این گفتگو توسط صادق کارگر صورت گرفته است.
پرسش: وضعیت اجتماعی و معیشتی امروز کارگران را چگونه می بینید؟
پاسخ: قبل از هر چیز از بابت فراهم آوردن امکان مصاحبه سپاسگزارم. متاسفانه کارگران ایران در حال حاضر در بدترین شرایط ممکن قرار گرفته اند، بیکاری بیداد میکند، هر روز تعداد زیادی از کارگران شاغل از کار بیکار می شوند، کارفرمایان با توجه به چراغ سبزی که وزارت کار دولت احمدی نژاد از طریق ارایه پیش نویس لایحه تغییر قانون کار، به آنان نشان داده است هر روز تعدادی کارگر را اخراج میکنند. برای این که یک نمای واقعی از آنچه بر کارگران ایران میگذرد ارایه دهم توجه شما را به آمارهایی در باره اخراج ها و تاخیر در پرداخت حقوق و دستمزد کارگران طی شش ماهه نخست ۱٣٨۵ جلب می کنم. از فروردین ماه تا نیمه اول شهریور تعداد ۲۰۶۰۰ کارگر از ۹۱کارخانه و کارگاه اخراج شده اند و قریب ۲۶۰۰۰ کارگر از ۱۰٨ کارخانه و کارگاه از یک ماه تا بیست و نه ماه حقوق و دستمزد دریافت نکرده اند. این آمار از روزنامه های رسمی کشور استخراج شده است و حتما بخش بسیار کوچکی از واقعیت های موجود است. وجود کارهای غیررسمی و شرایط خاص حاکم بر آن ها، کارهایی که با قراردادهای بسیار کوتاه مدت انجام میشود و گاه فاصله اشتغال مجدد به چند ماه می انجامد، شمار زیادی از کارهای پاره وقت و نیمه وقت که بیشتر در برگیرنده زنان کارگر است و هیچ نوع ضابطه ای بر آن ها حاکم نیست. خب بسیار بدیهی است که در چنین شرایطی سطح معیشت خانوار های کارگری از حداقل ها هم پایین تر است. اجاره خانه ها سرسام آور بالا میرود و همه اندوخته سال ها زحمت کارگران صرف ودیعه اجاره می گردد و آنهایی هم که اندوخته ای ندارند ناچار از قرض و قوله های سنگین هستند چرا که نمی توانند اجاره را با این سطح دستمزدها پرداخت کنند. این خود موجب می شود که گاه کارگری تا سه شیفت کارِ متفاوت را انجام دهد، فرق هم نمی کند که شخص چکاره است. این شرایط خود مولود شرایط اسفبارتری میگردد. ناامنی و آسیب های اجتماعی بیشترین قربانیان خود را از خانوارهای کارگری می ستاند. زحمتکشان ما به اشکال مختلف دچار پراکندگی هستند. خیلی از مردم ما علیرغم آنکه مزد و حقوق بگیر و کارگرند اما بواسطه موقعیت شغلی شان، از شناخت موقعیت طبقاتی شان باز مانده اند. بسیاری از کارگران هنوز هم دچار توهم ناشی از تبلیغات، تصور درستی از نظام سرمایه داری حاکم ندارند و شعارها و تظاهر به عدالت خواهی دستگاه دولتی، آنها را به سراب می کشاند. هنوز هستند کارگران بسیاری که حتی نسبت به قانون کار حداقل شناخت را ندارند و از احتمال تغییرات درقانون بی خبرند. مهمترین موضوعی که توجه کارگران رابه خود معطوف می دارد، موضوع افزایش سالانه دستمزد هاست که آنهم به دلیل ارتباط بی واسطه و تنگاتنگ آن با زندگی روزمره آنان است. متاسفانه در ایران امروز کارگران ما کمتر مطلبی را راجع به زندگی خودشان مطالعه می کنند. به جرات می توان گفت که بیشترین مطالعات و بحث ها در محیط های کارگری به مسایل حاشیه ای ورزش اختصاص دارد و روزنامه های تصویری و بی محتوای ورزشی در بین کارگران به ویژه کارگران جوان اقبال یافته اند. بی انگیزه گی و نبود شوق در فراگیری فن و میل به پیشرفت حرفه ای، بلایی است که محیط های کار و تولید را آلوده است. مسوولین هم مطلقا ٌبه این موضوعات توجهی ندارند. ممکن نیست شما در طول سال های اخیر شاهد برنامه ها و مباحث جدی، مستمر و هدفمندی در بین رسانه های دیداری و شنیداری جمهوری اسلامی راجع به کار و نقش آن در پیشرفت وتوسعه و ارتقای زندگی زحمتکشان باشید. آموزش و بازآموزی فنون در ایران تنها به تعداد اندکی واحد فنی حرفه ای در هر استان و نه در همه شهرهای آن، خلاصه شده است و این در حالیست که وزارت خانه های مربوطه به ویژه وزارت کار گناه پایین بودن سطح اشتغال را به گردن قانون کار بی یال و دم و اشکم فعلی می اندازند. به لحاظ سازمان یابی هم کارگران با این وضعیت روشن است که علاوه بر موانع جدی به ظاهر قانونی، موانع ذهنی موجود در نزد بیشتر کارگران طبعاٌ در پایین ترین حد ممکن است.
