آرزوی هستە سخت قدرت و بخش مهمی از اصولگرایان ایجاد قدرتی یکدست با تسخیر سە قوە اصلی حاکمیت بود. امری کە سرانجام متحقق شد. قرار است از این بە بعد هماهنگی میان سە قوە از طریق حرف شنوئی آنان از رهبری نظام عملی شود، و تا می توانند کمترین اطلاعات در خصوص مناقشات و اختلافات درونی در رسانەها علنی شود. نظام تشخیص دادە کە بخش مهمی از اعتراضات مردم از شکاف درونی همین نظام امکان ظهور پیدا می کنند، بنابراین بنا را بر سکوت و ایجاد فضای آرام گذاشتەاند.
اما کمدی کل تصویر موجود این است کە درست است در حاکمیت نوعی هماهنگی و آرامش ایجاد شدە، اما بعلت عدم حل مشکلات جامعە در زمینەهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقا آرامش درون حاکمیتی بە شیوە خودبخودی نمی تواند بە درون جامعە تسری پیدا کند. یعنی در واقع بر خلاف نگاە حاکمان رابطە مستقیمی میان حاکمیت و جامعە از این لحاظ وجود ندارد. در واقع، در یک برهان وارونە همین تاکتیک حاکمان برای ایجاد آرامش درون حاکمیتی، حاکی از آن است کە شرایط جامعە بشدت ملتهب و بحرانیست و بە همین جهت آنان در صددند با تسلط فضای گورستانی بر قدرت، همین فضا را هم در سطح جامعە برقرار کنند.
اما بە همان نسبتی کە امکان بازتاب وضعیت عمومی جامعە در درون حاکمیت کمتر و کمتر می شود، هم فاصلە میان دولت و ملت ریشەدارتر می شود و هم فضای اعتراضی درون جامعە متراکم تر و انفجاری تر می شود و بنابراین کشور را بیشتر با منطق حوادث نامترقبە و انفجاری مواجە می کند.
جمهوری اسلامی کە وجود نظام دمکراتیک را برنمی تابد، با دست رد زدن بر سینە همان چندگونگی درونی نظام، آنتن های اطلاعاتی دریافت اخبار واقعی از بطن جامعە را هم از خود گرفتە و بیش از پیش بە همان منطق زمان شاە روی می آورد. از این پس با چنین تغییری، نظام تنها از طریق ارگانهای اطلاعاتی خود با روح جامعە در پیوند خواهد بود، پیوندی کە بە هیچ وجە آنچە را کە می گذرد بە خوبی و دقیق انتقال نخواهدداد، و بنابراین در برهە زمانی خاصی دیوار ترک خوردە بە آسانی بر سر آنها فروخواهد ریخت. پیوند نهادهای سرکوب با مردم بر اساس سرکوب بنیان نهادە شدە و نە بر اساس پذیرش و هدایت آن بە کانالهای بروز و تحقق یافتگی.
در چنین وضعیتی حاکمیت در تلاش است بیش از پیش جامعە را با منطق خواست خود پیوند بزند، و همین منجر بە تک گفتمانی کردن کشور خواهدشد، فضائی کە لازمە آن تشدید جو ارعاب و سرکوب خواهدبود. پس جو، بیشتر بە سمت فضای سربازخانەای جلو خواهدرفت.
درست است کە روانشناسی مردم اساسا بر مبنای انتظار و منش اصلاح طلبانە قرار دارد، و همین منجر بە این شدە کە حاکمیت از نبود رادیکالیسم ریشەای در میان مردم نهراسد، اما این بدان معنا نیست کە حکومت آنچە را در نظر دارد بخواهد بە منصە ظهور درآورد، زیرا رادیکالیسم سیاسی حاکمیت برای پیشبرد اهداف خود نیاز بە رادیکالیسم مردمی دارد کە بتواند بە آن کمک کردە تا طرحهای خود را بە انجام برساند و این در حالیست کە چنین خصیصەای وجود ندارد و آنچە هست اساسا فضای بی تفاوتی هست کە خود طرحها و اهداف رژیم را هم با مشکلات عدیدەای مواجە می کند. دیگر از آن انسجام و فضای تهییجی سالهای بعد از انقلاب خبری نیست و این نە تنها پاشنە آشیل اپوزیسیون بلکە پاشنە آشیل خود حاکمیت هم هست. در واقع تداوم رادیکالیسم سیاسی هستە سخت قدرت نیاز بە رادیکالیسم مردمی دارد و نمی توان تنها بر اساس بسیج امکانات اقتصادی، امنیتی و سیاسی آن را پیش برد.
جامعە ایران در دوران فترت خاصی بسر می برد و این فترت پدیدەای است کە از توان رژیم برای مقابلە بی حد و حصر با آمریکا می کاهد.
تغییر فضای درون جامعە بە رادیکالیسم مورد نظر حاکمیت، با توجە بە پروندە ۴٢ سالە جمهوری اسلامی، دیگر امکان پذیر نیست؛ اما این تغییر بە سمت رادیکالیسم اپوزیسیون وجود دارد. هیچ جامعەای با وجود مشکلات و بحرانهای عدیدەاش نمی تواند تا ابد در شرایط برزخی باقی بماند. جائی کە اصلاح طلبی جواب نمی دهد، بتدریج منش انتظار و فترت خود را بە منش دیگری می سپارد.
بە همان نسبت فضای درون حکومتی یک دست تر می شود، فضای درون جمعە هم یک دست تر، اما با توجە بە عدم توان رژیم در حل معضلات، فضای درون جامعە در جهت معکوس فضای درون رژیم حرکت خواهدکرد. جمهوری اسلامی تصور می کند اگر بتواند با فضای موجود درون حاکمیتی، کە متکی بر خوانش سنتی از اسلام گرائی انقلابیست، مشکلات کشور را حل کند، هم اصلاح طلبی را بە گوشەای راندەاست و هم رادیکالیسم را. فارغ از اینکە چنین امری اساسا امکان پذیر نیست.