مقدمه
دوستان سلام. تشکر می کنم که تشریف آوردید. از دوستان مهربانم خانم کتی و آقای ناصر پیمان تشکر می کنم که رابطه من و شما شدند تا در این نشست با هم گفتگو کنیم. اجازه دهید چند نکته را به عنوان مقدمه بحث امروز خدمت تان عرض کنم. اهمیت موضوعات ایران و تحولات آن، روز به روز بیش تر می شود. با تحولات جدید سیاسی – اجتماعی، به ویژه در منطقه بحرانی و پرتلاطم خاورمیانه، ما در حال حاضر با یک مرحله بسیار حساس از لحاظ آرایش جدید نیروهای سیاسی – اجتماعی در سطح بازیگران داخلی کشورها و بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای و به طور کلی شکل گیری زمینه های جدید توازن قدرت در منطقه روبرو هستیم.
اعتراضات و تحولات عظیمی که امروز از آمریکا تا اروپا تحت عنوان «وال استریت را اشغال کنید» در جریان است و یا اعتراضات و تحولات با سرنگونی دیکتاتورها در منطقه پرتلاطم شاخ آفریقا و خارومیانه به نام «بهار عربی» در جریان است به زودی این تحولات ایران را نیز فراخواهد گرفت. با توجه به این که جامعه ایران سی و سه سال پیش یک انقلاب عظیم قرن حاضر را تجربه کرده و در تحولات سال ۲۰۰۹ نیز اعتراضات میلیونی علیه حکومت اسلامی را از سر گذارنده است اگر مردم این کشور این بار به خیابان ها بریزند تا سرنگونی حکومت اسلامی، به خانه هایشان برنخواهند گشت. بنابراین، شمارش معکوس برای تحولات ایران آغاز است.
چنان که تاریخ نشان می دهد جنبش زنان ایران ریشه های عمیق دارد. زنان کشور ما در مبارزات مترقی و آزادی خواهانه جامعه ایران به تناسب امکاناتی که داشته اند مبارزه کرده اند. یکی از نقش ها مهم زنان ایران در جریان جنبش تنباکو (سال ۱۸۹۱ میلادی) و در جریان قیام زنان ایران علیه محتکران غله (در سال ۱۸۹۵میلادی) دیده می شود. هم چنین در انقلاب مشروطیت، زنان ایران وسیع و جدی تر پا به میدان مبارزه گذاردند. انقلاب ۱۹۷۹ مردم ایران و تحولات پس از آن، در رشد مبارزه زنان ایران تاثیری مهم داشته است.
انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و سپس انقلاب مشروطیت ایران که هم زمان روی دادند در بیداری مردم خاور زمین نقش تعیین کننده ای داشتند.
اهمیت حضور زنی چون طاهره قره العین، آن هم دراوایل قرن نوزده و در زمانی که هنوز نه خبری از انقلاب مشروطه بوده و نه جنبش های آزادی خواهانه قدرت مندی در ایران داشتیم، بسیار برجسته است. دورانی که قره العین در آن می زیسته، مردسالاری نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان حاکم بود.
اما جامعه ایران، در یک قرن اخیر، تنها سه دوره کوتاه به آزادی رسیده است: دوره اول از انقلاب مشروطیت تا کودتای رضا شاه، دوره دوم از برکناری رضا شاه تا کودتای پسرش محمدرضا شاه و دوره سوم در سال های نخست انقلاب بهمن ۱۹۷۹.
این دوره ها بسیار کوتاه بوده و پس از پایان هر دوره فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مورد تعقیب پلیسی قرار گرفتند و زندانی و شکنجه و اعدام شدند و یا این که به ناچار برای حفظ جان خود به خارج کشور گریختند. هم اکنون از سه دهه به این سو، حدود چهار الی پنج میلیون ایرانی از ایران خارج شده و در کشورهای مختلف جهان به ویژه دنیای غرب، به عنوان مهاجر و پناهنده زندگی می کنند.