پرسش: به نظر شما پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد چه تغییراتی در زندگی کارگران به وجود آمده است؟
پاسخ: چهار موضوع قابل انتظار از پیروزی احمدی نژاد وجود داشت. اول این که به دلیل دیدگاه های ایشان که مبتنی بر «امت واحده» است، وی هیچگاه با تشکل ها و به ویژه تشکل های کارگری سازگاری ندارد. جریانی که رییس جمهور نمایندگی آن را دارد علیرغم آن که به شدت در درون سازمان گرا است ولی این سیاست و روش را برای مردم نمی پسندد و رفتارهای توده وار را برای پرهیز از پذیرش نهادهای مردمی دنبال می کند و در این راه هیچ ابایی از ردِ و بی اثر کردن قوانینی که تشکل آزادانه مردم را به رسمیت شناخته است، ندارد نمونه آن را درعرصه های مختلف شاهدیم. مخالفت با سندیکاهای کارگری، مخالفت با تشکل هایی که طبق قانون فعلی تشکیل شده اند (اعم از کارگری یا کارفرمایی)، کوشش برای دولتی کردن تمام تشکل های غیردولتی و قیمومیت بر همه نهادهایی که علی الاصول باید توسط مردم و در مجامع مستقل نهادهای مردمی شکل گیرند (نظیر آنچه که در رابطه با ورزش فوتبال شاهد هستیم).
موضوع دوم اینکه مجموعه حامیان وی از حزب موتلفه تا آبادگران به عنوان تشکیلات سیاسی و کیهان نویسان و ثارالله به عنوان بخش رسانه ای از طرفی و نهاد ایدئولوژیک شامل بخش روحانیت متاثر از مصباح و در آخر قوای اقتصادی از بازار و اتاق بازرگانی صنایع و معادن گرفته تا نظامیان واردشده درعرصه های اقتصاد صنعتی، جملگی به شدت با آنچه که به نام اصلاحات شناخته شده است مخالف بوده و بطور حتم و با قطعیت تمام پس از پیروزی، هر آنچه را که درآن دوران بدست آمده بود یا ظن آن میرفت متاثر از اصلاحات بدست آید، بر نمی تابند.
سوم آنکه بنیان اندیشه این نیروها اساسا قواعد اجتماعی را فرع و قیمومیت بر امت را اصل می دانسته و می دانند. و مردم را در بهترین حالت ناصر (یاری دهنده) و نه ناصب (برگزیننده) می خواسته اند.
و چهارمین ویژگی نیز نگاه امنیتیِ پر رنگی است که این مجموعه به همه فعالیت ها اعم از صنفی و سیاسی دارند و اساسا در دیدگاه این مجموعه، همه فعالان اجتماعی توطئه گر، دشمن و یا آلت دست دشمنان هستند مگر خلاف آن ثابت شود و خلاف آن هم یعنی اینکه مثل این جماعت فکر کنند و یا مطیع باشند که صد البته چون چنین نمی شود پس نظر آنان در مورد فعالان اجتماعی درست است و مردم عادی هم از درک این موضوع عاجزند باید همیشه مراقب بود تا مردم فریب نخورند.
