در کمون پاریس در سال ۱۸۷۱، بعد از قرنها میرفت که نخستین اتوپی سوسیالیستی عملی گردد، ولی حاکمیت کمون و شوراها فقط ۷۰ روز طول کشید. فرانسه برای سومین بار جمهوری شد. کمون پاریس انقلابی ایدئولوژیک نبود بلکه انقلاب احساسات بود. بعد از شکست آن، ۲۰۰۰۰ نفر درخیابانها مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، ۴۰۰۰۰ نفر دستگیر شدند و ۲۷۰ نفر از طرف دادگاهها به اعدام محکوم شدند. ازآنرمان زحمتکشان در سراسر دنیا، بورژوازی را دشمن طبقاتی می نامند.
مارکس کمون پاریس را نخستین دولت پرولتری نامید. آگوست بابل، رهبرمعروف سوسیال دمکراتهای آلمان آنرا پیشگام انقلاب جهانی بحساب آورد. رهبران آنارشیسم، باکونین و کروپتکین آنرا جشن گرفتند و نخستین کوشش برای واقعیت دادن به سوسیالیسم بدون دولت معرفی کردند.
زمانیکه روسو کتاب ” قرارداد اجتماعی ” را در سال ۱۷۶۲ نوشت، او نمی دانست که این کتاب پایه تئوریک مکتب لیبرالیسم خواهد شد. گرچه او درآنجا گفته بود که هیچ دولتی ابدی نیست، ولی این نظر آنارشیستی خود را تکمیل نکرد.
آنارشیستها می گفتند اگر خلق در راه استقلال خود کوشش نکند، دولت آنرا انکار خواهد کرد. روسو که متفکری لیبرال بود، خواهان انقلاب نبود ولی عقایدش موجب روشنگری ذر اروپا شدند. آگاهی انتقادی توسط او سرانجام میان سالهای ۱۷۹۹-۱۷۸۹ موجب انقلاب فرانسه شد.
دراروپا روسو تنها نبود. هیوم، هابس وولتیراز آغاز قرن ۱۷ در باره شکل دولت بحث و جدل می کردند. انقلاب فرانسه برای بورژوازی و قدرت سیاسی بیشتراو مفید بود. طبقه متوسط بعد از ۲۰۰۰ سال یک نقش تاریخی مهم بازی نمود. سرانجام چون مشکلات اجتماعی مردم حل نشدند، زمان رشد تئوریها شروع شد. در انگلیس گودوین در سال ۱۷۹۳ خالق عقاید شبه آنارشیستی در تاریخ سیر اندیشه گردید.
کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ میان ماه مارس وماه مه حاکم شد ولی بعدا شکست خورد. رهبران نظری آن افرادی مثل وارلین، فرانکلین، دابروسکی و لویزه میشل بودند. امروزه بعضی منابع تلفات شکست آنرا تا ۳۰۰۰۰ نفر حدس میزنند.
در کمون پاریس دو گروه ؛ هواداران بلانکو وهواداران پرودن، فعال بودند. از جمله خواسته های آنان غیراز جدایی دین از دولت، برابری حقوق زن و مرد بود. امروزه اشاره میشود که مارکس وانگلس در سهای مهمی از کمون پاریس آموختند که برای تاکتیک و استراتژی بعدی مبارزه پرولتاریا بسیار مهم بودند.
باید اشاره کرد که در کمون پاریس. کمونیستها و آنارشیستها اختلاف نظرعمده ای نداشتند. مارکس در نامه ای خصوصی اعتراف میکند که آخرین فصل کتاب ” ۱۸ برومر … ” او، تحسین مبارزات آنارشیستی نیزاست. البته مارکس آنزمان هنوز از طرف هوادارانش، مارکسیست ! نشده بود. امروزه حتی ادعا میشود که مارکس نسبت به آنارشیستها سیمپاتی داشت و ازآنان هواداری میکرد. گرچه آنزمان سوسیالیستها، آنارشیستها و جمهوریخواهان با همدیگر رقابت می کردند.
مارکس و انگلس به کارگران بیش از سایر اقشار زحمتکش امید بسته بودند. آنارشیستها سرانجام بهای گزافی در راه اتوپی سوسیالیسی خود پرداختند، چون دو رهبر آنان یعنی وارلین و فرمل اعدام گردیدند. فراز و فرود کمون پاریس برای جنبش آنارشیستی ، تایید و تجربه شکست و پیروزی بود. در میان آنارشیستها نظرات باکونین وپرودن مورد توجه خاصی قرار گرفتند. آنارشیستها غیرازکمونهای انقلابی، خواهان فدراسیون سراسری کمونهای آزاد شدند.
