دولتهای گروه یورو، گلوی یونان را می فشرند تا تتمه خدمات دولتی به بازنشتگان و آسیب پذیرترین ها در این کشور، از همین هم که هست کمتر شود. لشکر سیاستمدارن گوش به فرمان سرمایه و قلم به مزدهای رسانه های مدافع سرمایه و شبه اقتصاددانان در خدمت سرمایه، دیواری کوتاه تر از دیوار بازنشسته ها در یونان پیدا نکرده اند. مردم سایر کشورهای اروپایی را علیه یونانی هایی تحریک می کنند که گویا از نظام بازنشستگی «لوکس» برخوردارند. دروغ می گویند وقتی ناگفته می گذارند که از ششصد یورو حقوق یک بازنشسته در یونان، هم باید خودش گذران زندگی کند و هم فرزندان و نوه های بیکارش. دروغ می گویند وقتی نمی نویسند که در یونان از کمکهای دولتی فقط حقوق بازنشستگی مانده است و بس. نه از بیمه بیکاری خبری است و نه از هیچ یارانه دیگری. کل رقمی که می خواهند سالانه از سفره مردم یونان دریغ کنند به یک درصد بدهی های دولت یونان هم نمی رسد. این باج گیری هیچ ربطی به تسویه بدهی های یونان ندارد. فقط و فقط جنگی است علیه مردمی که جرأت کرده اند علیه سیاستهای نئولیبرال حاکم بر اروپا رأی دهند. مشمئزکننده است سخنان رئیس حزب سوسیال دمکرات آلمان و قائم مقام مرکل وقتی می گوید حاضر نیستیم هزینه وعده های انتخاباتی کمونیستهای یونان را بپردازیم. منزجرکننده است چرا که این رهبر سوسیال دمکراسی در مصاحبه با «بیلد» که برای آلمان حکم «کیهان» جمهوری اسلامی را دارد، متوسل به هیستری ریشه دار ضدکمونیستی در آلمان شده است تا به خیال خودش، سقوط ادامه دار حزبش در رأی گیری ها و نظرسنجی ها را متوقف کند. انزجار آور است چرا که رهبر سوسیال دمکراسی آلمان دروغ می گوید وقتی میان «سیریزا» و کمونیستها علامت تساوی می گذارد. اگر به نظر حزب کمونیست یونان بود، تا به حال یونان از حوزه یورو خارج شده بود و مجبور نبود به مستخدمان سیاسی سرمایه باج بدهد. رهبر حزب سوسیال دمکرات آلمان، وفاداری اش را به سنت آن دسته از اسلافش در رهبری این حزب نشان می دهد که بعد از سقوط قیصر، بقایای قشون او را به جان شوراها و کمونیستها انداختند تا کارل لیبکنشت و رزا لوگزامبورگ را سربه نیست کنند. آن روز پاسخ سرپیچی از فرمان سرمایه را با گلوله می دادند، امروز با تحمیل فقر و فلاکت.
دروغ است وقتی می گویند دعوا بر سر راه حلی برای بحران بدهی هاست. بدهی ها هرگز تسویه نخواهد شد، نه بدهی های یونان و نه حتی بدهی های شاگردان نمونه سیاست ریاضت کشی مانند آلمان. یونان تنها ضعیفترین حلقه زنجیر در اروپاست. در منطق بازار مالی، شرط بندی روی گسستن ضعیفترین حلقه زنجیر بسیار سودآور است. همین شرط بندی این حلقه را باز هم ضعیفتر می کند. از طریق این گونه شرط بندی ها صاحبان سرمایه مالی چه در سالهای پیش از به اصطلاح شروع بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ و چه در سالهای پس از آن، صدها میلیارد دلار سود به جیب زده اند. تا بازارهای مالی هست این مکانیسم شرط بندی هم هست. طبق پژوهشهای چند موسسه صاحب نام که در یک گزارش روزنامه گاردین در ۵ فوریه ۲۰۱۵ بازتاب یافته است، ظرف هفت سال میزان کل بدهی های جهان نزدیک به چهل درصد افزایش نشان می دهد. این رقم اکنون حدود دویست هزار میلیارد دلار است. نزدیک به شصت هزار میلیارد دلار آن مربوط به دولتها و رقمی در همین حدود، بدهی شرکتهای غیر بیمه و بانک است. مابقی یعنی حدود هشتاد هزار میلیارد دلار تقریبا به طور مساوی میان موسسات مالی و خانوارها تقسیم می شود. افزایش بدهی دولتها پرشتاب تر از سایر بخشهاست. ظرف هفت سال بدهی دولتها تقریبا دو برابر شده است. یعنی از این لحاظ وضع یونان به هیچ وجه از متوسط کل دولتهای جهان بدتر که نیست، بهتر است. بدهی های دولت یونان هفت سال پیش حدود ۲۳۰ میلیارد یورو بود، امروز حدود ۳۲۰ میلیارد دلار است. اما «انتظار» قماربازان بازار مالی این است که یونان زودتر از بقیه کشورهای عضو حوزه یورو در هم می شکند، زیرا یونان قربانی اصلی روند صنعت زدایی جنوب اروپاست. این صنعت زدایی هم چیزی نیست جز نتیجه حداکثری کردن سود سرمایه در مراکز اقتصادی اروپا و به ویژه آلمان.
