پیش و پس از موشک باران سوریه توسط امریکا، بریتانیا و فرانسه، ترامپ به روال مرسوم اش هیاهوی بسیاری در این باره به راه انداخت، چندان که پیش از عملیات، با وحشت از احتمال فزایندۀ رودرروئی مستقیم امریکا و روسیه سخن به میان می آمد و پس از عملیات از تغییر توازن قوا در سوریه، تنبیه بشار اسد و از این دست. کم نبودند البته فعالان و تحلیلگران سیاسی، که به درستی هیاهوی پیش از موشک باران را تنگتر کردن خودساختۀ میدان عمل و ابتکار، و هیاهوی پس از آن را سرپوشی بر پذیرش واقعیت از دست دادن میدان عمل و ابتکار در سوریه توسط امریکا و غرب نامیدند.
برداشت می شد و هنوز نیز این برداشت وجود دارد که موشک باران سوریه کلاف سردرگم جنگ در این کشور را پیچیده تر کند. اما اینک، پس از فرونشستن غبار هیاهو، می توان نطفه های یک روند محتمل برای آینده سوریه را در راستای خاتمۀ جنگ ۷ ساله تشخیص داد که سوریه می تواند به سوی آن به حرکت درآید. ولو که بپذیریم موشک باران سوریه با هدف تغییر توازن موجود نیروها به نفع امریکا و متحدان آن صورت گرفته باشد، درست در ساعاتی پس از آن که مقامات امریکا عملیات را خاتمه یافته اعلام کردند، آشکار گردید که توازن قوا “ذره المثقالی” به نفع امریکا و متحدان آن تغییر نکرده است. این واقعیت را نه از زبان ترامپ و ماکرون و می، که از زبان رهبران گروه هائی باید شنید که بر روی زمین با نیروهای بشار اسد در حال جنگ اند و با غضب و عصبیت از این که هیچ تغییری حاصل نشده است، می گویند.
ترامپ در روزهای پیش از اقدام خود به روسها هشدار داده بود که “موشکهای زیبا و هوشمند اش دارند می آیند”. اما چون نیک نظر کنیم در اقدام ترامپ و کیفیت آن، پیام دیگری را تشخیص خواهیم داد. تعادل قوای کنونی در سوریه، از نقش کم یا زیاد بازیگران متعدد و متنوع در آن که بگذریم، در اساس نتیجۀ رودرروئی یک امریکای ضعیف و یک روسیۀ قوی در سوریه است. تحول این تعادل قوا هم، سه مرحله با دو نقطۀ عطف – هردو به ضرر امریکا و غرب – را در موضع غرب نسبت به بودونبود بشار اسد در راهیابی برای بحران سوریه به خود دیده است: موضع غرب در مرحلۀ نخست، سرنگونی بشار اسد به عنوان جزئی از مسئله بود، سپس به حضور او در آیندۀ سوریه اما تنها در یک دورۀ انتقالی به عنوان جزئی از راه حل و توامأ جزئی از مسئله تغییر یافت و اینک موضوع حضور او در آیندۀ سوریه به عنوان جزئی از راه حل مطرح است.
موشک باران صبح شنبۀ گذشتۀ سوریه توسط امریکا و متحدان اش، اهداف این موشک باران و کیفیت اجرای آن، عصبیت رهبران گروه های درگیر در جنگ با نیروهای اسد پس از موشک باران، همه و همه حاکی از یک واقعیت دوسویه اند: با تغییر توازن قوا به نفع بشار اسد پس از شکست داعش، از سوئی امریکا و متحدان اش نقطه اتکای محکمی در داخل سوریه و برای حضور در سوریه ندارند و از سوی دیگر گروه های سوری درگیر با بشار اسد هم، دیگر نقطه اتکای محکمی در درون و بیرون از سوریه ندارند. پس مجموعۀ گفته شده حاوی پیامی “سربسته” از جانب امریکا و متحدان اش بود؛ پیامی دایر بر این که آنان مرحلۀ سوم در تعادل قوا و در نتیجه در نقش ممکنۀ بشار اسد در آیندۀ سوریه را نیز پذیرفته اند.
