بحث تعیین استراتژی با خیزش کنونی مردم ایران، می تواند بحثی تعیین کنندە برای نیروهای اپوزیسیون و چگونگی برخورد آنان با این پدیدە باشد. معمولا می توان از دو نگاە کلان بە مسئلە اعتراضات مردم نگریست: از بعد انقلابی و از بعد رفرمیستی. در بعد انقلابی، نگاە بر این است کە خیزش بە انقلاب منتهی شود و نظام را سرنگون کند، و در بعد رفرمیستی، نگاە بر این مسیر کە بتوان در رفتارهای سیاسی حاکمیت تغییرات معین و مهم ایجاد کرد.
هنگامی کە بحث انقلاب در میان است، معمولا انقلابات در دنیا با پدیدەای بە اسم رهبر کاریزماتیک همراهند. بدون رهبر کاریزماتیک، اساسا نمی شود انقلاب کرد. تجربە انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، تجربە انقلاب روسیە، انقلاب چین، کوبا، ویتنام و بسیاری کشورهای دیگر موید این حقیقت اند. بدون کاریزما، انقلاب ناممکن است.
در شرایط کنونی خیزش مردم، ما با حضور کاریزما در جامعە ایران روبرو نیستیم، و چنین بە نظر نمی رسد کە ما اساسا با توجە بە تغییرات معینی کە در ساختار جامعە و روانشناسی مردم پدیدار گشتەاند، با چنین پدیدەای حتی در میان مدت بتوانیم روبرو شویم. این خیزش کە نتیجە اوجگیری شکافهای درون حکومتی است، بیشتر خودبخودی، غیر سازماندهی شدە و از لحاظ طرح گرایش سیاسی چندگونە است. پس با توجە بە این حقایق می توان گفت کە در مرحلە کنونی نمی توان از بعد انقلابی گری با این خیزش تماس گرفت. اما از نگاە رفرمیستی می توان زاویە دیگری را باز کرد. اینکە با ادامە اعتراضات، می توان با طرح شعارهای ممکن، از جملە شعارهائی کە می تواند وسیعترین طیفهای ممکن را دربر بگیرد، بتدریج از میوەهای خیزش مردم چید. بعنوان نمونە طرح شعار آزادی زندانیان سیاسی، و یا بحث رفراندوم.
واقعیت این است کە هیچ قدرتی بدون نیروی جایگزین ریزش نمی کند، و اگر هم بکند معنایش یا هرج و مرج است، یا اینکە در واقع یک قدرت خارجی دخالت کردەاست. کە تصور نمی شود هیچ کدام از این دو بدیل، مورد پسند تحول خواهان باشند.
البتە نمی توان تا ابد هم بە خیزشها و اعتراضات، آن هم بدون برنامە ادامە داد. پس مهم است کە این خیزشها بتواند هرچە زودتر خود را هم در بنیانهای خواستە و هم بنیانهای عمل تعریف کند و بداند واقعا چە می خواهد. در غیر این صورت ما باز با دور دیگری از شکست خیزشی روبرو خواهیم بود کە بە شکستهای دیگر اضافە می شود بدون آنکە بتواند دستاورد معین و کلیدی باخود بە همراە داشتە باشد.