بحثی که من در این جا، درباره مبارزه زنان ایران در تاریخ این کشور ارائه می دهم بی شک بحث همه جانبه ای نخواهد بود و تنها به نمونه های تاریخی این مبارزات و فعالین آن اشاره خواهم کرد. چون وقت این نشست، چنین فرصتی را نمی دهد.
با این مقدمه بحث امروز را تحت عنوان «آزادی زن، معیار آزادی جامعه است (نگاهی به تاریخ مبارزات زنان ایران)»، ادامه می دهیم.
زنان در عصر قاجار
زنان در عصر قاجار حق تحصیل نداشتند و تنها دخترهایی که از خانواده های ثروتمند بودند می توانستند راهی مکتب خانه شوند و قران خواندن بیاموزند. ازدواج در سنین کودکی امری رایج بود. شوهر می توانست هر موقع که بخواهد همسرش را طلاق دهد و می توانست بیش از یک همسر اختیار کند. مخالفت با هر کدام از این قوانین، الحاد و مخالفت با اسلام تلقی می شد. زنان حق رای نداشتند و نمی توانستند هیچ منصب سیاسی اختیار کنند. در آن زمان در باور عمومی سوادآموزی زنان مخالف اسلام و خطری برای جامعه قلمداد می شد. این باور از سوی روحانیون نیز همواره مورد تاکید قرار می گرفت.
زنان و مشروطه
با آغاز حرکت مشروطه خواهی، زنانی که تا پیش از این برای خروج از خانه نیز با محدودیت روبرو بودند، با بازشدن فضای سیاسی و اجتماعی کشور در سال ۱۹۰۶، به خیابان ها آمدند و به جمع مشروطه خواهان پیوستند.
پس از پیروزی مشروطه نیز زنان هم چنان در کنار مشروطه خواهان بودند و با تشکیل انجمن و نوشتن مقالات در روزنامه ها سعی کردند زنان را به حمایت از جنبش خود تشویق کنند.
با این گونه اقدامات بود که زنان کم کم از پستوی خانه ها بیرون آمدند و برای رهایی و پیشبرد اهداف مشروطه دست به فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زدند.
مطالبات زنان در دوره مشروطه
در آن دوران زنان نخستین نطفه های جنبش زنان ایران را شکل دادند. جنبشی که با اهدافی سیاسی و اجتماعی و عدالت خواهانه آغاز شد و با راه اندازی مدارس دخترانه و انجمن های زنانه حمایت شد.
با وجود همه محرومیت و محدودیت ها برای زنان در این دوره، گرچه تعداد زنان تجدد طلب کم شمار بود ولی آن ها به انحا مختلف تلاش می کردند با استفاده از آزادی سیاسی و اجتماعی، افکار خود را بیان کنند. آنان درباره جایگاه فردی و اجتماعی زن ایرانی در جامعه به بحث می پرداختند، تعریف متفاوتی از « هویت زن» و وظایف و نقش آن در خانواده و جامعه ارائه می دادند. آن ها با شناسایی موانع فرهنگی و اجتماعی حضور زنان در جامعه در جهت دست یابی به حقوق خویش گام برمی داشتند.
زنان هم در جامعه مبارزه می کردند و هم از مجلس شورای ملی می خواستند که برابری زن و مرد را به رسمیت بشناسد و شرایط لازم را برای مشارکت زنان در صحنه سیاسی و اجتماعی کشور فراهم کند. گروهی از زنان نیز تاسیس مدارس دخترانه و سوادآموزی دختران را دنبال می کردند.
در واقع هدف زنان، رفع تبعیض دیرینه تاریخی در عرصه زندگی اجتماعی خویش بود و برای تحقق این مهم می بایست خود را توانا سازند. از این رو، می بینیم زنان در مدت کوتاهی انجمن تاسیس کردند و به انتشار نشریه پرداختند. و مهم تر از همه این ها، چهار سال بعد از انقلاب مشروطیت، علی رغم ناسازگاری های جامعه سنتی آن روز و مزاحمت های مخالفان آموزش در ایران، فقط در تهران و در طی یک سال، بیش از ۶۰ مدرسه دخترانه احداث کردند و به آموزش وسیع زنان پرداختند.
