دو سال پیش، در هشتم مارس سال ٢٠٠٩ میلادی ، بنیاد عبدالرحمن برومند برای بزرگداشت روز زن و ادای احترام به مبارزات درخشان زنان ایران، ترجمۀ سه مقاله در بارۀ تاریخ حرکت زنان را برای احقاق حقوق انسانیشان در سطح بینالمللی، به زنان ایران تقدیم کرد. نویسندگان این مقالهها، شارلوت بانچ، الیزابت فریدمن و الیساوت ستاماتوپولو، هرکدام به ترتیب به تحولات حقوق بشر از منظر فمینیستی، گنجاندن حقوق زنان در چارچوب حقوق بشر، شکلگیری جنبش حقوق بشری فمینیستها، و سرگذشت حقوق زنان در سازمان ملل متحد، پرداختهاند. در این مجموعه به وضوح میتوان دید چگونه مردانی که تدوین کنندگان اسناد حقوق بشر بودهاند، به دلیل عادات و فرهنگشان حساسیت لازمی به مسائل زنان نشان ندادهاند و زنان با حضور خود در نهادهای بینالمللی و مبارزات پیگیرشان و فشار بر این نهادها، جامعه جهانی حقوقدانان را واداشتند تا حقوق زن را در زمرۀ حقوق بشر به شمار آورند. حتی ایجاد بخش ویژۀ حقوق زنان در سازمانهای غیردولتی حقوق بشر نیز، نیازمند اعمال فشار و پافشاری جنبش زنان بوده است.
امسال (٢٠١١ میلادی) بنیاد برای بزرگداشت یکصدسالگی روز جهانی زن، ترجمۀ چهار مقالۀ مهم دیگر را در باب حقوق زن منتشر میکند تا در اختیار فعالان ایرانی حقوق زن قرار گیرد. این چهار مقاله به موضوع حساس فرهنگ، سنت و سیاست : ابزاری برای نقض حقوق بشر زنان، می پردازند. انتشار الکترونیکی این مقالهها با کسب کپیرایت از انتشارات روتلج و در چارچوب برنامۀ بنیاد برومند و اجرای طرح کلی ترجمه متون مربوط به حقوق بشر و دموکراسی صورت گرفته است.
اوّلین مقاله نوشتۀ جولی مرتوس است. مرتوس حقوقدان و استاد حقوق بشر و مطالعات زنان در دانشگاه نیویورک است. وی سالها در مورد نقض حقوق بشر در یوگوسلاوی سابق تحقیق کرده است. جولی مرتوس در مقالۀ خود، تبعیض در قانون خانواده و سوء استفاده از سنّت[۱]،ادعای دولت ها را، مبنی بر اینکه وضع قانون در عرصۀ عرف و فرهنگ خانواده از حیطۀ صلاحیتشان خارج است و بنابراین نمی توانند در مورد خشونت و نابرابری در محدودۀ خانواده دخالت کنند، به چالش کشیده و با ذکر موارد مشخص ثابت می کند که تفکیک ظاهری عرصۀ خصوصی و عمومی، تفکیکی است کاذب و دولت ها همیشه در مورد مسائل مربوط به خانواده و روابط زن و مرد قانونگذاری کرده اند، و عرف و سنت را در شرایطی که به ضرر سیاست های کلانشان بوده است زیر پا گذاشته و یابه اصلاح آنها دست زدهاند. مرتوس در این مقاله چند نمونه از خروار تبعیضات کهن ضد زن را در فرهنگ های مختلف توصیف کرده و بر الزام لغو این تبعیضات اصرار می کند. او با این استدلال که دولت ها توانایی و وظیفۀ تبعیض زدایی از عرف و سنت را دارند و هرگاه مصالح سیاسی شان چنین امری را ایجاب کرده در این راه گام برداشته اند، چنین نتیجه می گیرد که راه رفع تبعیض از زنان اعمال فشار بر دولت ها و تفهیم این واقعیت است که عدالت مهم ترین مصلحت سیاسی دولت را تشکیل میدهد.
