بعضی ها دهن کجی احمدی نژاد به “آقا” را غنیمت پنداشته و آن را اقدامی مثبت در افکندن “بت” ولایت فقیه می دانند و از آن استقبال نموده اند. عدم توجه به تبعات این نوع ساختارشکنی از سوی فردی که غرق در پوپولیسم و عوام فریبی است، می تواند نتایج بس مخربتری با خود بهمراه بیاورد. روش عامه پسند وی در تقابل با رهبری را باید در سیاست های عوامگرایانه وی جستجو کرد. فزون بر آن که وی نیز ریشه از همان مردم دارد و برای تماس با آنان هم نیاز به ادبیات زبانی در سطح دانشگاه ندارد.
احمدی نژاد و تیم همراه وی را نمی توان در مقوله خردورزان جای داد و آنان را در این راستا تعریف نمود. تجربه هشت ساله وی در مسند قدرت اجرایی در بوجود آوردن فجایح سیاسی -اقتصادی و اجتماعی که با کمک ولی فقیه صورت گرفت، برکسی پوشیده نیست. وی فردی است جاه طلب که خوب می داند برای رسیدن به قدرت از چه ترفند های بهره ببرد. قرار دادن احمدی نژاد در مقابل خامنه ای برای شکستن “بت” رهبری که دیربازی است پایه های آن در حال فروریختن اند، شاید در نگاه اول جذابیت سیاسی در خود داشته باشد ولیکن در فاز بعدی با قابلیت جذب مردم با انباشت تنفر از استبداد رهبری، بمراتب فاجعه بارتر خواهد بود.
پدیده احمدی نژاد را باید در یک روند اثباتی مورد ارزیابی قرار داد و آن را خطری بالقوه برای کشور در نظر گرفت. جامعه فقرزده ایران زمینه رشد احمدی نژادها را در خود دارد و نمی توان بسادگی آن را نفی کرد و نادیده گرفت. چنین پدیده هائی در مقابل افرادی نظیر ابراهیم رئیسی ریشه در مفهوم جامعه شناسی دارند و به همین خاطر مقابله و نفی چهره هائی همچون ابراهیم رئیسی سهل تر از مقابله با پدیده احمدی نژادهاست. لازمه زدودن پدیده احمدی نژادها از جامعه مبارزه با فقر و تبعیض است.
خطر حضور احمدی نژاد در صورت تائید شدن وی از سوی شورای نگهبان- که شخصا امیدوارم وی و تمامی کسانی که خود را برای پست ریاست جمهوری کاندیدا کرده اند مورد تائید قرار بگیرند- در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران بمراتب بیشتر از ابراهیم رئیسی برای آقای حسن روحانی است. علت این امر بسیار واضح است. جامعه ایران آبستن هر نوع تحولی است اما برای زایمان، تاریخی را نمی توان وضع نمود. از این رو جامعه و مردم محروم از ثروت ملی صرف نظر از پیگیری مستمر برای بدست آوردن مطالبات معیشتی خویش همزمان بدنبال کسی اند که جرات بچالش کشیدن ولی فقیه (آقای خامنه ای) را نیز داشته باشد. احمدی نژاد این ویژگی را در خود دارد و به راحتی می تواند هر کسی را حتی فاتح “برجام”، آقای روحانی را بچالش بکشد و تهدیدی باشد برای وی.
ثبت نام احمدی نژاد بعنوان کاندیدای پست ریاست جمهوری، علی رغم توصیه خامنه ای برای عدم حضور وی در انتخابات، پیام روشنی است از طرف احمدی نژاد به مردم که من تنها کسی ام که می توانم خواست قلبی شما که همانا حذف ولی فقیه است را به اجرا بگذارم. مردم در سال ۱۳۸۸ (جنبش سبز) نشان دادند که رغبتی به پذیرش ولایت فقیه در عرصه سیاست نداشتند و نیز تمایلی به پیروی از سیاست مماشات روحانی با بیت رهبری از خود نشان نمی دهند.
احمدی نژاد برای مقابله با ابراهیم رئیسی نیازی به صرف انرژی برای بکنار زدن وی ندارد. این کار توسط تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی با افشای ابراهیم رئیسی در دست داشتن قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ صورت می گیرد و بیشترین کمک به احمدی نژاد خواهد بود. ناگفته نماند که آقای روحانی نیز از این وادی بی بهره نخواهد ماند.
حال باید دید که آقای روحانی چگونه می خواهد با پیام احمدی نژاد مقابله کند. وی دو راه بیشتر در پیش روی خود ندارد، یا خود نقش مقابله با بیت رهبری را بعهده می گیرد و با مدیریت مناسب مانع از رشد عوام گرائی در جامعه می گردد یا این که برای مقابله با پدیده احمدی نژاد با بیت رهبری به توافق می رسد.