادند مردمی که سر خاک عزیزانشان آمده بودند از ماشینهایشان پیاده شوند. نتیجتا در بازگشت مقداری از گلهایشان را روی خاکریزی گذاشتند و به طرف قطعه ۳۳ بهشت زهرا حرکت کردند. خمینی میگفت: «شاه قبرستانها را آباد کرد»، اما در این سیسال تمامی قبرستانهای ما از خون جوانان این مرز و بوم رنگین شده، چه آنانی که در جنگ کشته شدند و چه کسانی که اعدام شدند.

شنیدیم که در قطعه ۳۳ نیز مامورانشان را منتظر مردم گذاشته بودند. و باز به عکسسالهای گذشته تلاش کرده بودند دیده نشوند. مامورانشان بیشتر لباس شخصی بودند و یکی دو نفر از نیروی انتظامی. نیروهای مسلح و باتوم بدستشان را در یک ماشین با شیشههای تیره جا داده بودند که در صورت لزوم برسر خانواده ها بریزند. اما کار به آنجا نکشید. تعداد خانوادهها بسیار کم بود و مامورین لباس شخصی بسیار هار. حتی اجازه ندادند گلروی قبرها گذاشته شود.

هشیار باشیم دوباره فریب نخوریم!

حال پس از سی سال و آشکار شدن اختلافهای درون جناحی حاکمیت، مسأله رأیگیری دوباره عمده شد. مردم برای به دست آوردن آزادی این بار نیز به رأیگیری اعتماد کردند. مردم میدانستند که شرایط برای یک انتخابات واقعی مهیا نیست و در صورت مشارکت در این وادی بایستی بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند ولی برای رسیدن به خواستهها و مطالبات خود به طور وسیع در انتخابات شرکت کردند و باز هم …. ولی دیگر حاضر نشدند که به این خفت و خواری تن دهند و به صورت همهگیر نسبت به وضعیت موجود معترض شده و به خیابان ها ریختند.

حال دوباره مردم هم صدا شده و جنایات رژیم را به چشم خود میبینند. جوانان برای ابتداییترین حقوق خود مورد تعرض قرار میگیرند، به خاک و خون کشیده می شوند، دستگیر می شوند، مورد شکنجه قرار میگیرند، مورد آزارهای جنسی قرار میگیرند، به آنها تهمت ضد انقلاب میزنند، آنها را مجبور به اعتراف به جرم ناکرده میکنند، خانوادههای آنها را مورد اذیت و آزار قرار میدهند و جنازههای آنها را به خانوادهها تحویل نمیدهند و یا مخفیانه تحویل میدهند و اجازه برگزاری مراسم نمیدهند، علت مرگ آنها را اعلام نمیکنند، شیوه کشتن و محل کشتار را اعلام نمیکنند… شیوهآنها در برخورد با منتقدین و مخالفین نه تنها با دهه شصت تغییری نکرده، بلکه از آنجا که زمین زیرپایشان را لرزان حس میکنند وحشیتر هم شدهاند، حتی به خودیها و افراد خانواده خود هم رحم نمیکنند.

با انفعال، سکوت و بیتوجهیامان به آنچه در جریان است این جنایات دوباره و دوباره تکرار خواهد شد. بیایید با همدلی و حرکت آگاهانه و متشکل اجازه ندهیم تاریخ دوباره تکرار شود.

ما جمعی از خانواده های جان باختگان دهه ۶۰، ضمن محکوم کردن جنایات اخیر جمهوری اسلامی، بر این ایده پای میفشاریم که تمامی این جنایات سی ساله، جنایت علیه بشریت بوده و عاملین و آمرین آن بایستی در یک دادگاه مردمی محاکمه شوند.

ما همچنین بر تمامی خواستههای قبلی خود پای میفشاریم و از تمامی مردم آزادهی جهان و ایران، بخصوص خانوادههایی که در جریانات اخیر مورد ظلم و تعدی جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند میخواهیم که با ما همراه شوند تا با هم این درد مشترک را فریاد کرده و همگام و همراه با هم مطالبات و خواستهای خود را تا به نتیجه پیبگیریم.

تاریخ انتشار : ۲۶ شهریور, ۱۳۸۸ ۱۲:۲۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

آقای رئیس جمهور اندکی آرام، به کجا چنین شتابان

آقای رئیس جمهور به رای ۲۷ در صدی‌تان غره نشوید. مردم در این ۴ دهه آموخته‌اند که نباید به وعده‌های حکمرانان اعتماد کرد. همان ۲۷ درصد رای‌دهنده، دیده‌بان حرف و عمل شما هستند و با دقت و پیگیری، بر مواضع تان نظارت دارند.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جستاری از شرایط کنونی ایران زیر نام: “گوی” و “میدان”

اختلافات درون‌ حکومت و موضع و اهداف رهبری در انتخابات

چرایی پروژه‌ی میرباقری‌هراسی!

نامه‌ای به اپوزیسیون، جهت یادآوری وظایف فراموش شده!

مشخصات حکومت- قانون

تایتانیک