آرزوهائی را که “عقابهای” آنکارا برای رهبری “میهن بزرگ تُرک” در سر داشتند تا بتوانند بعنوان یک وزنه سنگین ائورو-آسیائی (اروپائی-آسیائی) قد عَلَم کنند، به مانع سختی بنام “خرس” روسیه برخورد کرد و اردوغانِ مشکوک و بدبین را وادار کرد تا راه کارِ حساب گرایانه ای را انتخاب کند.
شورشهائی که ساختار های سیاسی قزاقستان را لرزاند، همزمان بحران را در سیاست های ملی گرایان کشور هایِ ترک زبانِ « شورای هماهنگی» را نیز دامن زد.
سیاست خارجی آنکارا، که با فعالیتِ نظامیِ بیسابقه ای در فواصل سالهای ۲۰۱۶ تا آذر ۲۰۲۱، در مناطقی مانند سوریه، شمال عراق و شرق مدیترانه، لیبی و قفقاز راه اندازی شده بود، با نتیجه ای منفی، یعنی با سقوط ارز کشور در برابر دلار و یورو مواجه شد. بطوریکه برای جلوگیری از تورم سرسام آور، آنکارا مجبور شد اهداف تجاوزکارانهُ منطقه ای خود را کاهش دهد و سعی کند روابط خود را کماکان با همسایگان خود بهبود بخشد و بزبان ساده “دیپلماسی اسلحه” را کاهش دهد.
“فتوحات” ترکیه در سال ۲۰۲۰ پس از عملیاتی بر علیه کُردها در شمال سوریه و شمال عراق و متعاقبا اشغال مناطقی از مرزهای جنوب شرقی همراه بود، و از طرفی با مداخله نظامی و سیاسی خود در لیبی، مسیرِ جنگ را به نفع «ساراج» از طرابلس در برابر «حفتر» نظامی قدرتمند از سیرنائیکا تغییر داد (در اینجا تاثیرات اروپا و آمریکا در این روند جای خود را دارد ولی مورد این بحث نیست).
ترکیه سپس فرانسه، یونان و اتحادیه اروپا را در مدیترانه شرقی در مناقشه مرزی دریائی با آتِن و نیکوزیا به چالش کشید.
و بالاخره در پائیز ۲۰۲۰ با حمایت نظامی-سیاسی و با همیاریِ استراتژیکِ آمریکا و اسرائیل، در جنگ آذربایجان با ارمنستان برای مناطق مورد مناقشه نوگورنو-قره باغ که با پیروزی در آن به نفع باکو، دستاورد و تبلیغات ارزشمندی را نصیب خود کرد، بطوریکه توفیق در این عملیات، جاه طلبی فراخزری در اذهان دولت ترکیه، برای اتصال آن از طریق آذربایجان به ترکستان شرقی را تقویت کرد، و متحدانِ گرانقدرِ اردوغان، یعنی رهبران راست افراطی «پان تورانیست»، دولِت باغچه لی و بهچلی را بر آن داشت تا سودایِ اجرای نقشه ای برای وحدت « جهانِ تُرک» را به او ارائه دهند، که هدف آن تعمیم پیوندی استراتژیک بود که میبایست، مجارستان را از طریق ترکیه به قفقاز، آسیای مرکزی، سیبری و ترکستان شرقی وصل کند تا «دنیای تُرک» را با این پیوند عملی نماید.
لاکن سیبری بخش بزرگی از فدراسیون روسیه است و ترکستان شرقی (سرزمینِ ایغورها) بخشی از چین که آن را « سین کیانگ» می نامد، چین را بنا به اهداف استقلال طلبی ایغور ها، در آن مناطق مرزی حساس تر کرد.
در عین حال این نقشه، در چشم انداز استرتژیکِ «پان تورانیست ها»، در واقع نشان دهنده محاصره روسیه و چین است و طبیعتا به زعم آمریکا بسیار خوشایند و جلوه ای از صحنه سیاست های رقابتی خارجی خواهد بود؛ زیرا اجرای این طرح حرکتی در جهت مهارِ جاه طلبی های توسعه طلبانه مسکو و پکن خواهد بود.
