یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۰

یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۰

ما نگران سه زن هستیم؛ پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی.
‌‏اتهامات‌شان، واهی‌ست؛ اما سایه اعدام، واقعی‌ست، و ما خوب می‌دانیم که در این نظام، «اتهام واهی» اغلب برای نابودیِ کامل یک زندگی کفایت می‌کند.
۳۱ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: دادبان
نویسنده: دادبان
دومین درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی "رد" شد
دیوان عالی کشور در ایران، درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، را برای دوم رد کرد.
۳۱ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: دادبان
نویسنده: دادبان
سایه بی‌اعتمادی به آمریکا بر دیپلماسی مذاکرات اخیرعمان
تصور اینکه ترامپ مدافع دموکراسی یا حقوق بشر باشد، تصوری ساده‌انگارانه است. آمریکا در پی ضربه زدن به رقیب اصلی خود یعنی چین است، و مذاکره با ایران بخشی از...
۳۰ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
پویندگان راه آزادی و سوسیالیسم؛ گرامی‌داشت و یادکرد شراره‌های آتش و زندگی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا
روز جمعه ۲۹ فروردین ۱۴۰۴ با فراخوان قبلی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا مراسم گرامی داشت و یادکرد شراره های آتش و زندگی بیژن جزنی، حسن ضیاظریفی، عباس سورکی، محمد...
۳۰ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: پویندگان راه آزادی و سوسیالیسم
نویسنده: پویندگان راه آزادی و سوسیالیسم
مارکس؛ پیامبر، دانشمند، مصلح اجتماعی؟
فلسفه مارکسیستی در رابطه تنگاتنگ با تحول اقتصاد سیاسی و تجربیات جنبش طبقه کارگر شکوفا شد. این فلسفه بین سالهای 1852-1848 میلادی بشکل فلسفه ای عملگرا و رهایی بخش در...
۳۰ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
رسیدگی به کشتن انسان، تاریخ انقضا ندارد
سال‌هاست که موضوع اعدام‌های سال ۱۳۶۷ به عنوان رویدادی که آیت الله منتظری که خود شخص دوم نظام و قائم مقام رهبری به شمار می‌رفت پیشتاز اعتراض به آن به...
۳۰ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: عمادالدین باقی
نویسنده: عمادالدین باقی
پیچیدگی زیستن در قومیت‌‏ها/ گفتارهایی درباره وضعیت زندگی زنان عرب، بختیاری و ترکمن که مشکلات‏شان کمتر به گوش دیگران می‌‏رسد
متاسفانه برنامه‌‏ریزان مرکزنشین، غافل از این تفاوت‏‌های اجتماعی‏‌اند و هیچ‌گونه تمهیدی برای حل این مشکل در نظر نمی‏‌گیرند. برای مثال می‏‌شود سهمیه بومی دانشگاه‏‌های موجود برای زنان را به حداکثر...
۳۰ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: الناز محمدی
نویسنده: الناز محمدی

بزرگترین راهپیمایی جنبش سبز کدام است؟

اما از سوی دیگر در برابر این پیروزی خود خوانده، پس از سخنان مقام رهبری، آقایان کروبی و موسوی در اعلام مواضعی جدید، بر ادامه اعتراض خود پای فشردند و به عبارتی نشان داده اند که اصراری برای ماندن در کشتی تعریف شده آقای خامنه ای از نظام ندارند

آیا باید منتظر یک راهپیمایی خیابانی دیگر بود یا …

شکیبایی ما و شتاب آنها

جنبش زنده است؟ مرده است؟ نفس می کشد؟ کند است؟ تند است؟ خوابیده است؟بیدار است؟ اساسا ثقل زمین کجاست و جنبش سبز ایران در کجای زمین و زمانایستاده است و به کجا می رود؟این پرسش ها را این روزها نه تنها وابستگان و خویشاوندان فکری جنبش معترضان، که سبز، نمادشان و ایستادگی مرام شان است، از یکدیگر می پرسند، بلکه در عرصه های بین المللی نیز آنگاه که صحبت از شرایط ایران در منطقه و جهان می شود، محور پرسش ها همه این است که آیا جنبش سبز ایران زنده است و اگر زنده است ، پس چه زمانی نتیجه می دهد؟

