کلمات و لغاتی کە انسان بەکار می برد، درست است کە در فرم یکی هستند، اما بار معنائی آنها می تواند بنابر پیش زمینە فکری ـ فرهنگی و ذهنیت انسانها و تعابیری کە از آنها دارند، متفاوت باشند. بعنوان مثال کلمە انسان نمی تواند در ذهن همگان دارای یک بار معنائی باشد. تعبیر یک فرد مذهبی از انسان با تعبیر یک فرد سکولار کاملا متفاوت است.
و این درست یکی از نقاط مهمی است کە نیروهای شرکت کنندە در انقلاب بهمن را از هم جدا کرد. مردم در سال پنجاە و هفت با صدای رسا آزادی، استقلال و عدالت را فریاد زدند. حتی آن گروە از مردمی هم کە از جمهوری اسلامی گفتند در پس ذهن خود نظامی عادلانە را تصویر می کردند کە خود را از نظام محمد رضاشاهی جدا می کرد. اما آن دستە از روحانیون کە موفق بە کسب قدرت سیاسی شدند، در پس ذهن خود تعبیر دیگری از استقلال، آزادی و عدالت داشتند.
پیش آنان استقلال بە معنای مستقل بودن روحانیون تئوکراتیک (طرفدار حاکمیت دینی) بود. روحانیونی کە نمی بایست تحت تسلط هیچ نظمی خارج از نظم خود باشند. آزادی در فرهنگ آنان همانا صرفا آزادی برای خود بود، و این مفهوم تحت هیچگونە شرایطی با آزادی دیگران قرار نبود تحدید شود. آنان درک مطلق از آزادی بە نفع خود داشتند. و عدالت نیز در ذهن آنان همانا عین بە قدرت رسیدن روحانیون تئوکراتیک و انحصار قدرت و ثروت در دستان خودشان بود. و آن غیرطبقاتی بودنی هم کە ابراهیم رئیسی امروز در سخنرانی خود در چهل و سومین سالگرد انقلاب از آن می گوید نیز مصداقی از همین معناست کە روحانیون تئوکراتیک بە یمن تسخیر ثروت ملی همە بە سرمایەدار تبدیل شدەاند، و بعنوان یک طبقە یکدست دیگر خصلت طبقاتی میان آنها، و در رابطە با همدیگر، باقی نماندەاست.
روحانیون شرکت کنندە در انقلاب بهمن از همان ابتداء ذهنیت دیگری در مورد مفاهیم کلیدی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی داشتند. آنان در ‘شکل’، جهت تسخیر قدرت سیاسی با مردم همراە شدند، اما بعد از بە قدرت رسیدن آن تعابیری را کە در ذهن خود داشتند، عملی کردند. داستانی کە کماکان ادامە دارد و هنوز بە آخر خط خود نرسیدەاست.