ایران روز های سختی را در حال گذران است و آنچه را که می شنویم حکایت از این دارد که احتمالا “بد هنوز در راه است!”
ـ پاره ای از نجواهای شوم شنیده شده روزهای اخیر به قرار زیر هستند :
ـ اعمال بزرگترین تحریم اقتصادی که تا کنون بشر بخود ندیده است،
ـ ایران در آستانه کودتا و یا دولت نظامی
ـ تبدیل ایران به سوریه ای دیگر،
ـ احتمال حمله نظامی اسرائیل و عربستان به ایران
و چندین احتمال بد و بدتر دیگر.
اما مردم ناراضی و حتی اپوزیسیون های ملی و مردمی داخلی و خارج از کشور و حتی شاهزاده رضا پهلوی که خواهان تحول بنیادین در حد تغییر حکومت هستند به نوع مسالمت آمیز آن پافشاری دارند، که البته جای شکرش باقی است!
پیشنهاد گروه ۱۵ نفره از روشنفکران و حقوق دانانی از جمله شیرین عبادی، جالب توجه ترین و مورد بحث ترین اینگونه پیشنهادات در ماه های اخیر بوده است که راه حل “نافرمانی مدنی و قهر مردم با حکومت، بطور مسالمت آمیز” را پیشنهاد می کردند
البته در این پیشنهاد نیز “قهر” اساس بوده است!
اما واقعیت های کشور ما چیز دیگری را حکایت می کنند:
در چند دهه اخیر تنها انتخابات قادر شده است اتحاد در مردم ایجاد کند، صفوف را مشخص و مرز بندی های سیاسی را تعریف کند. مخالفان انتخابات و یا سرخوردگان از نتیجه های انتخاباتی مرتب بر این نظر پافشاری می کنند که گویی حکومت هر چهار سال یک بار قادر است مردم را “گول بزند” و برای تبلیغ حقانیت وجودی خود، مردم را به میدان بکشد و از آنها استفاده تبلیغی و ابزاری بکند !
سئوال بزرگ تاربخ معاصر این است: واقعا حکومت قادر می شود دهها میلیون مردم را گول بزند و آنها را با شعار ها و امید های واهی به پای صندوق های رای بکشاند و هر بار حماسه ای از اتحاد مردم ایجاد کند!؟
این منطق و تفکر زیاد قابل دفاع نیست و آن هم در مورد مردمی که تجربه سیاسی غلیظی مثل انقلاب را داشته اند و به شهادت نتایج انتخابات، اکثریت قاطع آنها با حکومت ضد هستند و هیچ گرایشی برای دفاع و تبلیغ از آن ندارند .
بنابر این چه بر سر مردم می آید؟ این قدرت عظیمی که مردم را متحّد می کند و پای صندوق های رای می برد چیست؟
بعضی ها معتقد هستند که شخصیت های دوست داشتنی مثل خاتمی و اقبال نسبی اصلاح طلب ها سبب این امر بوده است!
از آنجایی که پایه این نظریه واقعی است، اما چنین نیرو و قدرت عظیم اتحاد گر را نمی توان به اصلاح طلب ها و حتی شخص خاتمی عزیز و دوست داشتنی نسبت داد و اما حتما و البته که رل و نقش کاتالیزاتور را داشته و خواهند داشت .
بنابراین علت این همگرایی سیاسی و عملی مردم چیست!؟ جواب سئوال شاید این باشد:
جذابیت جمهوریت در دل آحاد مردم، اعتقاد مردم بر این که جمهوریت تنها ابزار امید بخش، اتحاد گر و محرک سیاسی به منظور تغییرات بنیادین بوده است
شاید و شاید، دگر بار، این تنها دستاورد اصلی انقلاب، یعنی جمهوریت بتواند تنها کلید قفل باز شدن گره های موجود باشد. جمهوریت و اصل انتخابات به عنوان شالوده اصلی آن، می تواند و باید بار دیگر بعنوان بهترین و منحصربفردترین ابزار اتحاد برای تغییرات بنیادین تبدیل شود، اما با یک شرط:
خواب و استراحت اصول ٩٩ و ٩٨ قانون اساسی که “نظارت استصوابی” و تفسیر قاتون اساسی را وظیفه شورای نگهبان می دانند!
می گویند که از مشکلات باید فرصت ساخت. بنابراین، اینبار فشار های نیروهای مترقی و مردمی از چپ و راست و سکولار و غیر سکولار و حتی فشار های بین المللی باید بر این متمرکز شوند که در انتخابات آینده “نظارت استصوابی” برچیده شود و هر کسی از هر جناح و تفکر سیاسی بتواند خود را کاندید کند.
شاید آشتی ملی بر حول برگذاری انتخاباتی صالح تر و دمکراتیک تر، بتواند ابزار گذار مسالمت آمیز به سمت جامعه ای عرف گرا گردد.