بدین ترتیب آنکارا در منطقه به عنوان یک قدرت نو ظهور و جدید تلقی و احساس شد، البته نه به همطرازی با روسیه و چین، ولی با دست یاری های پنهان و استراتژیک آمریکا و هم پیمانهایش بصورت نیروئی هر چند ضعیف تر عرض اندام کرد.
شورای همکاری کشورهای ترک زبان (که بعدا ذکر خواهند شد) نام خود را به «شورای ترکیه» تغییر داد، و گسترش نفوذ خود را در آسیای مرکزی آغاز کرد.
قزاقستان، و بویژه نظربایف همیشه برای دولت های تُرک اهمیت زیادی داشته است.
نظربایف در واقع در جهان تُرک مورد حمایت بسیاری به عنوانِ (آق سَقّل یعنی ریش سفید) تعریف شده است، اصطلاحی که در فرهنگِ عامه تُرک ها برای نشان دادن یک حکیم و دانای سالخورده بکار می رود، و نظربایف “پدر پیر” جهان ترک محسوب می شود!
ایده تاسیس شورای کشورهای تُرک زبان از « آق سقّل» قزاقستان الهام گرفته شده است.
این شورا در سال ۲۰۰۶ برنامه ریزی شده بود و در سال ۲۰۰۹ فعالیتش راه اندازی شد و اردوغان در نوامبر سال ۲۰۲۱ طی نشستی در استامبول ریاست آن را بعهده گرفت.
با توافق آتش بس در نوامبر ۲۰۲۰ در قره باغ-نوگورونی که آذربایجان را به منطقه نخجوان وصل می کرد، توانست ارتباط مستقیمی را برای آنکارا با ترکستان شرقی فراهم کند.
این بینش پان تورکیستی یا پان تورانیستی توسط محافل ملی گرای افراطی به اردوغان تحمیل شد، که هدفش ایجاد اتحاد برای ” توران بزرگ” بود، که در بین آنها “گرگ های خاکستری”، تشکل تاریخی راست افراطی، اوروآسیائیست های وطن پارتیسی، افسران سابق نیروی دریائی با دکترینِ ماوی وطن (میهن آبی) و محافل اسلامِ بنیادگرا فعال هستند، که روُیایِ بازگشت به عظمتِ امپراطوریِ از دست رفته را در سر می پرورانند.
نگرش اردوغان و مقامات حزب او به این دیدگاه با شک و تردیدِ زیادی همراه است و خود را نسبت به این دکترینِنوستالژیک بی طرف نشان می دهند، در حالی که “عقابهای” راستِ افراطی دولت ترکیه، که رئیس جمهور را “محاصره” کرده اند، موضع بسیار قاطعانه ای در اینمورد اتخاذ کرده اند و نیاز به تجهیز فعال شورا را تئوریزه می کنند و خود را همانند یک “ارتش توران” قادر به پاسخگوئی به بحرانهائی مانند قزاقستان می دانند.
در سالِ۲۰۲۰ ازبکستان یک ایده تخیلی پیشنهاد کرده بود، یعنی ایجادِ نوعی “ناتوی تُرکی”، ضمن اینکه باید تصریح شود، که شورایِ ترکیه یک نهادِ امنیتی-نظامی نیست، در حالیکه سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه یک اتحاد امنیتی است، لذا شورای ترکیه در حالِ حاضر به ادغام کشورهای ترک زبان در طیفِ وسیعی از زمینه ها، از فرهنگ گرفته تا ارتباطات را ترویج می دهد و اعضای آن شامل ترکیه، قزاقستان، آذربایجان، ازبکستان و قیرقیزستان است.
ترکمنستان، سیاست “بی طرفی” را پذیرفته است.