بی شک برای پاسخ به این پرسش باید گزارشی از آنچه بر جنبش راه سبز ایران در این هشت ماه گذشته رفته است را مختصر مروری کرد و استراتژی و تاکتیک های ماندن در میدان اعتراض و برنامه ها و راهکارهای برون رفت از بحران و در نهایت قله و هدف جنبش را به صورت شفاف و روشن تصویر کرد تا یک خط مشی مشخص که جنبش مصر به تحقق آن است را به پرسشگران نشان داد. برای اینکه همه می خواهند بدانند:

یک؛ برنامه یا عرض اندام بعدی جنبش معترضان چیست؟

دو؛ کدام برنامه نقطه عطف و یا سنگ آخر جنبش به سمت حاکیمت خواهد بود تا جنبش سبز پیروز شود ؟

کمی ساده انگارانه به نظر می رسد اما به واقع بسیاری از ما این پرسش را حتی در خلوت هم از خود می پرسیم که سنگ آخر را کی می زنیم؟ چه وقت؟ کی به مقصد می رسیم؟ چه زمانی امپراطوری دروغ سرنگون می شود؟ کی کودتاگران از قدرت پایین می آیند؟ کی عمر ولایت مطلقه زور و تهدید و خشونت به سر می رسد و کی رنگ سبز صلح و دموکراسی و زندگی را به در و دیوارهای مجروح شهر می پاشیم و در نهایت اینکه کی پیروز می شویم؟

این پرسش ها حکایت جمعی از کوهنوردان را به یادم می آورد که در این حلقه کسانی به کرات از جمع می پرسند پس کی می رسیم؟ تا قله چقدر مانده است؟ در این میان باید باشد کسی که به آنها پاسخ دهد: به کجا می خواهیم برسیم؟ پس راه چه می شود؟ آیا از خود راه لذت می بریم؟ یا فقط به مقصد فکر می کنیم؟ بی شک مقصد مهم است اما نه تا این اندازه که ما از لذت زیبایی های راه غافل بمانیم و تجربه های حاصل از پیمودن راه را در شتاب رسیدن به مقصد از دست بدهیم.

درست است که در مسیر راه سبز، دشواری ها و سختی ها و دردهای بسیاری دیده می شود، درست است که هشت ماه پررنج را پشت سر گذاشته ایم . درست است که نمی شود علی رغم از دست دادن اکثر پایگاههای اطلاع رسانی و حبس شدن چهره های شاخص سیاسی و در بند شدن دانشجویان و فعالان حوزه فرهنگی و اجتماعی و حتی کشته شدن اعضای معمولی جنبش بی سلاح سبز، یک نگاه آرمانی به دستاوردهای جنبش داشت و نام آن را پیروزی مطلق گذاشت. اما تجربه های گرانی را ایران در همین هشت ماه به دست آورده است که نمی توان چشم بر آنها بست و تنها به مقصد و پیروزی نهایی فکر کرد.

پیروزی دو تعریف متفاوت در قاموس دو جریان موجود در ایران دارد. آیا پیروزی در قاموس جنبش سبز یعنی دست یافتن به تمام صندلی های اجرایی و قضایی و قانونگذاری؟ و آیا پیروزی برای حاکمیت یعنی خالی کردن خیابان از معترضان و پر کردن زندان از آنان؟ تاکنون در یک میدان نابرابر میان حاکمیت زور و ملت صبور، هر کدام از طرفین، خودشان را پیروز میدان نامیده اند. حاکمیت مغرور و مفتخر است که در راهپیمایی امنیتی و «مهندسی» شده بیست و دوم بهمن توانسته است حضور معترضان را کاهش داده و در نهایت، جنازه نمایدن ما را هم در همان میدان آزادی تشییع کردند و فاتحه فتنه را هم رهبری خواند آنگاه که با یک سخنرانی صریح در جایگاه سکاندار کشتی حاکمیت، مسافران ممنوع را از کشتی نظام به بیرون پرتاپ کردند و گفته اند که میرحسین و کروبی و دیگر معترضانی که تن به قانون نداده و در برابر نتیجه انتخابات تسلیم نشده اند، صلاحیت ادامه حضور در این نظام را از دست داده اند.

