آیا مردم یونان اسطوره تازه ای خواهند آفرید!؟
۱- علیرغم “نه” مردم یونان به ریاضت اقتصادی، سیپراس به میزمذاکره با ترویکا شتافت. او پیش از آن وزیردارائی مخالف ریاضت اقتصادی و مذاکره کننده با دیگروزرای دارائی اروپا را برکنارکرده بود. پس از چانه زنی های معمول سیاستمداران و معرکه گیری های تبلیغاتی، برنامه دیکته شده ریاضت اقتصادی شویبله و ترویکا را هم چون نوشداروی تلخی که گویا خودش هم با آن مخالف است ولی گریزی از سرکشیدن آن نیست، پذیرفت.
او اینک به شاگردقابل اعتماد و دست آموزی تبدیل شده است که برغم برخی شعارهای توخالی و تبلیغاتی اش، در اساس با ادبیات و واژگان مورداحترام ترویکا سخن می گوید: پیوندگسست ناپذیریونان با اتحادیه اروپای سرمایه داران و این که «یونان با مسیری دشوار روبروست و بهبودی از بحران مالی فقط با سختکوشی ممکن است». یعنی که مردم یونان باید هم چنان جان به کنند و به قیمت گرسنگی دادن به خود و چندین نسل متقبل بدهی های بالاآورده توسط زمامداران گوش به فرمان و فاسدپیشین باشند. حالا دیگر سخن از بخشودگی وام های کذائی که هم چون طوقی برگردن مردم یونان آویخته شده و در اصل به کیسه سرمایه داران وطنی و بانک های اروپائی در همدستی و بند و بست با یکدیگر ریخته شده است، و از مبارزه علیه ریاضت اقتصادی و سلطه طلبی ترویکا، بهیودمعیشت کارگران و زحمتکشان …. یعنی از آن وعده های داده شده به مردم سخنی بر زبان رانده نمی شود. او بومرنگ پرتاب شده ای است که در مسیربازگشت خود به چهره یونانیان اصابت کرده است. غالبا ضربه ناشی از نفوذدشمن از جائی که کمترانتظارش می رود، غافلگیرکننده و پرتلفات است.
2- پرده دوم پس از شورش جناح چپ حزب سیریزا در اعتراض به زانوزدن وی در برابراربابان قدرت و بانکداران و با از دست دادن اکثریت حزبی در پارلمان، سیپراس برآن شد که باردیگر مردم را به پای انتخابات زودرس فرابخواند تا هم به توافق خود با ترویکا باصطلاح مهرمشروعیت بزند، و هم مخالفان حزبی و شورشی را سرجایشان بنشاند و حزب خود را یکدست نماید، تا بتواند با خیال راحت در ائتلاف با حزب راست ملی گرا و نیز حمایت حزب محافظه کاردموکراسی نوین برنامه ریاضت اقتصادی را اجرائی کند. اگر مضمون فراخوان رفراندوم آری یا نه پیرامون ریاضت اقتصادی بود که با رأی “نه” اکثریت مردم به ریاضت اقتصادی مواجه شد، که البته توسط دولت سی ریزا مصادره و به آن خیانت شد و آن را هم چون ابزاری برای تقویت موقعیت چانه زندی خود با ترویکا بکارگرفت؛ اما فراخوان کنونی برای انتخابات پارلمانی به منظورآن بود که چه کسی باید آن برنامه ریاضت کشانه را اجراکند. روشن بود که وظیفه حزب پیروز نمی توانست جز پیشبرد برنامه ریاضتی از قبل تصویب شده و تعهد سپرده شده باشد. بی تردید، اگر جریان راست مسئولیت پیشبردبرنامه ای را که در انطباق با ماهیتش می باشد، مستقیما به عهده می گرفت، فرصت بهتری برای بازآرایش صفوف بهم ریخته چپ فراهم می شد. اما در شرایطی که راست بدلیل عملکردش دچاربحران عدم اعتماد شده است، قرعه بنام”چپ”افتاد و اوضاع به کام راست چرخید. و اینک این “چپ”است که باید هم چوب را بخورد و هم پیاز را!
3- براساس نتیجه انتخابات، با وجودافزایش تعدادتحریم کنندگان (با افت نزدیک به ۱۰% نسبت به دورگذشته و با شرکت ۵۴.۴% از مردم در انتخابات)، اما آرای ریخته شده به سودحزب سیپراس در قیاس با رقیبش دموکراسی نوین، بیش از پیش بینی ها بوده است که این به معنای ریخته شدن آراء بخشی از حامیان ریاضت اقتصادی به صندوق حامیان سپیراس بوده است. معرکه گیری تبلیغاتی وی پس از پیروزی در این انتخابات نشان می دهد که او تا چه شیفته این پیروزی و در عین حال آکنده از توهم است: «نبرد سخت و مشکلی در پیش داشتیم و احساس می کنم درستی راهمان اثبات شد. زیرا مردم یونان به ما اختیار روشنی دادند تا به نبرد چه در داخل و چه در خارج ادامه دهیم و افتخارات مردمی خود را بالا بریم»!