مجارستان اوربان عضو ناظر است و اوکراین نیز تمایل خود را برای پیوستن به عنوانِ عضو ناظر ابراز کرده است.
و اما در حالی که قزاقستان در ژانویه منفجر شده بود، برای برون رفت از بحران بسراغ شورای ترکیه نرفت، بلکه بر عکس دربِ سازمانِ پیمان امنیتِ جمعی (متشکل از کشورهای روسیه، قیرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، بلاروسیه و ارمنستان) به رهبری روسیه را بصدا در آورد، تا بقای خود را در برابر شورشها در پایتخت تجاری، آلماتی حفظ کند. یعنی بطور خلاصه رهبری قزاقستان در زمانِ نیازهای فوریِ امنیتی روسیه را به ترکیه و پوتین را به اردوغان ترجیح می دهد.
بدین ترتیب آرزوهای آنکارا برای رهبریِ جهان بزرگِ تُرک و تبدیل شدنِ آن به یک وزنه سنگینِ اروپائی-آسیائی با مانعی جدّی روبرو شد. و پوتین سریعا در اینباره گفت “وقایع تراژدی در حالِ وقوع کشورِ برادر مسکو را غافلگیر نخواهد کرد، زیرا آمادگیِ مقابله با هر گونه تحریک جدید را داراست”.
طبیعی است که این اظهارات در آنکارا به عنوان یک هشدار مهم برای ترکیه و شورای کشورهای تُرک تعبیر شد. پیامی که هدف آن محدود کردن جاه طلبی های این کشور ها بود.
و از طرفی اردوغان نیز در موقعیتی نیست که بتواند به صدای کسانی که در دولتش رؤیایِ نوستالژیک دارند گوش فرا دهد. او یک رهبرِ بسیار عمل گراست و در تلاش است تا از منجلابِ یک بحرانِ شدیدِ تورمی ارزی که باعثِ از دست دادن حمایتِ مردم از او می شود رهائی یابد. شکافِ آشکار در اردوگاه ملی گرایان ترکیه، بینِ طرفدارانِ غرب از یک سو و پان تورکیست های ضد ناتو و اورآسیا از سویِ دیگر، خطرِ افول از قدرت او را بهمراه دارد. به همین دلیل او مجبور شد در بحران قزاقستان پشت پنجره ناظر بماند و به اتکای چندین شرکت تجاری تُرک که در جمهوری آسیای مرکزی فعالیت می کنند و میلیارد ها دلار در پروژه های مختلف در قزاقستان را از دست ندهد.
در سالهای اخیر قزاقستان بطور فعال با ترکیه در بخش دفاعی همکاری دارد. ارتشِ قزاقستان در آکادمی های نظامی ترکیه آموزش می بیند.
بنابراین ورود اردوغان در اقداماتِ ماجراجویانه ژئوپلیتیکی، زمانی که روابطِ اقتصادی-تجاری بر قرار است دیوانگی ای بیش نیست. بهمین دلیل روابط خوب موجود بین دو کشور به احتمال زیاد با توکایف نیز محکم تر ادامه خواهد داشت.
روابطِ قزاقستان با روسیه در اولویت باقی خواهد ماند، زیرا ثبات در این جمهوری تا حد زیادی به این همکاری بستگی دارد.
در عین حال توکایف با تقویت مواضع خود، مطمعنا تلاش خواهد کرد تا با سایر شرکای خارجی از جمله ترکیه ارتباط بر قرار کند.
در پایان، گرچه گلوی رئیس جمهور ترکیه از طرفِ “عقابهای راست افراطی”، که برای اجرایِ یک دیپلماسیِ ماجراجویانه تئوریزه شده فشرده می شود و همچنین او بدون آنها اکثریت مطلق در پارلمان را نخواهد داشت، با این حال ضرورت جذب سرمایه گزاری مستقیم از طریقِ تغییر در سیاستِ خارجی اش، مجبور به ورود به سیاست گفتگوی مجدد با همه همسایگان خواهد شد.