در مجموع چهار موضوع فوق حکم بر محدود شدن شرایط را رقم می زد. این ویژه گی ها در مورد زندگی کارگران هم تاثیرات خاص خود را داشت، نتیجه آن یک سلسله محدودیت هایی است که امروز شاهد آن هستیم از آن جمله اند: محدودیت بیشتر برای تشکل یابی کارگران با بی اعتناعی به تفاهم نامه ۱٣/۷/۱٣٨٣ و ارایه لایحه به شدت ضدکارگری وزارت کار، استفاده از تبصره ۲ ماده ۱٣۶ قانون کار در برگماری نماینده انتصابی در مجامع ملی و بین المللی که اولین آن با اعزام دو نماینده انتصابی به ژنو برای شرکت در اجلاس سازمان بین المللی کار صورت پذیرفت. تمدید مدت اعتبار ماده ۱۹۱ قانون کار در باره حذف بخش عمده ای از مهمترین مواد قانون کار در باره کارگاه های دارنده تا ۱۰ کارگر و جلوگیری جدی از برگزاری جشن های اول ماه مه از طریق اعمال شرایط امنیتی وپلیسی. در نتیجه آن چه در عمل در زندگی کارگران حادث شده است عبارتند از نبود امنیت شغلی، کاهش مزدی، قرارداد های یک سویه و کوتاه مدت حتی در مورد کارهایی که ماهیت دایم دارند و در یک کلام افزایش سریع نرخ بیکاری.
پرسش: آینده جنبش کارگری را با توجه به موانع پیش روی چگونه می بینید؟
پاسخ: چهار ساله دوم دولت خاتمی آغازی بود بر پایان دوران فترت در جنبش کارگری. پروسه ای که با برگزاری جشن های اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) روز جهانی کارگر جان تازه ای گرفت و به ایجاد اولین سندیکای کارگری کشور منجر شد. قاطعانه میتوان گفت که جنبش کارگری از هزار توی محدودیت های بیست و چند ساله به در آمده است و این غول را دیگر نمیتوان در شیشه کرد اما تا رسیدن به نقطه اطمینان بخش برای همه کارگران راه بسیار دراز و پرفراز و نشیبی پیش رو است همانطور که در ابتداگفتم متاسفانه کارگران ایران سال ها از شناخت موقعیت طبقاتی خود به دلایل گوناگون باز مانده اند و قبل از هر چیز در بازشناسی هویت خود نیازمند کمک های فکری و آموزش های صنفی و اتحادیه ای هستند و این مهم زمانی اثر بخش خواهد بود که نمونه های موفق و اطمینان بخشی از تلاش برای بهتر زندگی کردن را از سایر همقطاران خود بیاموزند که بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. البته کار بسیار مشکل است کافی است تا به تاریخ جنبش کارگری در جهان نگاه کنیم. تلاش کارگران انگلیس نمونه جالبی است از سال ۱٣٣۴ میلادی جنبش کارگری در انگلستان آغاز میشود و در سال ۱٨۰۲ میلادی اولین قانون کار آنهم برای کودکان مصوب می شود و سپس در سال ۱۹۰۶ اولین قانون کار بزرگسالان تصویب میگردد. خوشبختانه در شرایط حاضر این امکان فراهم است تا صدای حق طلبانه کارگران هر کشوری به سرعت در سراسر جهان منتشر شود و کمک های برادرانه را در اعتراض به دولت هایی که حقوق کارگران را زیر پا می گذارند، سازمان می یابد. تلاش برای رفع موانع موجود در راه جنبش های مردمی مکمل های خود را آفریده است. شما نگاه کنید همین دخالت دولت ها در اموری که به مردم مربوط است در یک حوزه مثل ورزش فوتبال، تاثیر خود را بر ذهن کارگران هم میتواند بگذارد منتهی یک شرط دارد و آنهم اینکه عنصر آگاه در این بین دخالت کند و رشد ذهنی کارگران را برای فهم سریعتر نیاز به تشکل مستقل و آزاد یاری دهد و این کاری است که درک آن از جانب آگاهان کارگری به رفع سریعتر موانع پیش رو می انجامد.