در اصل این پیروزی را باید هم چون نازشستی بابت اعلام خدمت بی ریائش به بورژوازی یونان و اروپا ارزیابی کرد. معنای دیگر این تحول و پوست اندازی آن است که به همان میزانی که از پشتوانه او در میان بخش های رادیکال و مخالف ریاضت اقتصادی کاسته شده به همان میزان بر حمایت از او توسط بخش های راست جامعه و احزاب حامی ریاضت اقتصادی افزوده شده است که البته بازتاب طبیعی از این دوش به آن دوش شدن مواضع وی است. این پدیده هم چنین بیانگرهوشیاری سرمایه و طبقه فرادست است: بورژوازی و ترویکا به تجربه خوب می دانند که پیشبردیک برنامه ریاضت اقتصادی که سال هاست با مقاومت شدیدمردم یونان مواجه بوده و جامعه را دچاربی ثباتی مداوم ساخته است، شانس موفقیتش توسط یک حزب و دولت “چپ” تازه نفس، بیشتر از راست هاست و چه بسا با مقاومت کمتری از سوی جامعه مواجه شود. و حال آن که راست ها به دلیل بی اعتبارشدنشان در نزدتوده های مردم یونان موجب برانگیختگی بیشتر آن ها می شوند. علاوه بر این، به لیل مسنولیت مستقیم این چپ در پییشبردیک برنامه بورژوائی و بطورمشخص برنامه ریاضتی و پی آمدهای تباه کننده ان، آن ها هم اعتباراجتماعی خود را از دست می دهند- مثل سوسیالیست های فرانسه و یا حزب سوسیالیست خودیونان – و هم شرایط مناسبی را برای راست بی اعتبارشده جهت تجدیدقوا و جبران فرسودگی، کسب مشروعیت و آمادگی برای کسب مجددقدرت دولتی فراهم می سازند. و این البته بخشی از استراتژی شناخته شده بورژوازی برای ترمیم و روغن کاری چرخه بازتولیدسیاسی خود برای خروج از بحران نمایندگی است: به نام “چپ” و به کام راست!
بی تردید این نوع معلق زدن و چرخش سرگیجه آور، توسط چپی که پایگاه توده ای وسیعی را بدست آورده بود، ضربه سختی بر اعتبارروبگسترش نیروهای چپ بود، نه فقط در یونان بلکه در سطح قاره و به جنبش ضدریاضتی –نئولیبرالیتسی آن. یونان یکی از مهم ترین و داغ ترین کانون های مبارزه علیه ریاضت اقتصادی در سراسرقاره و به منزله حلقه ضعیف آن بود. با این همه امید می رود که با پشت سرگذاشتن تدریجی شوک های اولیه و برخی گیچ سری ها، جنبش مبارزه علیه ریاضت اقتصادی و نئولیبرالیستی و مبارزه برای یک اروپای اجتماعی هم در سطح یونان با آرایش جدیدچپ ها و سازماندهی مقاومت و افشاء ماهیت تسلیم طلبانه جناح راست سی ریزا همراه باشد ، و هم در سطح سایرکشورهای اروپائی، اسپانیا و پرتقال و ایرلند و انگلستان و فرانسه و ایرلند و.. . گشودن بحث و دیالوک حول تجربه تلخ و مهم یونان، تاکتیک ها و ترفندهای بورژوازی برای بهم ریختن صفوف جنبش ضدریاضتی- نئولیبرالیستی و نیز گفتگو حول نقاط ضعف نیروهای چپ و رادیکال در پرتوتجربه یونان، زدودن هر نوع توهم به رویکرددولت جدیدیونان و محکوم کردن آن به دلیل زانوزدن در برابر ریاضت اقتصادی و دستورالعمل های ترویکا، برای پشت سرگذاشتن این بحران سنگین واجداهمیت است. در یک نبرد که به نظرمی رسید پیروزهستیم باختیم، آن هم مثل همیشه از درون و توسط خودی ها و با نفوذدشمن به اردوی مبارزه به شیوه اسب تروا. گرچه یک باردیگر از اسب افتادیم ولی مقاومت و مبارزه هم چنان ادامه دارد!