رودکی شاعر، خواننده و موسیقیدان، پایه گذار شعرکلاسیک فارسی در بیش از هزار سال پیش است. از حدود صدهزار شعر او، حدود ۱۰۰۰شعر بجامانده که در ژانرهای گوناگون سروده شده اند. زبان فارسی نو بعدها شامل زبان دری، زبان فارسی و زبان پارسی شد. او نه تنها شاعری متفکر بلکه استادی درشعر اروتیک استتیک است. وی غیراز انتقاد از بیعدالتی و زورگویی، دارای جهانبینی پانته ایستی (طبیعت خدایی) نیز بود.
ابوعبدالله جعفربن رودکی درسال ۸۵۹ میلادی در رودک سمرقند بدنیا آمد و در سال ۹۴۱ در آنجا درگذشت. به روایت تاریخ، او در۸ سالگی حافظ قرآن بود و شعر می سرود. وی در موسیقی، شاگرد بختیار، استاد فلوت آن دیار بود. حکومت سامانیان در قرن ۹ و ۱۰ برای شکوفایی فرهنگی جامعه خود کوشید تا ادبیات اسلامی را با ادبیات پیش از اسلام آشتی دهد. در دربار نصر دوم، ابوالفضل بلعمی وزیر، مشوق ادبیات و افرادی چون رودکی بود. بامرگ بلعمی حضور رودکی در دربار پایان یافت و در سال ۹۳۷ رانده شد و به روستای محل تولدش بازگشت و در فقر درگذشت.
از رودکی غیراز غزل و جملات قصار، اشعاری درباره عشق و شراب و اشعاری مدحی بجا مانده. غیر از کتاب عشقی سندبادنامه، رودکی افسانه های ۲۰۰۰ ساله کتاب کلیله و دمنه را که از زبان سانسکریت ترجمه شده بودند، به شعر درآورد. کتاب کلیله و دمنه دربرگیردنه افسانه هایی بود اززبان یا پیرامون حیوانات و جانوران.
شعر رودکی میان لذت جویی طبیعی و بیان بدبینی و یاس نوسان دارد. از جمله دیگر موضوعات اشعارش، جستجوی سعادت، اهمیت عشق، دانش، تجربه، هنر، مرگ اجتناب ناپذیر، بیوفایی روزگار و سایر موضوعات مرکزی زندگی انسان هستند.
سادگی غزلهای رودکی بعدها مورد تقلید شاعران جوان آینده قرار گرفت. از آن زمان زبانی که الفبای آن عربی و فارسی بود و قوانین جدید هنر شعرسرایی را تعریف نمود، شعر فارسی را تحت تاثیر خود و اشعار رودکی قرار داد. چنانچه کوری و نابینایی مادرزاد رودکی صحت داشته باشد، او را مهمترین شاعر نابینای ادبیات جهان در کنار هومر، شاعریونانی، می دانند. دولت حاکم آن زمان برای تبلیغات سیاسی خود به مداحی شاعرانی چون رودکی نیز نیاز داشت.
***
شمس الدین محمد حافظ، مهمترین شاعرفارسی زبان و استاد غزل است. او نه تنها زیباییهای زندگی از جمله عشق و شراب را به آواز درآورد، بلکه به انتقاد از ریای دینی و اسلام نمایی فریب آمیز پرداخت. با وجود لباس عرفانی اشعارش، او آزاداندیشی و انتقاد اجتماعی را تبلیغ می کند. غزلهای او اوج ادبیات فارسی و شعر کلاسیک فارسی را نشان می دهند. غیر از عشق و شراب، دوستی و زیبایی طبیعت، او به موضوعات دین، ادبیات، و حاکمان نیز می پردازد. سمبلها و استعاره های گوناگون در اشعارش موجب شدند که از شعر او تفسیرهای گوناگون بشود. آثار او بدون شک بخشی از ادبیات جهانی هستند. خواجه و حافظ دو لقب احترام آمیز هستند که او مفتخر به آنان شد. او با کمک زبان عالم غیب خود، عشق و شراب را درکاملترین فرم در ادبیات فارسی مطرح نمود. دیوان حافظ همچون کتاب قرآن، مهمترین کتاب کتابخانه های خصوصی گردید.