پرسش: ارزیابی شما از آینده کشاکش بر سر قانون کار میان کارگران و کارفرمایان و دولت چیست؟ به نظر شما به کجا خواهد انجامید؟
باتوجه به وضعیت عمومی کارگران ایران که در سوال اول به آن ها اشاره شد انتظار این است که این ضربه هولناک و درک این خطر جدی ناشی از تغییر قانون کار، در تغییر روحیات کارگران اثر گذار باشد. این را مسوولین دولتی از جمله رییس جمهور و وزیر کار نیز به درستی دریافته اند و میدانند که ادامه راهی را که در باره لغو مقررات کار برگزیده اند چه مشکلاتی را پیش خواهد آورد و از آن هراس دارند. ولی بنا به برنامه ای که از پیش نسبت به آن متعهد شده اند تصمیم شان در اجرای این تغییرات جدی است. اول اینکه به نظر خودشان به لحاظ در دست داشتن اهرم های تعیین کننده مثل مجلس هفتم و مراکز فرادستی قانونگذاری را دراختیار دارند. دوم آنکه تاثیرات تبلیغات دوران انتخابات را در بین توده مردم به ویژه عوام هنوز قابل بهره برداری است و با چاشنی های مسافرتی استانی، نظرِ بخشی از مردم را به آینده ای آرمانی به نفع خود جلب کرده اند و این می تواند صدای مخالف را بی اثر کند. سوم آنکه این سیاست در بین رقبای دولت فعلی یعنی احزاب نئولیبرال و لیبرال گردآمده در حزب کارگزاران و مشارکت موافقان جدی دارد و آنها خوشحالند که خواست آنها (یعنی تغییرات در قانون کار) به دست این دولت انجام می شود و شاید در این میان تنها حزب اسلامی کار و تشکیلات خانه کارگر زیاد از این بابت خشنود نباشند که علت اصلی آن را می توان در تلاش دولتی ها در حذف آنها یافت و در این رابطه نیز وزارت کار با دادن امتیاز آینده خانه کارگر به جناحی از اصولگرایان تحت رهبری قالیباف و رییس ستاد انتخاباتیِ کارگرنمای وی «ناهید جلالی» و تشکیلات به ظاهر کارگری جامعه اسلامی کارگران، تلاش می کند طرف مقابل را خلع سلاح کنند. ممکن است سوال شود که در این صورت چرا سریعتر اقدام نمی کنند. جواب روشن است دولت احمدی نژاد و حامیان او به دلیل همان هراسی که از خیزش کارگران دارد در اهم و فی الاهم کردن مقاصدشان ترجیح میدهند اول انتخابات شوراها را برگزار کنند چرا که این خود محک دیگری بر میزان اعتبار احتمالی آنان در نزد مردم خواهد بود و در صورت پیروزی در این انتخابات موضوع پیشبرد اهداف دولتی از جمله تصویب لایحه ضدکارگری آسان تر خواهد شد. اما این بخشی از واقعیت است. آنچه در نظرِ بهره گیران از روش های پوپولیستی نمی آید همان خاصیت پنهان در رفتارهای توده وار است که تا کنون چندین بار خودنمایی هایی کرده است. و آن بروز تحرکات خودجوشی است که براثر افزایش بیرحمانه فشار های اقتصادی و اجتماعی نمابان میشود، از همان دست رفتارهایی که چون مسوولان حکومتی با هیچ سنجه ای قادر به ارزیابی آن نبوده اند، آن را به ارازل و اوباش نسبت داده اند که اگر این احتمالات از جانب نیروهای مترقی و رادیکال مورد توجه قرارگیرد و از هم اکنون با طرح شعارهای درستِ اعتراضی نسبت به روند ضدکارگری دولت به سازماندهی ذهنیتِ کارگران پرداخته شود و آن ها را در شناخت شرایط و انتخاب راه های روشمند وقابل دوام (نظیر راهی را که کارگران سندیکایی شرکت واحد پی گرفته اند) یاری رسانند، مطمئناٌ در آینده این رفتارها از جانب نیروهای آگاه طبقه کارگر قابل هدایت به سوی اعمال اراده کارگران در ردِ این لایحه و تامین شرایط واقعی برای اصلاحات درست واصولی در قانون کار خواهد. بنظر می آید بهترین راه برای جلب توجه کارگران به خطر بزرگی که زندگی و آینده شان را تهدید می کند در دو راه کار جدی قابل تحقق است:
۱. اتحاد عمل همه فعالان کارگری در شناساندن این موقعیت برای همه کارگران کشور به صورت برگزاری جلسات گوناگون توجیهی و تبلیغات وسیع در این رابطه
۲. بسیج همگانی در طرح شعارهای تهییجی برای هدایت ذهنیت کارگران برای مواجهه با این خطر جدی از طریق فراخوان برای اعتراض ِهمگانی در اول ماه مه (یازده اردیبهشت) روز جهانی همبستگی کارگران که حتی از همین حالا هم برای امر خطیر زمان کمی در اختیار ما است.