کل بدهی های در جهان در هفت سال اخیر به طور متوسط سالانه ۵ درصد افزایش نشان می دهد. به گزارش صندوق بین المللی پول، رشد اقتصادی کل جهان زیر چهار درصد است. نتیجه این شده است که اکنون حجم بدهی ها به حدود سه برابر مجموع کل تولید ناخالص داخلی سالانه همه کشورها بالغ شود. این نسبت تا همین ده سال پیش حدود دو برابر بود. هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که این بدهی ها زمانی قابل تسویه شدن است. منطق ارزش اضافی، قانون تغییرناپذیر سرمایه حکم می کند که سرمایه مجازی ایجاد شود و پیوسته رشد یابد. ما به ازای سرمایه مجازی، بدهی هاست. طبق منطق نئولیبرال، این همه جهان است که لقمه بزرگتر از دهانش برداشته است نه یونان.
دولتهایی که از آژانسهای ارزیابی اعتبار، بهترین نمره ها را می گیرند، در همین منطق نئولیبرال بی انضباط ترین سیاست مالی را دارند. تولید ناخالص داخلی آمریکا حدود ۲۰ هزار میلیارد دلار است و مجموع کل بدهی های این کشور بیش از دو و نیم برابر این رقم. تنها بدهی دولت آمریکا نزدیک به ۲۰ هزار میلیارد دلار است.
این بدهی ها، به جایی نخواهد انجامید جز ترکیدن حباب سرمایه مجازی. این حباب بارها ترکیده و سرمایه مجازی را به نقطه صفر برگردانده است، معمولا از طریق جنگ و به جا ماندن دولتهای تا خرخره مقروض بر رأس کشورهایی ویران. هشت سال پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم، طلبکاران در کنفرانس لندن، بخش اعظم بدهی هایی را که هیتلر برای تدارک جنگ روی دست این کشور گذاشته بود به آلمان بخشیدند. همین لغو بدهی ها، زمینه را برای سربرآوردن آلمان غربی به عنوان یک قدرت اقتصادی فراهم کرد. اما دولت کنونی آلمان حتی حاضر به مذاکره در مورد لغو بدهی های یونان نیست. لابد گناه یونان این است که اروپا را ویران نکرده و شصت میلیون نفر را نکشته است.
ارقام نجومی بدهی های دولتها، از حد تصور مردم همه کشورها خارج است. همین غیرقابل تصور بودن ابعاد است که به مجریان و توجیه گران مشی نئولیبرال مجال می دهد خاک به چشم انسانها بپاشند و چنین وانمود کنند که اگر زیاده خواهی دروغی بازنشسته های یونانی نبود، بحران یورو حل می شد. کل اروپا که اقتصادش به اندازه اقتصاد جهان رشد نمی کند، ضعیفترین حلقه زنجیر سرمایه جهانی است و سرنوشت یونان هر چه شود، در این قاره یونانهای دیگر در راهند. اصل موضوع این است که مردم کشورهای دیگری مانند اسپانیا نیز مانند یونانی ها علیه مشی حاکم رأی دهند یا نه. برای این که چنین نشود، حاکمان اروپا تصمیم گرفته اند به مردم یونان درسی بدهند که بقیه حساب کارشان را بکنند. ممکن است این بار موفق شوند ورشکستگی اجتناب ناپذیر مشی حاکم را باز هم مدتی به تعویق افکنند. اما هر چه این تعویق بیشتر طول بکشد، ارتفاعی که از آن سقوط خواهند کرد بیشتر خواهد شد.
سهراب مبشری