جنبش دانشجوئی سالی سخت و آکنده از سرکوب و فشار را پشت سرگذاشت. فشارها همه جانبه و سنگین بودند و در حقیقت جنبش دانشجوئی در طی این سالها ۱۶ آذرهای متعددی را تجربه کرده است. تهدیدات وزیرعلوم مبنی براین که دانشگاه های غیراستاندارد و مغایر با اهداف نظام را با خاک یکسان خواهد کرد و این که وظیفه و شأن دانشگاه – اعم از اساتید و دانشجویان- به ادعای این نوکرگوش به فرمان، اطاعت محض (سمعا وطاعا) در برابر منویات ولی فقیه است، صدور احکام سنگین زندان و تبعید و محرومیت از تحصیل به فعالین دانشجوئی، خود بقدرکافی گویای ابعاد خشونت رژیم هستند. نه فقط به لحاظ بگیروببند و ایجاد شرایط پلیسی بلکه به لحاظ محتوائی هم رژیم در سودای انجام باصطلاح انقلاب فرهنگی دومی “عمیقتر” از بار اول است. وسوسه و مالیخولیای ایجاد علوم ناب اسلامی و تغییر ریشه ای علوم اجتماعی و انسانی و محول کردن وظیفه نظریه پردازی به حوزه و روحانیت، همچون خوره ای به جان رژیم و دانشگاه و جامعه افتاده است. از دیگراقدامات برای اسلامی کردن محیطهای دانشجوئی تفکیک جنسیتی و بومی سازی و تصفیه اساتید و انحلال و انتقال بخشهائی از آن به خارج از تهران است. اما در واقعیت امر حربه اصلی همان بگیروبند و زندان و ستاره دارکردن و حبسهای سنگین و در یک کلام مبادرت به ویرانگری بدون داشتن هیچ گونه بدیل واقعی است؛ چرا که رژیم جمهوری اسلامی در فاز انحطاط و گندیدگی خود بیش از هرزمانی به سترونی کامل رسیده و بیش از هر موقعی در ارائه طرح های اثباتی کفگیرش به تک دیگ خورده است و اگر بطورجدی به طرح اثباتی بیاندیشد، ازچنته اش جز بدترین و خشنترین مواد برنامه ای نئولیبرالی و پیشبرد آن به خشن ترین وجه، همچون حذف یارانه ها و آزادسازی قیمتها درحوزه اقتصادی بیرون نخواهد آمد. اوج انحطاط و ریاکاری رژیم رامی توان در ناسازه ادعای جنگ نرم با دشمن و ایادی اش ضمن پیشبرد بی کم وکاست برنامه های بازار جهانی مشاهده کرد. با وجود اعمال شدیدترین فشارها و سرکوب، رژیم همچنان نگران بروز تحولات و اعتراضات دانشجوئی است. چرا که خود می داند درمحیطهای دانشجوئی در اقلیت محض قراردارد و سلطه پادگانی اش بسی شکننده بوده و فضای دانشجوئی همچون آتش زیرخاکستر است. از همین رو است که بانگرانی از نردیک شدن روز دانشجو به حالت آماده باش درآمده و بر مقررات سختگیرانه و کنترل کننده خود افزوده است. علاوه بر دستگیری شماری از فعالین دانشجوئی نصب دوربینهای جدید، گشتهای درون دانشگاهی و مسدودسازی پیاده روها و … بخشی ازاین نوع اقدامات پیشگیرانه است. در کنار آن سخنان رئیس قوه قضائیه مبنی بر رسیدگی به پرونده ۳۰ نفر در رابطه با فاجعه حمله به کوی دانشگاه بخش دیگری از مانورهای فریبنده رژیم برای فروخواباندن خشم دانشجویان در آستانه ۱۶ آذر است.
حضورگسترده و فعال دانشجویان در جنبش اعتراضی یکسال ونیم گذشته برکسی پوشیده نیست. بخش قابل توجهی از جانباختگان جنبش دانشجو بودند و هیچگاه جنبش دانشجوئی تا این حد زندانی و اخراجی و تصفیه شده نداشته است. از این رو بسیار طبیعی است که آزادی زندانیان سیاسی و از جمله دانشجویان زندانی یکی ازخواستهای محوری جنبش دانشجوئی در شرایط کنونی باشد.
