دوربین به ندا نزدیک میشود. ندا تیر خورده، روی زمین افتاده و دو دستش در اطراف صورت غرق خونش رو به بالا است. دو مرد دستانشان را روی سینه ندا گذاشتهاند. صدای مردی به گوش میرسد که داد میزند: “زنده بمون”. اما ندا همانطور که ما را نگاه میکند، میمیرد و نگاه خیره ندا رو به دوربین میماند. رو به ما که او را مینگریم. ما هرگز از آن نگاه رها نشدیم و نگاه ندا در تمام این سالها ما را دنبال میکند. گویی تا مبارزه ادامه دارد، آن نگاه خونبار نیز تداوم مییابد. ندای جوان ما نتوانست در بیست و شش سالگیاش زنده بماند اما با چشمهای باز از دنیا رفت تا آخرین نگاهش به سندی زنده تبدیل شود و آن دو چشم بیدار، خواب خفتگان را بر هم بزند. حالا هرگاه در مسیر مبارزه ناامید و خسته شدیم، به یاد بیاوریم چشمهای زنی را که با اشتیاق و نگرانی ما را نگاه میکند. یارانش را که هنوز برای آزادی میجنگند. حکومت تلاش بسیاری کرد تا بر آن نگاه خاک بپاشد و آن را مدفون کند اما چطور میتوانیم زیباترین مبارزان جهان نباشیم، وقتی دو چشم زیبا به تماشای مبارزه ما نشسته است…
#زن_زندگی_آزادی
منبع:
@shbazneshasteganir