لویزه میشل، یکی از زنان آنارشیست در سال ۱۸۵۵ بعنوان معلمی جوان به پاریس آمده بود. او تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۵ چهره فعال و محبوب تبلیغات آنارشیستی بود. برای او حوادث مهم سال ۱۸۷۱ مبارزه ای در راه زندگی واقعی بودند.
او نخستین بار خواسته های فمنیستی را وارد مبارزه انقلابی نمود. وی خطاب به حاکمان گفته بود، ما برای احقاق حقمان التماس نمی کنیم بلکه با نیروی خود آنرا خواهیم گرفت، ودردادگاه محاکمه اش گفته بود، بهتراست حکم اعدام بگیرد تا بدلیل زن بودن جرمی سبک دریافت کند. امروزه اشاره میشود که داستانهای ادبی و یادداشتهای روزانه او سندی مهمتر از ثبت تاریخ از طریق کارشناسان درباره تحولات کمون پاریس هستند.
درانقلاب فرانسه درحالیکه بوژوازی قدرت خود را درمجلس تثبیت میکرد، توده ها بتدریج درحال ایزوله شدن بودند وخرده بورژوازی خواهان جمهوری اجتماعی شد. طبقات استثمارگرآرزوی سلطنت ومونارشی می کردند. بورژوازی کلان امید به اریستوکراتی وسلطنت بسته بود. سرانجام بعد از اعدام روبسپیردر سال ۱۷۹۴، ناپلئون ازطریق کودتا در سال ۱۷۹۹ بقدرت رسید وتمام مخالفان را جاروب نمود.
جانباختگان نخستین اتوپی سوسیالیستی آنارشیستی.
درانقلاب فرانسه درحالیکه بوژوازی قدرت خود را درمجلس تثبیت میکرد، توده ها بتدریج درحال ایزوله شدن بودند وخرده بورژوازی خواهان جمهوری اجتماعی شد. طبقات استثمارگرآرزوی سلطنت ومونارشی می کردند. بورژوازی کلان امید به اریستوکراتی وسلطنت بسته بود. سرانجام بعد از اعدام روبسپیردر سال ۱۷۹۴، ناپلئون ازطریق کودتا در سال ۱۷۹۹ بقدرت رسید وتمام مخالفان را جاروب نمود.
نصرت شاد
در کمون پاریس در سال ۱۸۷۱، بعد از قرنها میرفت که نخستین اتوپی سوسیالیستی عملی گردد، ولی حاکمیت کمون و شوراها فقط ۷۰ روز طول کشید. فرانسه برای سومین بار جمهوری شد. کمون پاریس انقلابی ایدئولوژیک نبود بلکه انقلاب احساسات بود. بعد از شکست آن، ۲۰۰۰۰ نفر درخیابانها مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، ۴۰۰۰۰ نفر دستگیر شدند و ۲۷۰ نفر از طرف دادگاهها به اعدام محکوم شدند. ازآنرمان زحمتکشان در سراسر دنیا، بورژوازی را دشمن طبقاتی می نامند.
مارکس کمون پاریس را نخستین دولت پرولتری نامید. آگوست بابل، رهبرمعروف سوسیال دمکراتهای آلمان آنرا پیشگام انقلاب جهانی بحساب آورد. رهبران آنارشیسم، باکونین و کروپتکین آنرا جشن گرفتند و نخستین کوشش برای واقعیت دادن به سوسیالیسم بدون دولت معرفی کردند.
زمانیکه روسو کتاب ” قرارداد اجتماعی ” را در سال ۱۷۶۲ نوشت، او نمی دانست که این کتاب پایه تئوریک مکتب لیبرالیسم خواهد شد. گرچه او درآنجا گفته بود که هیچ دولتی ابدی نیست، ولی این نظر آنارشیستی خود را تکمیل نکرد.
آنارشیستها می گفتند اگر خلق در راه استقلال خود کوشش نکند، دولت آنرا انکار خواهد کرد. روسو که متفکری لیبرال بود، خواهان انقلاب نبود ولی عقایدش موجب روشنگری ذر اروپا شدند. آگاهی انتقادی توسط او سرانجام میان سالهای ۱۷۹۹-۱۷۸۹ موجب انقلاب فرانسه شد.
