یکی از شعارها و مواضعی کە ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا، چە در جریان رقابتهای انتخاباتی و چە در مرحلە بعد از آن تکرار کرد، شعار و موضع تقدیر از پوتین، روسیە و نگاە مثبت او برای نزدیکی بە این کشور بودە است، نگاهی کە با سیاستهای باراک اوباما و رقیب انتخاباتی ترامپ، یعنی خانم کلینتون، متفاوت بود.
آنچە جهان معاصر در رابطە با نوع روابط این دو کشور مهم دنیا بە آن عادت دارد، قدرقدرتی آمریکا و پذیرش ضمنی تابعیت و یا سکوت نسبی روسیە در مقابل آن بودە است، اما در بحران سوریە مشاهدە شد کە دولت روسیە سیاست دیگری پیشە کرد و تمام قد و با جدیت بسیار وارد معرکەای شد کە کسی تصور آن را بدین صورت نداشت. روسیە اگرچە هنوز از مبناهای اقتصادی و ژئوپولیتیکی یک ابرقدرت بدور است، اما با تازەکردن سلاحهای هستەای خود و مدرن کردن هرچە بیشتر توان نظامی اش، در قامت و ژست یک ابرقدرت وارد بحران سوریە شد و بە کل شرایط دیگری را برای این کشور، برای منطقە و جهان رقم زد.
آنچە مشخصە رابطە روسیە و آمریکا در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما بود، تشدید وخامت این رابطە بود، بویژە در ماه های آخر ریاست جمهوری باراک اوباما. اوباما درنظر داشت کە اگر نە از طریق نظامی، اما از طرق فشار سیاسی و اقتصادی روسیە را تابع و مطیع خود کند و سرانجام این کشور را در مقابل سیاستهای منطقەای و جهانی خود بە کرنش وادارد، اما روسیە پوتین این راە را نرفت و با درپیش گرفتن سیاست تقابل، نە تقابلی سخت بلکە تقابلی از ترکیب سخت و نرم، بە مصاف ناملایمتهای سیاسی جهان کنونی رفت، و حتی فراتر از آن درصدد کسب مجدد موقعیت جهانی خود شد کە بعد از فروپاشی شوروی بشدت متزلزل شدە بود.
آنچە از تداوم سیاست آمریکای اوباما با روسیە می شد انتظار داشت، تداوم و تعمیق اختلاف میان این دو کشور و تشدید روند تشنج افزائی بود. آمریکای اوباما نیاز نداشت در مقابل روسیە عقب بکشد و درصدد بود با ادامە فشارهای سیاسی و اقتصادی و نیز تکانهای محدود نظامی بویژە در بعد کمک بە میلیشاهای مسلح، سرانجام این کشور را بە زانو دربیاورد.
با ظهور ترامپ چنین بە نظر می رسد کە کل روند ذکرشدە دارد بنوعی تغییر می کند، تقدیر ترامپ از پوتین، نیاز وی برای نزدیکی بە روسیە، گزینش افراد نزدیک بە روسیە بە سمتهای دیپلماتیک و مهم سیاسی در دولت خود، از جملە کارهائی اند کە نوید چنین تحول مهمی را می دهند. سیاست نرم پوتین در مقابل اخراج دیپلماتهای خود از آمریکا کە بە مقابلە بە مثل دست نزد، فاکت دیگریست بر احتمال این روند دگرگونە.
اما سئوال این است کە با نزدیکی این دو کشور بە همدیگر آیا ما با جهان بهتری روبرو خواهیم بود یا با جهانی بە مراتب بدتر؟ و نگاە نیروهای صلحدوست و ترقیخواە بە این تحول چگونە باید باشد؟
تردیدی در این نیست کە نزدیکی این دو کشور مهم جهان بە همدیگر، می تواند نقش مهمی در بازگشت آرامش و تثبیت اوضاع در نقاط متشنج و بشدت خطرناک دنیا ایفا کند. همکاری این دو دولت در عرصە نهادهای بین المللی و همیاریهای منطقەای می تواند آن گسلهائی را دوبارە پر کند کە در آن گروه های تروریست و جهادی روئیدند و بە درخت تنومندی تبدیل شدند. این همکاری اگر حتی بە بازگشت دیکتاتوریهای سکولار مانند رژیم اسد هم کمک کند، باز در مقایسە با ظهور دیکتاتوری یا هرج و مرج مذهبی کە عمدتا تنها جایگزینان دیکتاتوری سکولار در خاورمیانە بودەاند، می تواند یک قدم مثبت باشد. اگرچە چنین بەنظر می رسد کە حتی در کشوری مانند سوریە هم، رژیم اسد بفرض تقویت موقعیتش، نمی تواند کاملاً بە همان شرایط قبل از جنگ داخلی برگردد. در واقع همکاری و نزدیکی روسیە و آمریکا، پیامدهای سیاسی خاص خود را از لحاظ نوع آرایش نیروهای سیاسی در سوریە هم خواهد داشت.
در شرایط همکاری و نزدیکی میان روسیە و آمریکا، جمهوری اسلامی هم نمی تواند بمانند سابق از مواهب رقابت میان روسیە و آمریکا بە نفع خود استفادە کند، و امکان و قدرت مانور آن محدودتر خواهد شد. این تحدید، رژیم را ناچار خواهد کرد کە بیشتر خود را با نرمهای بین المللی تطبیق کند.
واقعیت این است کە جهان با نزدیکی این دو کشور، شرایط امن تری را تجربە خواهد کرد. اولین تاثیر آن در تضعیف و محو گروه های تروریستی و جهادی خود را می نماید، و دومین تاثیر آن در کاهش سرعت مسابقە تسلیحاتی خواهد بود کە اخیرا با تشدید آن در نوسازی سلاحهای اتمی، نگرانی جهانی را بشدت برانگیختە است. اروپا نیز برای این سازش هم آمادە است و هم بشدت مایل.