زنان و تاسیس نهادهای مدنی
با انقلاب مشروطیت، تحول عظیمی در آموزش زنان ایرانی پدید آمد. در بیستم ژانویه ۱۹۰۷ در ضمن برگزاری یک گردهمایی بزرگ در تهران، قطعنامه خود را نیز به تصویب رساندند. در سال ۱۹۱۳ نشریه شکوفه که متعلق به زن ها بود فهرستی از اسامی ۶۳ مدرسه دخترانه را در تهران منتشر کرد که در حدود ۲۵۰۰ دانش آموز داشتند. در این نشریه اعلام گردیده بود که از هر ۷ تن محصل تهرانی یک تن دختر است. در خور توضیح است که مدارس فوق الذکر با انجمن های زنان ارتباط منظم داشتند.
شماری از انجمن های زنان ایران که در فاصله سال های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۱، تشکیل شدند عبارت بودند از: «انجمن حریت نسوان»، «اتحادیه غیبی نسوان»، و «انجمن مخدرات وطن» که در آن سال ها سخت کوشا بودند و برای احداث مدرسه و بیمارستان و پرورشگاه، پول هایی جمع آوری کردند. هم چنین «جمعیت نسوان وطن خواه» و «انجمن همت خواتین» از انجمن های مهم این دوره هستند.
در آذربایجان، انجمن هایی در سال ۱۹۰۶ تاسیس شدند. زنان اصفهان نیز «هیات نسوان» این شهر را برپا کردند. حتی زنان تبعیدی ایرانی در ترکیه، به منظور حمایت از جنبش مشروطیت به اقداماتی دست زدند و سازمانی موسوم به «انجمن خیریه نسوان ایرانی مقیم استانبول» را تاسیس کردند.
برخورد حکومت رضاشاه و پسرش محمدرضا شاه با آزادی زنان
رضا شاه و پسرش به محض این که با کودتا به قدرت رسیدند سانسور و اختناق بی سابقه ای را در جامعه ایران حاکم کردند. جنبش ها، سازمان ها و احزاب، رسانه های مستقل از جمله تشکل ها و رسانه های زنان را تعطیل نمودند و فعالین آن ها را دستگیر و زندانی و حتی اعدام کردند.
پس از برکناری رضا شاه از حکومت، زندانیان سیاسی آزاد شدند و فعالیت سازمان ها و احزاب، نشریات و نهادهای دمکراتیک از جمله نهادهای زنان فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را از سر گرفتند. این بار پسر رضا شاه، محمدرضا پهلوی در راس حکومت قرار گرفت. او در سال های نخست حکومتش قدرت چندانی نداشت در نتیجه فضای سیاسی جامعه بازتر بود.
اما پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) محمدرضا پهلوی با همکاری سازمان های مخفی آمریکا و انگلستان، مجددا استبداد شدیدی را بر جامعه ایران حاکم کردند. زنان فعال سیاسی و اجتماعی نیز مانند سایر مبارزان جنبش های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، گرفتار تعقیب و حبس و شکنجه و اعدام حکومت پهلوی دوم شدند. حکومت کودتا، همه سازمان ها و احزاب و رسانه ها و تشکل های دمکراتیک از جمله تشکل های زنان را ممنوع کرد و در مقابل به ساختن احزاب و تشکل های دولتی دست زد.
اما بسیاری از زنان مبارز و چپ، تحصیل کرده و دختران دانشجو که تعدادشان در جامعه ایران رو به فزونی بود، با فرهنگ سنتی و نظام پدرسالار شاهنشاهی مخالفت می کردند. حضور زنان در این شکل از مبارزه، حکومت شاه و پلیس مخفی آن «ساواک» را به تکاپو انداخت و با نگرانی شروع کردند به دستگیری و آزار و شکنجه زنان، با این تصور که مانع حضور آن ها در صحنه سیاسی شوند. اما، برخلاف اهداف و انتظارات حکومت، مبارزه زنان گسترش یافت.
