خبرگزاریها در ایران خبر کشف باندهاى قاچاق انسان و کشف مواد دارویى قاچاق شده را پخش نمودند. ناصرخسرو تهران مرکزپخش این داروها اعلام شده است. همچنین جمهورى اسلامى به کشف باندهاى قاچاق انسان که اتباع بیگانه هستند، اشاره کرده است. نیروهاى انتظامى تولید و پخش داروها را به دو دسته داخلى و خارجى تقسیم کرده است. “داخلى“ که درانبارهاى متروک تولید شده و عرضه میگردد و “خارجى“ که مستقیما از پاکستان مهر مقصد ناصرخسرو را مى گیرند. بنا به این گزارش پخش دارو در محل ناصرخسرو شهرت جهانى دارد.
اگر قاچاق انسان و دارو را کنار هم بگذاریم و آنفولانزاى مرغى رایج در جهان را هم به آنها اضافه کنیم به این نتایج مى رسیم: ١- ناتوانى رژیم جمهورى اسلامى درایجاد امنیت براى مردم ایران درایجاد امنیت و ٢- خطر شیوع بیمارى ها در میان مردم ایران از خرد و کلان که مى تواند به فاجعه اى بزرگ منجر شود.
بدون اینکه بخواهیم ابعاد مسئله را آنقدر بزرگ کنیم که اغراق آمیز به نظر آید به بازکردن مسئله مى پردازم.
قاچاق انسان مى تواند انگیزه هاى مختلفى داشته باشد یا به راه هاى مختلفى صورت پذیرد. قاچاق شونده مى تواند یک کودک باشد که ازدامن مادرش به هر دلیل کنده شده است یا مستقیما توسط والدین به دلیل فقر و اعتیاد به سوداگران فروخته شده باشد. قاچاق شونده در بسیارى از موارد مى تواند دختر نوجوان و جوانى باشد که از طریق باندهاى موجود مرتبط با رژیم، اغوا و به شیخهاى خلیج فروخته شده است. قاچاق شونده مى تواند در عین حال جوانى باشد که در پى بى کارى و فشار و احساس ناامنى، براى تأمین آینده اى بهتر قصد ترک میهن به مقصد رسیدن به اروپا و امریکا و استرالیا را کرده است. قاچاق شونده حتا مى تواند انسانى باشد که برعلیه ظلم جمهورى اسلامى به پاخواسته و امنتیتش به خطر افتاده است ولى در شرایطى قرار گرفته است که در آن شرایط نتوانسته است در برابر باندهاى قوى و مخوف قاچاقچى مقاومت کند.
اما قاچاقچى چه کسى مى تواند باشد؟ قاچاقچیان مى توانند از هر نوع قماشى باشند. قاچاقچى مى تواند مرزنشینى باشد که در اثر فشار زندگى روزمره براى امرار معاش انسانهایى را به آن سوى مرزها مى رساند. مى تواند باندى تبهکار باشد که کودکان و دختران را ربوده، به قصد فروش تن آنها و رسیدن به پول، دست به این اقدام مى زند. قاچاقچى مى تواند عامل نیروى انتظامى دولتى و یا شخصى دست اندر کار در رژیم باشد که با استفاده ازمقامش انسان ها را قاچاق مى کند.
اما قاچاق دارو داستانى دیگر دارد. اصولاً چرا باید دارو مورد قاچاق قرار گیرد؟ چگونه است که جمهورى اسلامى با این همه ادعاهایش که گوش فلک را کرکرده است، نتوانسته است نیاز دارویى مردم را شناخته و برآورده کردن آن را سازماندهى کند؟ آیا در آن صورت بازار سیاهى وجود میداشت که مردم به آن روى آورند؟ بازار ناصرخسروها چگونه پا مى گیرند؟ اگر داروهاى مردم که به آنها نیازمندند درداروخانه هابه شیوه درست به دست مردم برسد، آیا مردم به بازارسیاه متوسل خواهند شد؟ اغلب کسانى که دستگیرمى شوند انسانهاى خرده پایى هستند که در اثر بیکارى وفقر به فروش یک یا دو قلم دارومشغول اند. دست اندرکاران اصلى یا به قول رژیم درکشورهاى پاکستان هستند و یا سران باندهاى تولید کننده داخلى هستند که احتمالا با اتکاء به پول هاى کلان و رابطه با دست اندرکاران رژیم، به بهره بردارى هاى خود ادامه مى دهند.
حال با این وضعیت بهداشتى، آیا جاى نگرانى نیست که در صورت شیوع آنفلوانزاى مرغى، رژیم چگونه مى خواهد با آن و بیماریهایى از این نوع مقابله کند؟ با این وضعیت اگر آنفولانزاى مرغى درایران شیوع پیداکند، تبعات فاجعه آمیزى به دنبال خواهد داشت. در این مورد نیز طبعاً مردمى که به خاطر زندگى در روستاهاى دورافتاده از امکانات اطلاع رسانى به مراتب کمترى برخوردار هستند، جانشان بیشتر در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
گسترش وسیع قاچاق در کشور و فقدان امنیت درجمهورى اسلامى که حتى به قاچاق دارو و وسایل بهداشتى منجر شده است، ازآشفتگى کشور دراین زمینه حکایت مى کند. مسائلى که مجموعه شان، جامعه ایران راآسیب پذیرتر از گذشته کرده و بیم وقوع فاجعه هایى در ابعاد بزرگ را افزایش داده است. از جمله براى حل چنین مشکلاتى نیز کشور ما به نظامى مردم سالار احتیاج دارد. امرى که با هر لحظه تداوم عمر حکومت جمهورى اسلامى که به هیچ رو دغدغه جان انسانها را ندارد، به تعویق مى افتد.
٢٠ اسفند ١٣٨۴-١١ مارس ٢٠٠۶