ترامپ از زمان مبارزات انتخاباتی اش به اظهارات صریح علیه حضور امریکا در سوریه شناخته شده است. تنها چند روز پیشتر از موشک باران سوریه او باز زبان به انتقاد از هزینه های ۷ میلیارد دلاری جنگ سوریه برای امریکا گشود، اعلام کرد که به زودی نیروهای امریکا را از آن کشور بیرون خواهد کشید و از مسئولیت رهبران کشورهای خاورمیانه برای حل مسائل خودشان سخن گفت. اکنون آشکار شده است مشاوران ترامپ او را مجاب کرده اند که خروج یک شبه از سوریه ممکن نیست. پیشتر از این هم آشکار شده بود که ادامۀ حضور امریکا در سوریه صرفاً به هزینۀ عربستان سعودی ممکن نیست.[۱] به نظر می رسد امریکا راه حل عملی برای خروج از تنگنای ماندن یا نماندن در سوریه را در نشاندن نیروهای عربستان در سوریه به جای نیروهای امریکا یافته است. روز سه شنبه ۱۷ ژانوِیه وال استریت ژورنال از طرح جدیدی برای خروج نیروهای امریکائی از سوریه خبر داد. به موجب این طرح، منسوب به جان بولتون مشاور امنیتی جدید ترامپ، نیروهای کشورهای عرب خلیج [فارس] – شامل عربستان، امارات و قطر – با همراهی احتمالی مصر و نیز مزدوران امریکائی، جای نیروهای امریکا را در آن مناطقی از سوریه که اکنون در اشغال این نیروهاست، خواهند گرفت. متعاقباً عادل الجبیر، وزیر امورخارجۀ عربستان در سخنانی در تأئید این خبر، اعلام کرد که موضوع اعزام نیرو به سوریه برای پر کردن جای نیروهای امریکائی برای عربستان “باز” است و افزود که در حال حاضر مشاورتها در این باره جریان دارند. او موضوعات مشاوره را هم نوع نیروهائی که باید به سوریه اعزام شوند و این که این نیروها از کجا باید تأمین شوند، اعلام کرده است.
از این قرار روند محتمل در آیندۀ سوریه ممکن است با دو مؤلفۀ بسیار پراهمیت، یعنی ۱- خروج نیروهای امریکا از سوریه و احتمالاً نشاندن نیروهای عربستان سعودی و بعضی دیگر از کشورهای ۴-گانه به جای آنها، و ۲- پذیرش نقش بشار اسد در آیندۀ سوریه به عنوان جزئی از راه حل، رقم بخورد. اما دشواریها و پیچیدگیها کم نیستند. با یا بدون امریکا، از هم اکنون کار نیروهای سوری معارض بشار اسد را، سوای کردهای این کشور، می توان خاتمه یافته اعلام کرد. اما درست به همین اعتبار جنگ سوریه دیگر ابداً جنگی بین نیروهای سوری نیست. امارات، عربستان، قطر و مصر به تفاریق در جنگ سوریه دخالت داشته اند، اما از این ۴ کشوری که به موجب طرح بولتون باید جای نظامی امریکا در سوریه را پر کنند، دوتاشان (امارات و عربستان) درگیر جنگ یمن اند، و مناسبات سه تاشان (امارات، عربستان و مصر) با چهارمی (قطر) تنش آلوده است. اسرائیل با خاتمه دادن به حضور امریکا در سوریه، که هم امتیازی بزرگ برای جمهوری اسلامی محسوب خواهد شد و هم زمینه ساز ادامۀ حضور جمهوری اسلامی در سوریه، ابداً موافق نیست. ترکیه نیز همچنان به حضور خود در سوریه ادامه خواهد داد.
قطعاً این عوامل هنوز امکان ترسیم چشم انداز یک راه حل سیاسی برای آیندۀ نزدیک سوریه را فراهم نمی کنند. اما چنان که اشاره شد، تعادل قوای کنونی در سوریه بر حضور امریکا در این کشور استوار است. در غیاب این پای اصلی، اگر تحقق یابد، هیچ یک از دیگر کشورهای نامبرده و هیچ ترکیبی از آنها در موقعیتی نیست که بتواند نقشی قابل قیاس با نقش آن را در سوریه بازی کند. این ناتوانی می تواند زمینه ساز راه حلی برای سوریه از درون ویرانه های آن باشد.