از سال ۵۰ تا انقلاب ۵۷، نه تنها دختران جوان و دانشجو، بلکه بسیاری از مادرها و خانواده ها، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این مبارزات و حمایت از آن کشیده شدند و زندان و شکنجه را نیز تحمل کردند.
برخی تحقیقات نشان می دهد که در وقایع سیاسی سال ۵۰ تا ۵۷، تعداد زندانیان سیاسی زن، بیش از ۴۰۰ نفر بوده است و میانگین سنی آن ها، ۲۰ تا ۲۵ سال و تعدادی نیز بالای ۳۵ سال داشتند.
حق رای برای زنان
هم زمان با رشد مبارزه زنان در سطح بین المللی و تغییرات حقوقی در عرصه زنان، حکومت پهلوی در سال ۱۳۴۱ (۱۹۷۲)، حق رای زنان را پذیرفت. هم چنین بر اساس میثاق های بین المللی، اصلاحاتی نیز در عرصه قوانین کار معطوف به زنان تصویب شد، از جمله مرخصی زایمان، ایجاد مهد کودک در کارگاه هایی که بیش از ۱۰ زن در آن شاغل بودند.
انقلاب ۱۹۷۹ ایران و وضعیت زنان در حکومت اسلامی
انقلاب ۱۹۷۹ مردم ایران، یکی از عظیم ترین انقلاب های جهانی دوران خود بود که توسط گرایش مذهبی و با حمایت دولت های قدرت مند غربی، این انقلاب به شکست کشانده شد. به ویژه در آن دوره غرب در رقابت با شوروی، به یک کمربند سبز اسلامی در اطراف آن، نیاز داشت از گرایش اسلامی به رهبری آیت الله خیمنی، حمایت کرد. به خصوص سران دولت های آلمان، فرانسه، انگستان و آمریکا در کنفرانس گوادولپ تصمیم گرفتند قدرت سیاسی در ایران، به گرایش اسلامی منتقل شود و از قدرت گیری گرایش چپ و کارگری جلوگیری به عمل آید.
انقلاب ۵۷، یک انقلاب اسلامی نبود. انقلابی در راه آزادی و برابری و عدالت اجتماعی و رفاه بود. اما اسلامیون با سرکوب و کشتار و ترور و جنگ مسیر این انقلاب را تغییر دادند و مثلث مرگ دین و قدرت و ثروت را بر جامعه ایران حاکم کردند.
آیت الله خمینی، بنیان گذار حکومت اسلامی، در وهله اول سرکوب خود را متوجه زنان کرد و با صدها ترفند، سعی در سرکوب زنان و نابود کردن تمامی حقوق دمکراتیک آنان را در دستور اولویت حکومتش قرار داد.
خمینی، در بستر تهاجمات خیابانی انصار حزب الله و خواهران زینب به زنان و دختران آزاده در خیابان ها بود که یکی از اولین سخن رانی های خود را بر علیه زنان متمرکز کرد و آن اجباری کردن حجاب اسلامی بود. قبل از این فرمان خمینی، مامورین حکومت اسلامی با شعارهایی چون «خواهرم، حجاب تو کوبنده تر از خون من است»، «اسلام مکتب ماست، حجاب سنگر ماست» و…، و با زور سرنیزه حجاب و دیگر قوانین زن ستیز را به جامعه ایران به ویژه زنان تحمیل کردند.