پرسش: به عنوان یک فعال اجتماعی و کارگری که در داخل کشور تلاش میکند چه انتظاری از فعالین کارگری تبعیدی خارج از کشور دارید؟
پاسخ: قبل از رویدادهای اخیرِ کارگریِ کشور متاسفانه گفته ها و نوشته های این دسته از دوستان اساسا ذهنی و دور از واقعیت بود و در یک کلام برای فعال کارگری داخل کشور که تحت سخت ترین شرایط تلاش می کرد و هجم گرفتاری هایش، زندگی را برای او به نسبت کارگران تحت ستم مشکل تر میکند، هیچ سنخیتی نداشت و در عین حال بسیار آزارنده هم بود. ولی خوشبختانه این رویدادها این خاصیت را داشت که شناخت این دوستان را از شیوه مبازره ممکن، ارتقا دهد گو اینکه هنوز هم دوستانی هستند که مانند برخی فعالان داخل در رویای احیای شوالیه های کارگری قرون ماضی حتی واقعیات کنونی را هم تحلیلی خودخواهانه و من درآوردی می کنند و شعار تاکتیکی و استراتژیک شان جز برافراشتن پرچم سوسیالیسم و لغو کار مزدی نیست. اما خوشبختانه دوستانی هم مجدانه تلاش می کنند ضمن بازتاب درستِ آنچه را که بر جنبش کارگری میگذرد و تامین حمایت های اصولی بین المللی در دفاع از مبارزا ت حق طلبانه، به اشاعه نقطه نظرات منطبق بر واقعیات کنونی بپردازند. همین اواخر شاهد مقالاتی بودیم که در ایجاد وحدت عمل در بین کارگران با هر مرام و مسلکی می تواند موثر باشد گو اینکه این دوستان هنوز نسبت به سندیکالیزم و فعالان سندیکایی در ایران درک درخور و شایسته ای ارایه نمی دهند اما بهر جهت وقتی اتحاد عمل بدون پیش شرط های ایدئولوژیک را به عنوان رافعِ موانعِ ذهنی در میان فعالان کارگری به رسمیت می شناسند بسیار قابل تقدیر است. البته انتظار واقع بینی بیشتری از این یاران نیک شرستِ درتبعید است. شما درنظر بگیرید که کارگران با تجربه ای که سال های عمر خود را بر سر دفاع از طبقه کارگر گذاشته اند و حتی در دوران کهنسالی بیشترین انرژیِ ممکن را برای آموزش کارگران صرف کردند (نظیر زنده یاد یعقوب مهدیون) در این سال ها علاوه بر جفاهایی که در این جا در حق شان می شود، چقدر مورد بی مهری برخی دوستان قرار گرفتند. از نامه مردم حزب توده تا نوشته های برخی دیگر در سایت اینترنتی بنیاد کار و سایت های ریز و درشت دیگر، همه در روز هایی که جان های بی قرارِ سندیکایی در کشور با نشان هیات موسسان سندیکاهای کارگری، جان های شیفته را عاشقانه در آغوش می فشرد، آماج تیر طعنه هایی چون «دلالان حکومتی و کسانی که بر پلنگ تیز دندان توهم دارند و …..» قرار گرفتند و اما قرار از دست ندادند و آن کردند که باید. این پایداری البته در نگاه دوباره این دوستان کارگر افتاد و امروز شاهد برخورد های منصفانه تری نسبت به گذشته هستیم. انتظار اینکه همه اوضاع را آن گونه که هست درک کنند و تحلیل های واقع گرایانه ای دهند شاید با توجه به موقعیتی که در آن قرار دارند زیاد به جا نباشد قطعاٌ ارزیابی های این دوستان بیشتر متکی بر داده های ژورنالیستی است و نبود روابط قانونمند و وجود محدودیت ها برای طرفین مانع از کارکرد واقعی پتانسیل های موجود نزد آنان خواهدشد و این گناه هم متوجه کسانی است که این عزیزان را از وطن راندند باز جای شکرش باقی است که زنده اند و سر پرشورشان در هوای یار شیدایی میکند.