جنبش دانشجوئی وشماری ازچالشهای پیشارو
یکی ازویژگی های مهم جنبش دانشجوئی آن بوده که هرگزدروجه اساسی خود جنبشی درخود نبوده بلکه جنبشی بوده است با مطالبات کلان فرادانشگاهی و در پیوند با مطالبات و خواستهای عمومی مردم و با جنبشهای اجتماعی. بطور سنتی مبارزه علیه استبداد، برای آزادی و عدالت اجتماعی و مخالفت با سلطه طلبی قدرتهای امپریالیستی از مهمترین این مشخصات مطالبات فراگیر جنبش دانشجوئی بوده است. بدیهی است که وزن این ویژگی در شرایط گسترش مبارزه ضداستبدادی درجامعه و در متن یک بحران فراگیر سیاسی بیش از پیش برجسته شده و مرزهای درون و بیرون دانشگاه به همان نسبت کمرنگ می شود.
دومین ویژگی، گستردگی میلیونی دانشجویان در ابعاد سراسری است و لاجرم باجنبشی بزرگ و دربرگیرنده گرایشها و گفتمانهای گوناگونی که در کلیت جامعه وجود دارد. غیر از گفتمان حاکم ولایت مطلقه و سرکوب کننده که در محیط دانشجوئی در اقلیت محض است و منزوی و مورد انزجارعمومی، شاهد بازتاب گفتمانهای موجود در صفوف جنبش اعتراضی نیز هستیم که شامل گفتمان اصلاح طلبی (سبز طرفدار موسوی و … و حامی تغییر در چهارچوب قانون اساسی نظام) و گفتمان لیبرالی معطوف به یک نظام سرمایه داری متعارف و بالاخره گفتمان چپ یعنی آزادی و برابری اجتماعی هستیم.
باین ترتیب هم در سطح ماکرو به لحاظ وجود گفتمانهای گوناگون، جنبش دانشجوئی یک جنبش متکثر و چند رویکردی است و هم در سطح میکرو به لحاظ درون گفتمانی و طیف بندیهای درونی هرکدام ازاین طیفها. این گفتمانها البته بیش از پیش با تعمیق جنبش و مطالبات مردمی شفافتر می شوند و می توان آن را در بیانیه ها و موضعگیریهای جریانات مختلف متعلق به هرکدام از آنها مشاهده کرد که ورود به آن خارج از حوصله این نوشته است.
در همین رابطه لازم به ذکر است که طرح باصطلاح هدفمندسازی یارانه ها و آزادسازی قیمتها که در حکم تهاجم گسترده (و یک جراحی بیرحمانه اقتصادی) به سطح زندگی کنونی و معیشتی ده ها میلیونی نیروی زحمت و کار و گسترش شتابان دامنه خط فقراست، زمینه مطرح شدن گسترده ترمطالبات معیشتی در کنار مطالبات سیاسی را فراهم تر ساخته و پیوند نان وعدالت اجتماعی با آزادی را به کانون مطالبات عمومی تبدیل می کند. این همان است که جنایتکاران حاکم آن را با ادبیات خود به عنوان بروز خطر فتنه اقتصادی در ادامه فتنه سیاسی می نامند. بدیهی است که با پیوند این دو زمینه مناسبی برای نقش آفرینی گفتمان عدالت و آزادی و یک جنبش ضداستبدادی-مطالباتی فراهم می شود. این سیاست تهاجمی هار و نئولیبرالی رژیم همچنین بطور مستقیم دانشگاه ها و مؤسسات عالی را نیز با هدف پولی کردن دانشگاه ها مورد آماج خود قرار داده است. رویکردی که با زیرپا گذاشتن قانون اساسی موجود خود رژیم در مورد باصطلاح تحصیلات رایگان همراه است. یعنی آنچه را که زمانی در زیر فشار انقلاب بهمن ناچارشده بود ولو بصورت نیم بند بپذیرد.
بنابراین لااقل مقابله با طبقاتی کردن تحصیلات و مبارزه علیه دانشگاه پولی و آزادی دانشجویان زندانی از جمله مطالبات اخص جنبش دانشجوئی است که با مطالبات کلان و سیاسی گره می خورد.
سوم این که تأکید برماهیت مشترک مطالبات کلان جنبش دانشجوئی و جامعه و جنبشهای اجتماعی و گره خوردگی آنها، به معنی نادیده گرفتن استقلال و مطالبات خودویژه و اخص این جنبش و کم بهادادن به آنها نیست و نباید باشد. چرا که مطالبات عمومی از قضا با عبور از منافع خود ویژه هر جنبش رنگ وبوی خاص خود را می یابد و در قالب آن می تواند بسیج کننده باشد. بهمین دلیل بی اعتنائی به این واقعیت موجب تأثیرمنفی در آزادسازی پتانسیل موجود در جنبش دانشجوئی خواهد شد. در همین رابطه بویژه در شرایط جو سرکوب توجه به مطالبات بیواسطه و فراگیر صنفی، فرهنگی، هنری، ورزشی و … از اهمیت زیادی برای شکل گیری تجمعات اعتراضی با حضور بدنه هرچه بیشتر و پیشروی جنبش عمل می کند.