اما از سوی دیگر در برابر این پیروزی خود خوانده، پس از سخنان مقام رهبری، آقایان کروبی و موسوی در اعلام مواضعی جدید، بر ادامه اعتراض خود پای فشردند و به عبارتی نشان داده اند که اصراری برای ماندن در کشتی تعریف شده آقای خامنه ای از نظام ندارند. یعنی به همان اندازه که آقای خامنه ای هنگام خارج ساختن نماینده ها و نمادهای معترضان از کشتی نظام عصبانی به نظر می رسید، آقای موسوی در بیانیه آخر خود آرام می نمود و مهدی کروبی نیز مقتدر. در عین حال هر دو تن نه تنها بر ادامه همراهی خود با مردم معترض پای فشردند بلکه راهکارها و برنامه های خود را نیز به تفصیل بیان کرده اند که در آن هیچ نشانی از پذیرفتن شروط تعیین شده حاکمیت برای خواص وجود ندارد.

مهمترین نکاتی که در اعلام مواضع آخر حاکمیت و نمایندگان معترض به این حاکمیت وجود دارد نیز این است که یکی برای حذف دیگری شتاب دارد و در سوی دیگر ماجرا هیچ کس شتابی برای حذف دیگری ندارد. یعنی در یک سوی، آقای خامنه ای سریع و صریح دو تن از چهره های شاخص همین نظام که نقش آنها در شکل گیری انقلاب اسلامی هم بر همه آشکار است را از گردونه نظام حذف کرده و اعلام پیروزی می کند و در سوی دیگر نه موسوی شتاب می کند تا مشخصا رهبری که از احمدی نژاد حمایت می کند را مورد عتاب و خطاب مستقیم قرار دهد و نه کروبی اصرار دارد تا صریح و سریع به او که موافق بازداشت های گسترده سران اصلاح طلب و نمایندگان سابق مجلس ششم است اعلام کند که این ره به ویرانی کلیت نظام می انجامد.

نمی توان به آسانی این رفتار موسوی و کروبی را به حساب هراس یا محافظه کاری آنان گذاشت که اگر چنین بود تنها ساعاتی بعد از سخنرانی معروف آقای خامنه ای در نماز جمعه و تایید انتخابات، کروبی و موسوی دولت را غیر قانونی نمی خواندند و مهمتر از همه بیانیه مربوط به درخواست ابطال انتخابات تقلبی را منتشر نمی کردند. بنابراین هدفی در پس این شیوه آرام نهفته است که البته نمی توان قدرت نظامی حامی یکی از طرفین این ماجرا را هم نادیده انگاشت.

آقای خامنه ای در سخنرانی های مکرر خود شتاب عجیبی دارد تا تکلیف را یکسره کند. به شدت اصرار می کند تا خواص تکلیف خود را روشن کنند، در جلسات خصوصی و غیرخصوصی هم اصرار دارد که با سرعت بیشتری این « فتنه» را پایان یافته اعلام کند. پیام های شتاب زده او در چند مرحله تبریک به احمدی نژاد پیش از اعلام نتایج انتخابات و پیام تبریک به مناسبت راهپیمایی نهم دی ماه و بیست و دوم بهمن، کاملا گواه این مدعا است که رهبری ایران حاضر است به هر قیمتی که شده به دنیا نشان دهد آتش اعتراض در ایران خاموش شده است و بحرانی در ایران نیست و جنبش سبز مرده است. اما در مقابل او ، موسوی و کروبی هیچ شتابی ندارند، به همان اندازه که آقای خامنه ای سخت اصرار می کند تا کار را تمام کند آنها هم سخت اصرار دارند تا در یک روند آرام، بدنه جامعه را مهیای پذیرش یک تحول بزرگ سازند. رفته رفته جنبش را تبدیل به یک خواست همگانی کرده و مطالبات بخش هایی از معترضان را در سطوح مختلف جامعه فراگیر سازند. این همان چیزی است که آقای خامنه ای را نگران می کند.