بعد از مرگ حافظ اشعارش که شامل ۶۰۰-۵۰۰ غالباً غزل هستند، در سال ۱۳۹۰ میلادی در دیوانی گرد آوری شدند. موضوع غالب اشعار طبیعت گرایانه عرفانی او عشق و شراب هستند. عرفان اسلامی اشعارش نشانه توانایی او در بازی با زبان فارسی و عربی است. شیراز محل زندگی حافظ، آن زمان محل روشنفکری و فرهنگی مهمی بود. او در شعرش تجربه های انسانی را نیز بصورت شعرمطرح می نماید. حافظ زبان فارسی را به نقطه عالی خود رساند چون شعرش دارای دو صفت اعتبارجهانی و زیبایی ابدی است. مانیفست اخلاقی حافظ و انتقادش از روحانیون مسلمان نما و دربار، موجب خشم قدرتمندان گردید. امروزه اشعارحافظ غیر از ایران، در افغانستان، پاکستان، هند، ترکیه، و کشورهای آسیای مرکزی خوانندگانی دارند.
موضوع متضاد اشعار حافظ شامل احساس و عقل، این جهانی و آن جهانی، لذتی و آموزشی، و رنجی و سعادتی هستند. او خالق اشعاری اروتیک، عشقی و لذت جویانه نیز است. حوزه اشعار او از شوق ذوب باخدا، تا لذت جویی درزندگی وسعت دارد. محتوای قوی، طنززبانی، نقل قولهایی بازیگرانه از شعرسنتی ایرانی، باعث بینظیری شعر او شده اند. منقدین مدعی هستند که بدون شناخت عرفان اسلامی و صوفیگری، شعرحافظ قابل فهم نیست، چون او احتمالا خود عضو یک محفل صوفی بوده است. این که خدا و معشوقه را با یک ضمیرمطرح می کند، نشان از به اوج رساندن عشق انسانی و احترام به معشوقه را نشان می دهد. چون زبان فارسی فقط یک ضمیرسوم شخص مفرد یعنی “او” دارد، مترجمین غربی مدعی هستند که عشق او گاهی همجنسگرایانه نیز می تواند استنباط گردد. حافظ میان عشق به خدا و عشق به انسان فرقی نمی گذاشت. در نظر او که لقب زبان عالم غیب گرفت، همه چیز روی به وحدت دارد، ازجمله نزدیکی مرگ، لذت زندگی، مستی و وحی، رستاخیز، هنر، زندگی و غیره.
او تاثیر عمیقی روی ادبیات و شاعران غرب از جمله گوته و دیوان شرق و غرب اش گذاشت. گوته می گفت که شعر حافظ ساختاری دیالکتیکی و محتوایی انتقادی شکاکانه دارد. مترجمین مشهوری مانند ریکرت نخستین بار اشعار حافظ را در اروپا به زبان آلمانی ترجمه و موجب معروفیت وی شدند. اودر بعضی از اشعارش غیر از بیان شوروشوق و بیخیالی، به تحسین بعضی از حاکمان زمان خود نیز می پردازد. بخشی از اشعار او مداحی هستند، چون ادیبان آن زمان از نظر مادی یا وابسته به مدارس آموزشی درس قرآن و اسلام بودند، و یا در دربار حاکمان در جلسات فرهنگی شرکت می کردند.
حافظ میان سالهای ۱۳۹۰-۱۳۲۵ میلادی درشیراز در شرایط فقرزندگی نمود. چون او پدرش را در کودکی از دست داد، مادرش او را برای آموزش علوم اسلامی به مدرسه فرستاد. بعدها گویا او در مکاتب اسلامی، قرآن درس می داد. او گاهی روابط حسنه ای با دربار حاکمان داشت و گاهی به سبب توطئه روحانیون دولتی، بدلیل آزاداندیشی و یا به اتهام بی ایمانی، مطرود بود؛ گرچه حافظ همیشه علاقمند بود که عضو محفل فرهنگی دربار باشد. سرانجام او در سال ۱۳۶۹ میلادی در دربار حاکمی بنام مظفرالدین، قربانی سیاسی شد و با کمک نظامیان و روحانیون دربار وادار به گوشه گیری گردید.