پرسش: نظرتان در مورد انحلال یکی از سازمان های کارفرمایی چیست؟
پاسخ: آنچه در مورد کانون عالی انجمن های صنفی کارفرمایان اتفاق افتاد نظیر برخوردی است که با خانه کارگر یا بهتر بگوییم با کانون عالی شوراهای اسلامی کار صورت گرفته است با این تفاوت که تشکل رقیب کانون عالی انجمن کارفرمایی، تشکلی موجود و قدیمی است که نقش پدر خوانده ی دولت را در اقتصاد یدک می کشد. اتاق بازرگانی که سال ها تحت رهبری حزب موتلفه هر کاری خواسته با صنعت و معدن و اقتصاد کشور کرده است و بی شک یکی از عوامل انحطاط صنعت و تولید بوده است. اتاق بازرگانی از مدافعان بی نقاب لغو مقررات کار و تغییر در قانون کار فعلی به نفع سیستم سرمایه سالار کنونی است. رهبری دایمی این مجموعه نیز در دوره اصلاحات با یورش سنگینی از طرف تکنوکرات های متشکل در انجمن های صنفی کارفرمایان، بخشی از کرسی های خود را از دست داد و اکثریت اتاق تهران در دست رقیب قرار گرفت. طبیعی است که با قدرت گرفتن جبهه اصولگرایان عرصه نبرد در این جا هم باید با اتکا به قدرت دولتی به نفع اتاق فتح گردد. تلاش وزارت کار در حذف کانون عالی انجمن های کارفرمایی رسمی و شناخته شده و مورد پذیرش سازمان بین المللی کار، نشان داد که دولت حاضر در پیشبرد سیاست های اقتدارگرایانه حتی بخش کارفرمایی اعتقادی به تشکل های مستقل و آزاد را در جبهه خودی هم ندارد.
البته این کانون در ابتدای انتشار لایحه به اصطلاح اصلاحی قانون کار از این بابت به نوعی رضایت مندی خود را اعلام کرد اما دیری نپایید که صابون حضرات به تن ایشان هم خورد و آنوقت تازه نسبت به روندی که شروع شده است شک کردند. خب آن ها از موضع بسیار قوی تری نسبت به کارگران برخوردارند و راحت تر از حریم خود دفاع خواهند کرد. اما آنچه که به سندیکایی ها برمیگردد این است که بهر حال فعالیت صنفی بر اساس چانه زنی با تشکل های کارفرمایی استوار است و درست آن است که تشکل مقابل سندیکاهای کارگری هم از اعتبار لازم برخوردار باشد تا بتوان بر توافقات احتمالی (مانند موضوع تعیین حداقل دستمزد) یقین حاصل کرد و طرف مقابل اصل مذاکرات دو جانبه را محترم شمرده و به نتایج و تصمیمات آن پایبندی نشان دهد. انحلال این گونه تشکیلات صنفی نشانگر آن است که دولت حاضر می خواهد از طریق اتاق بازرگانی صنایع و معادن قدرت بلامنازع باشد.