در ۸ مارس ۱۹۷۹- ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، ده ها هزار زن و مرد برابری طلب در شهرستان ها و تهران، با شعارهای «آزادی نه شرقیه، نه غربیه، جهانیه»، «مرگ بر مرتجعین» و «استبداد در هر شکل محکوم است» و…، به تظاهرات پرداختند و اولین چالش نیرومند علیه آپارتاید جنسی خمینی و طرفدارانش را به نمایش گذاشتند. زنان دریافتند هدف اصلی حمله به حقوق آنان، اولین قدم در جهت حمله به همه دستاوردهای انقلاب ۵۷ و در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
اولین یورش به زنان در همان اوایل انقلاب، با تصفیه بخشی از زنان در ادارات و مطرح نمودن مساله حجاب اجباری شروع شد. اما در همان دوران، زنان چپ و آزادی خواه دست به مبارزه و مقاومت زدند و تاکید کردند که «ما انقلاب نکردیم تا به عقب بر گردیم» این مبارزه و تلاش زنان، پایه های سست حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده را لرزاند. از این رو، پس از اعتراض زنان به سیاست های حکومت اسلامی، سرکوب غیرانسانی زنان نیز تشدید شد.
آیت الله خمینی، پس از این که قطعنامه سازمان ملل مبنی بر آتش بس جنگ ایران و عراق را از موضع شکست پذیرفت از ترس این که جامعه شورش کند فرمان قتل عام همه زندانیان سیاسی در زندان های کشور را صادر کرد. این حکومت، در بهار و تابستان سال ۱۳۶۷، چندین هزار زندانی سیاسی زن و مرد را اعدام کرد. در این قتل عام فاجعه بار زندانیان سیاسی سال ۶۷، صدها زن به دار آویخته شدند یا به جوخه های اعدام سپرده شدند.
زندانیان زن و مردی که از این قتل عام، جان سالم به در بردند و به خارج کشور آمدند تاکنون صدها نوشته و کتاب و ده ها فیلم درباره زندان ها منتشر کرده اند.
حکومت اسلامی، حتی ده ها فعالین سیاسی اپوزیسیون را در کشورهایی چون عراق، افغانستان، ترکیه، فرانسه، ایتالیا، آلمان، اتریش و سوئیس ترور کرده است. در داخل کشور نیز تعداد بی شماری را ترور کرده است از جمله محمدجعفر پوینده و محمد مختاری دو عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران.
خمینی، حتی فرمان ترور سلمان رشدی را به خاطر نوشتن کتاب «آیات شیطانی» صادر کرد که هنوز هم هیچ کدام از مقامات حکومت اسلامی آن را لغو نکرده اند.
در اثر سیاست ها و قوانین زن ستیز حکومت اسلامی، و هم چنین گرانی و فقر و بی کاری، آسیب های اجتماعی هم چون ناراحتی های روحی و روانی، خودکشی، تن فروشی و اعتیاد در میان زنان ایران نیز گسترش یافته است.
اما با وجود این همه سرکوب، زندان، اعدام و ترور حکومت اسلامی، زنان چپ و آزادی خواه و برابری طلب مرعوب این سیاست های ارتجاعی و رعب و وحشت حکومت اسلامی نشده اند و اکنون پس از سی و سه سال سلطه حکومت اسلامی زن ستیز و آزادی ستیز، بخش وسیعی از زنان برای آزادی و دفاع از حرمت و موجودیت مستقل انسانی شان به ابتکارهای بی سابقه ای دست زده اند و در طول این سال ها، با اتکاء به توان جمعی خود، حتی حکومت اسلامی را به پاره ای از عقب نشینی ها نیز وادار کرده اند.
هم اکنون ایران، حدود سه میلیون و نیم دانشجو دارد. تعداد دختران و زنان در بسیاری از رشته های تحصیلی حدود ۶۵ درصد است. حدود دو سال پیش مسئولین حکومت اسلامی اعلام کردند که ۷۰ درصد دانش جویان رشته های پزشکی و هنری را زنان و دختران تشکیل می دهند. ۴۰ درصد از پزشکان متخصص و ۳۰ درصد پزشکان فوق تخصص در دانشگاه های علوم پزشکی زنان هستند.