دراروپا روسو تنها نبود. هیوم، هابس وولتیراز آغاز قرن ۱۷ در باره شکل دولت بحث و جدل می کردند. انقلاب فرانسه برای بورژوازی و قدرت سیاسی بیشتراو مفید بود. طبقه متوسط بعد از ۲۰۰۰ سال یک نقش تاریخی مهم بازی نمود. سرانجام چون مشکلات اجتماعی مردم حل نشدند، زمان رشد تئوریها شروع شد. در انگلیس گودوین در سال ۱۷۹۳ خالق عقاید شبه آنارشیستی در تاریخ سیر اندیشه گردید.
کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ میان ماه مارس وماه مه حاکم شد ولی بعدا شکست خورد. رهبران نظری آن افرادی مثل وارلین، فرانکلین، دابروسکی و لویزه میشل بودند. امروزه بعضی منابع تلفات شکست آنرا تا ۳۰۰۰۰ نفر حدس میزنند.
در کمون پاریس دو گروه ؛ هواداران بلانکو وهواداران پرودن، فعال بودند. از جمله خواسته های آنان غیراز جدایی دین از دولت، برابری حقوق زن و مرد بود. امروزه اشاره میشود که مارکس وانگلس در سهای مهمی از کمون پاریس آموختند که برای تاکتیک و استراتژی بعدی مبارزه پرولتاریا بسیار مهم بودند.
باید اشاره کرد که در کمون پاریس. کمونیستها و آنارشیستها اختلاف نظرعمده ای نداشتند. مارکس در نامه ای خصوصی اعتراف میکند که آخرین فصل کتاب ” ۱۸ برومر … ” او، تحسین مبارزات آنارشیستی نیزاست. البته مارکس آنزمان هنوز از طرف هوادارانش، مارکسیست ! نشده بود. امروزه حتی ادعا میشود که مارکس نسبت به آنارشیستها سیمپاتی داشت و ازآنان هواداری میکرد. گرچه آنزمان سوسیالیستها، آنارشیستها و جمهوریخواهان با همدیگر رقابت می کردند.
مارکس و انگلس به کارگران بیش از سایر اقشار زحمتکش امید بسته بودند. آنارشیستها سرانجام بهای گزافی در راه اتوپی سوسیالیسی خود پرداختند، چون دو رهبر آنان یعنی وارلین و فرمل اعدام گردیدند. فراز و فرود کمون پاریس برای جنبش آنارشیستی ، تایید و تجربه شکست و پیروزی بود. در میان آنارشیستها نظرات باکونین وپرودن مورد توجه خاصی قرار گرفتند. آنارشیستها غیرازکمونهای انقلابی، خواهان فدراسیون سراسری کمونهای آزاد شدند.
لویزه میشل، یکی از زنان آنارشیست در سال ۱۸۵۵ بعنوان معلمی جوان به پاریس آمده بود. او تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۵ چهره فعال و محبوب تبلیغات آنارشیستی بود. برای او حوادث مهم سال ۱۸۷۱ مبارزه ای در راه زندگی واقعی بودند.
او نخستین بار خواسته های فمنیستی را وارد مبارزه انقلابی نمود. وی خطاب به حاکمان گفته بود، ما برای احقاق حقمان التماس نمی کنیم بلکه با نیروی خود آنرا خواهیم گرفت، ودردادگاه محاکمه اش گفته بود، بهتراست حکم اعدام بگیرد تا بدلیل زن بودن جرمی سبک دریافت کند. امروزه اشاره میشود که داستانهای ادبی و یادداشتهای روزانه او سندی مهمتر از ثبت تاریخ از طریق کارشناسان درباره تحولات کمون پاریس هستند.
درانقلاب فرانسه درحالیکه بوژوازی قدرت خود را درمجلس تثبیت میکرد، توده ها بتدریج درحال ایزوله شدن بودند وخرده بورژوازی خواهان جمهوری اجتماعی شد. طبقات استثمارگرآرزوی سلطنت ومونارشی می کردند. بورژوازی کلان امید به اریستوکراتی وسلطنت بسته بود. سرانجام بعد از اعدام روبسپیردر سال ۱۷۹۴، ناپلئون ازطریق کودتا در سال ۱۷۹۹ بقدرت رسید وتمام مخالفان را جاروب نمود.