حاکمیت اصرار داشت در یک پروسه کوتاه مدت، چهره خشنی از سردمداران «فتنه» را به توده مردمی که هواداران دولت و حاکمیت هستند نشان دهد تا برخورد با چنین چهره هایی آسان و مورد استقبال توده مردم قرار گیرد. برای همین حاکمیت دغدغه دارد که مبادا در یک پروسه دراز مدت برای جنبش سبز ایران فرصت و زمان به اندازه وفور باقی بماند تا بتوانند از طریق تشکیل شبکه های اجتماعی و آگاهی بخشی، چهره واقعی و منطقی جنبش و حاکمیت را به بخش های سنتی جامعه معرفی کنند.

درایت موسوی و کروبی و در عین حال دقت گروههای فعال در جنبش سبز هم در این زمینه آشکار است وقتی که مطالبات و خواسته های جنبش را در شمایلی کاملا قانونمند و مدنی به تمامی جامعه معرفی می کنند و اصرار دارند که جامعه سنتی ایران متوجه تمایز چهره واقعی سبزها و غیرسبزها از طریق نحوه پیگیری مطالبات آنها شود و نه آن شیوه ای که حاکمیت به واسطه در اختیار داشتن تمامی تریبون های رسمی دارد نشان می دهد.

موسوی بر آگاهی سازی اصرار می کند، کروبی بر مقاومت و فراخواندن حاکمیت به یک رفراندوم تعریف شده. موسوی خواسته های جنبش را فراتر از قانون نمی داند تا انگ قانونگریزی حاکمیت بر قبای او و جنبش ننشیند و کروبی نظام را خط قرمز اعلام می کند تا به نام ضدیت با نظام، بخش های سنتی جامعه از جنبش سبز گریزان نشوند. البته باور این دو نماینده معترضان به قانون و نظام نیز نکته جدیدی نیست و به نظر نمی رسد جنبشی که کماکان در ایران جان دارد و دارد هزینه برای ادامه حیات خود نیز می دهد شتابی مشابه شتاب حاکمیت برای برخوردهای خذفی با آرمان های بخش های سنتی جامعه داشته باشد. برای همین ابتدا به همین قانون و نظامی که این روزها به نامش می خواهند جنبشی را دفن بکنند می شود استناد کرد تا به طرفداران این حاکمیت در بخش های سنتی جامعه نشان داد که قانون و نظام برای مدعیان قانونمداری و نظام دوستی و دینداری، بهانه ای است برای ماندن در قدرت.

چهره واقعی کسانی که نقاب قانون و نظام را بر صورت خویش زده اند همان است که می خواهند پشت خطوط سانسورشده اطلاع رسانی پنهان بمانند. کسی که در خلوت همسر خود را در یک آپارتمان به باد کتک می گیرد اما در کسوت مشاور رییس دولت با شمایل مدرن در تلوزیون ظاهر می شود و از حقوق زنان دفاع می کند. این چهره واقعی دولت دوستان است. دولتی که دست کم بیش از پنج تن از اعضای کابینه اش متهم به تقلب در ارایه مقاله های علمی در دانشگاههای معتبر دنیا شده اند و یک وزیرش هم به خاطر جعل مدرک دکتری توسط خود اصولگرایان حذف می شود، بی شک همین اعضا که در طی کردن مدارج علمی به آسانی تقلب می کنند، می توانند در امور اجرایی و انتخاباتی نیز تقلب کنند. رهبری که در یک سخنرانی رسمی اعلام می کند شکنجه در زندان ابوغریب حتی اگر بدون اطلاع رییس جمهور آمریکا صورت گرفته باشد مشروعیت دولت آمریکا را زیر سوال برده است اما همین شکنجه در بازداشتگاه کهریزک مورد تایید هم قرار می گیرد ولی گفته می شود چون از آن بی اطلاع بوده اند پس کماکان حاکمیت مشروع است . در چنین حاکمیتی مسئولیت معترضان و اعضای یک جنبش معترض چندین برابر دشوار تر است تا بتوانند چهره واقعی حاکمان را به هواداران شان نیز نشان دهند.