یکی از دستاوردهای مهم رشد فعالیت زنان در زمینه های فرهنگی اعم از شعر، هنر، داستان نویسی، بازیگری و موسیقی است. طبق آمار مرکز امور زنان ریاست جمهوری؛ هم اکنون ۳ هزار و ۶۴۳ زن مولف، یک هزار و ۳۶۵ مترجم و ۴۹۶ ناشر زن در کشور وجود دارد. از مجموع نشریات منتشر شده در سطح کشور ۳۶۹ نشریه، یعنی ۱۱ درصد از آن ها توسط زنان منتشر می شود.
همان طور که ملاحظه کردید من برای تیتر سخن رانی «آزادی زن معیار آزادی جامعه است» را انتخاب کرده ام. اگر بخواهم در یک جمله آن را توضیح دهم این است که در جامعه ای که زنان آزاد نباشند و تحت ستم و تبعیض و سرکوب قرار گیرند در چنین جامعه ای، آزادی های فردی، جمعی و آزادی بیان و اندیشه نیز وجود ندارد. به عبارت دیگر، نمی توان به نقض حقوق نصف شهروندان یک کشور چشم بست و ادعا نمود که در آن کشور، آزادی وجود دارد. چنین چیزی غیرواقعی و عوام فریبی است.
ممنونم که حوصله کردید و به سخنان من گوش دادید.
***
* انجمن ادبی «حافظ و پترارکا«(در شهر لوگانو¬-¬سوئیس)، برگزار می کند:
نگاهی به حضور زنان ایران در ادبیات و سیاست
زمان: سه¬شنبه ۲۹ ماه می ۲۰۱۲، ساعت شش بعد از ظهر.
مکان: کاخ کنگره شهر لوگانو-سوئیس، سالن C.
سخن¬رانان:
پروفسور سیلویو راففو: تحلیل و تفسیر اشعار فروغ فرخزاد¬(به زبان ایتالیائی)
زری عرفانی: نگاهی به موقعیت زنان در ایران¬:¬(سخن¬رانی به زبان آلمانی، هم¬زمان با ترجمه ایتالیائی)
بهرام رحمانی: آزادی زن معیار آزادی جامعه است(نگاهی به تاریخ مبارزات زنان ایران)، سخن¬رانی به زبان فارسی، هم¬زمان با ترجمه ایتالیائی)
(همراه با فیلم تظاهرات زنان مربوط به هشت مارس ۱۹۷۹ و یک بخش دیگر، مربوط به حرکت¬های سال ۱۳۸۸)
* سیلویو راففو شاعر، استاد دانشگاه و مترجم پرکار ایتالیائی می¬باشد. وی، از مهم¬ترین متخصصان ادبیات و شعر زنانه آمریکائی و انگلیسی زبان در ایتالیاست. آثار شاعرانی مانند «امیلی دیکنسن»، «امیلی برونته»، «دوروتی پارکر»، «واندی کوپ» را به زبان ایتالیائی برگردانده است.
* زری عرفانی فعال حقوق بشر، روزنامه¬نگار و مسئول رادیو پارس.
* بهرام رحمانی نویسنده ۱۴ کتاب، از جمله سه کتاب وی در عرصه زنان است. وی، هم¬اکنون عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید و سردبیر بانگ، نشریه ماهانه کانون نویسندگان ایران در تبعید است.
مقدمه و معرفی برنامه و ترجمه سخنان آقای بهرام رحمانی به ایتالیائی توسط ناصر پیمان شاعر، مترجم و بنیان¬گذار انجمن ادبی «حافظ و پترارکا «
ترجمه سخنان خانم زری عرفانی از آلمانی به ایتالیائی، توسط آقای سیرو اورتللی، منتقد ادبی.
* توضیح: شرکت کنندگان این نشست علاوه بر تعدادی از ایرانیان، عمدتا نویسندگان، روزنامه نگاران، فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایتالیایی – سوئیسی بودند.