چهارم این که از نظر نوع سازمانیابی تأکید برشکل گیری شبکه ها ومحافل و هسته های مبتنی بر ارتباطات و مناسبات افقی که بتواند هم بدنه را بسیج کند و هم از شر سرکوب در امان بماند دارای اهمیت است. همچنان که در نظرگرفتن تلفیق کارعلنی و مخفی دارای اهمیت است. تجربیات اندوخته شده در طی مبارزات عمومی یکسال ونیم گذشته می تواند در این راستا به خدمت گرفته شود.
چالش مهم پنجم رابطه گفتمانها و گرایشهای موجود درصفوف جنبش دانشجوئی است. تا آنجاکه به گفتمان چپ و آزادی و برابری مربوط می شود، این گفتمان می تواند دریک حرکت دوجانبه و مکمل و همزمان ازیکسو برسازمانیابی نیروهای متعلق به این گفتمان حول اشتراکات پایه ای و بنیادی بپردازد و از سوی دیگربه همکاری وهمسوئی حول فصل مشترکهای معینی چه درسطح دانشگاه و چه در بیرون ازآن به همکاری عملی با سایر گرایشهای موجود در صفوف جنبش تا زمانی که در برابر استبداد به مبارزه خود ادامه می دهند، مبادرت کند. درهرحال درچهارچوب ضرورت تقویت و گسترش یک جنبش دانشجوئی متکثر و سراسری می توان و باید به آرایش صفوف و تبلیغ و ترویج و سازمانیابی گفتمان چپ و رادیکال و دربرگیرنده همه طیفهای متعلق به آن پرداخت.
ششم- جنبش دانشجوئی خود به منزله یک جامعه فشرده است و تمامی تضادها و چالشهای عمده و موجود در جامعه و مطالبات جنبشهای مهمی همچون کارگری و مزدحقوق بگیران، زنان و جوانان (و از جمله دانش آموزان و معلمان) و جنبشهای تحت ستم ملی و … در آن بازتاب دارد. از همین رو جنبش دانشجوئی با داشتن چنین حلقات متداخلی با سایر جنبشها می تواند رابطه متقابل و سازنده ای را با آنها برقرارنماید. همچنان که می تواند از آنها نیز تأثیرات مثبتی دریافت کند. چنین روندی می تواند درخدمت تقویت یک جنبش ضداسبتدادی-مطالباتی درکلیت جامعه باشد.
اعتراض سراسری ۱۶ آذر
علاوه برجهتگیریهای فوق مساله شکل دادن به اعتراضات سراسری به مناسبت ۱۶ آذر نیز در کانون توجه جنبش دانشجوئی است. با توجه به شرایط عمومی و موازنه قوای کنونی چنین تجمعات سراسری می توانند در درون دانشگاه ها و محیطهای دانشجوئی شکل بگیرند تا دربیرون دانشگاه ها. اما مهم است که این تجمعات بتوانند با داشتن علائم و نشانه ها و اشتراکاتی از نظر طرح برخی شعارها و نوع حرکت و محدوده زمانی و در سطح دانشگاه ها و موسسات عالی دانشجوئی در سراسرکشور و با مشارکت هرچه بیشتر بدنه بتواند بازتاب دهنده ماهیت و خصلت سراسری این جنبش و توانائیهای آن باشد. بی تردید این نوع حرکتهای فراگیر نمی تواند با فرادستی یک گفتمان برگفتمانهای دیگر صورت پذیرد، اما می تواند حول اشتراکات معین بین آنها علیرغم وجود اختلافات، و در کنار آزادی تبلیغ برای هرکدام از طیفها، صورت گیرد. بی تردید ابرازهمبستگی و حمایت ولو سمبلیک از بیرون دانشگاه همچون دانش آموزان و سایر جنبشهای اجتماعی و یا ابراز حمایت توسط مردمانی که در اطراف دانشگاه ها حضور پیدا می کنند ولو بصورت سمبلیک و همچنین بزرگداشت هرچه گسترده ۱۶ آذرتوسط جنبش ایرانیان خارج از کشور و حمایت آنها ازجنبش دانشجوئی داخل کشور داری اهمیت است.