در هیچ کجای دنیا دموکراسی و آزادی با شتاب و بی هزینه به دست نیامده است. نمی توان از نخبگان یک جامعه توقع داشت که چشم بر توده یک جامعه ببندند و یک دموکراسی نارس را روی خروار خروار باورهای سنتی یک جامعه بنا کنند. بر این اساس اگر چه حاکمیت شتاب دارد نخبه کشی کند، اما نخبگان هیچ شتابی ندارند تا با اطلاع رسانی و آگاهی بخشی و معرفی چهره واقعی خود و حاکمیت به لایه های مختلف اجتماعی، جنبش سبز را به یک خواست همگانی و ملی تبدیل کنند. ریشه بدوانند و ریشه تعصبات خشک یک جامعه سنتی که ناشی از تغذیه و اطلاع رسانی غلط و دروغ است را بسوزانند.

برای همین به جای آنکه منتظر مناسبتهای تاریخی و ورق زدن برگه های تقویم برای یافتن یک روز و مناسبت دیگری از این حاکمیت باشیم تا به خیابان برویم و اعلام موجودیت کنیم، می شود با گسترش شبکه های اجتماعی و تحقق شعار هر فرد یک رسانه، هر روز را به مثابه یک راهپمیایی نگاه کرد. بی خستگی و اضطراب یک راهپمیایی می شود راه بلندی را هر روزه در هرکجای جهان برای تحقق هدف مشترک جنبش سبز ایران پیمود. این یک نگاه آرمانگرایانه نیست. مسئولیت پذیری در جوامع مدرن چنان مقدس است که انسان ها بدون حکم و دستور دولت، و بر اساس یک توافق اجتماعی برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش می کنند. به همین منظور اگر استراتژی آگاهی بخشی به جامعه به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گیرد و تبدیل به یک وظیفه در ضمیر ناخود آگاه تک تک اعضای جنبش شود، آنگاه ممکن نیست حاکمیتی که این همه شتاب برای خاموش کردن صدای معترضان دارد بتواند در برابر صبوری بلند جنبش اعتراضی ایران تاب بیاورد و آرام آرام شاخ و شانه کشیدن هایشان در میان توده هواداران خودشان نیز رنگ می بازد. گواه این مدعا نیز نگاهی ساده به توده مردم هوادار حاکمیت است که در این میان شاید کسی مچ دست دختر جوانی که مرگ، نثار دیکتاتور می کند را گاز بگیرد اما در خانه خودش وقتی با دست گاز گرفته شده فرزند خودش توسط ولایتمدار دیگری روبرو می شود شرم می کند از اینکه ولایت گاز گرفتن و گاز دادن و شتاب داشتن آنان کجا و ولایت آرامش و اعتدال یک جنبش بی سلاح که تلاش می کند حتی دندان هایش را هم جز برای لبخند به دیگری نشان ندهد کجا؟

تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند, ۱۳۸۸ ۱۱:۲۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی
پرنیان شفق

کشتار تپه‌های اوین: توطئهٔ حذف رهبران مبارز آزادی‌خواه و عدالت‌طلب!

در آن دوره جنبش چپ آزادی‌خواه و عدالت‌طلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از هم‌بستگی و رشد جریان‌های مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپس‌گرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بی‌امان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها
پرنیان شفق

کشتار تپه‌های اوین: توطئهٔ حذف رهبران مبارز آزادی‌خواه و عدالت‌طلب!

در آن دوره جنبش چپ آزادی‌خواه و عدالت‌طلب در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان نیرویی موثر در برابر دیکتاتوری و ارتجاع بود. حذف رهبران برجستۀ این جنبش تلاشی اگاهانه برای جلوگیری از هم‌بستگی و رشد جریان‌های مترقی و باز کردن راه برای نیروهای واپس‌گرا بود. رژیم شاه با سرکوب و کشتار بی‌امان نیروهای مترقی چون فداییان و مجاهدین خلق و اعمال فشار بر نیروهای ملی، چپ، و ملی-مذهبی،میدان را برای رشد و نفوذ نیروهای مذهبی ارتجاعی هموار کرد.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ما نگران سه زن هستیم؛ پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی.

دومین درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی “رد” شد

سایه بی‌اعتمادی به آمریکا بر دیپلماسی مذاکرات اخیرعمان

پویندگان راه آزادی و سوسیالیسم؛ گرامی‌داشت و یادکرد شراره‌های آتش و زندگی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا

مارکس؛ پیامبر، دانشمند، مصلح اجتماعی؟

رسیدگی به کشتن انسان، تاریخ انقضا ندارد