مقالۀ دوم تألیف آن الیزابت مایر، حقوقدان و کارشناس تاریخ معاصر خاورمیانه است. آن الیزابت مایر در مورد ایران و حقوق زنان نیز تألیفاتی دارد. وی در مقالۀ خود، ویژگی فرهنگی: راهبندان حقوق زن- تأملاتی در باب تجربۀ خاورمیانه [۲] با طرح موضوع مخالفت بین طرفداران نسبیت فرهنگی و آنان که بر اساس جهانشمول بودن حقوق بشر انتقاد از سنت و فرهنگ را جایز و حقی همگانی می شمارند، چنین استدلال می کند: “طرفداران نسبیت فرهنگی تأکید دارند که اعضاء یک جامعۀمفروض نمیباید مشروعاً رفتارهای جامعۀ دیگر را نکوهش کنند. نسبیتگرایان قبول ندارند که بتوان با اتکاء به یک ملاک معتبر، رفتارهای فرهنگ محور را مورد انتقاد قرار داد و مدعیاند که ضابطۀ فرافرهنگی مشروعیبرای سنجش رفتار نسبت به مسائل حقوقی در کار نیست. وقتی در غرب از رفتار با زنان خاورمیانه انتقاد میشود، نسبیتگرایان با رهیافت مبتنی بر جهانشمولی این حقوق مخالفت میورزند که، گرچه ملاکهای غربیان به ظاهر جهانی مینماید، ولی عملاً ارزشهای فرهنگ غربی را متجلی میکند؛ بنابراین نکوهش غربیان نسبت بهتبعیض علیه زنان دیگر مناطق، به نظر طرف مخالف، بازتاب رهیافتحقوقی استمبتنی بر بی توجهی و خودمحوری فرهنگی که آن نیز از فرهنگ امپریالیستی آنان برمیخیزد…. سابقۀ تاریخی مقاومت مذهبی و فرهنگی جانانۀ غربیان در برابر آرمانهای فمینیستی، مالامال از قوانینی بود که زنان را به همان سان مقهور میخواست که امروزه در قوانین خاورمیانه میبینیم. در واقع، هنوز هم محافل واپسگراتر غربی با اندیشۀ برابری زن و مرد سر ستیزدارند و آن را به عنوان مُخل نظام طبیعی جامعه و نافی ارزشهای مذهبی،نکوهش میکنند. معذالک نسبیتگرایان فرهنگی اصل برابری زن و مرد را به عنوان عدم مشروعیت فرهنگی در غرب نمیپذیرند و این بدان معناست که آنان، حداقل تلویحاً، باور دارند که فرهنگ غربی بنا به طبیعتش تحول پذیر و پذیرای اندیشههای جدید است؛ و بر خلاف آن خیال می کنند که فرهنگهای غیرغربی درآمیخته با اسلام جایی در ظلمات قرون وسطی منجمد شده است.” و بدین سان خانم مایر به طرفداران نسبیت فرهنگی یادآوری می کند که آنان بر خلاف ادعایشان نوعی نگرش استعماری به فرهنگ های خاورمیانه دارند.
مقالۀ سوم نوشتۀ آراتی رائو است. رائو متولد هندوستان است و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه کلمبیای نیویورک. او کارشناس نظریات سیاسی فمینیستی است و در ولسلی کالج نظریه های مربوط به حقوق بشر را تدریس می کند. آراتی رائو در مقاله اش، سیاسیات، جنسیّت و فرهنگ گفتمان جهانى حقوق بشر [۳]، مقولۀ فرهنگ و اصالت فرهنگ را که رکن اصلی استدلال مخالفان حقوق و برابری زنان با مردان است به چالش کشیده و می نویسد: ” وقتی ما تحقیق خود را محدود به خشونت فاحش کنیم، کارایی خود را در تسکین آلام بشر فقط به یک مورد از رفتار “بد” فرهنگی محدود کرده ایم. بدون طرح مسأله در مورد استفادۀ سیاسی از فرهنگ یا تعلقات فرهنگی؛ بدون پرسش در مورد اینکه فرهنگ از آن کیست و منفعت چه کسانی با دفاع از آن حفظ می شود؛ بدون بازگرداندن مقولۀ فرهنگ به بستر تاریخی که در آن رشد کرده، و بدون شناختن جایگاه و منزلت مفسران و مدعیان فرهنگ، فهم کامل اینکه زنان چه آسان در عرصۀ رویاروییهای بزرگتر سیاسی و اقتصادی و نظامی، و همچنین رقابتهای گفتمانی در صحنۀ بینالمللی مورد استفادۀ ابزاری قرار میگیرند میّسر نخواهد شد… بنابراین، از تصور فرهنگ، آن گونه که مورد پسند بازیگران بینالمللی است باید نقاب برگرفت تا معلوم شود واقعیت فرهنگی که بدان ارجاع می کنند چیست: مجموعهای ازمتون و سلوک خودموجهبین، غیر تاریخی، کاذب و دستچین شده [از بطن یک فرهنگ غنی و پویا]، که به دروغ تغییرناپذیر معرفی می شود و محتوای غرض آلودش به این سؤال ره میگشاید که در دفاع از آن، منافع چه کسی ملحوظ، و به صدر ارتقاء یافتن چه کسی محتوم است. ما باید کلّیت فرهنگ را مسألهآمیز بدانیم و نه فقط جنبههای احتمالاً “بد” آن را.
آخرین و چهارمین مقاله،خانواده و حقوق بشر زن : مشکلات و توصیهها در باب اجرای معاهده حقوق زن [۴]، نوشتۀ مارشا فریمن است که به تفسیر مواد کنوانسیون رفع کلیۀ اشکال تبعیض علیه زنان، پرداخته است. مارشا فریمن که رئیس سازمان نظارت بر اقدام برای حقوق زنان است و در دانشگاه مینسوتا تدریس می کند دکترای حقوق خود را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت نموده است و عضو کانون وکلای همین ایالت است و در سازمان هایی که به وضعیت زنان شاغل در امور حقوقی رسیدگی می کنند نیز فعال است.
در شرایط کنونی ایران که زنانی که به مخالفت با تبعض علیه زنان برخاسته اند به اتهام مخالفت با فرهنگ و فرامین دینی بازداشت شده، شلاق خورده و به احکام سنگین زندان محکوم می شوند، این چهار مقاله با به چالش کشیدن و نقد این اتهامات، حقانیت و مشروعیت مبارزات زنان را به اثبات می رساند و به درستی نشان می دهد که فرهنگ همیشه پویا است و زنانی که در ایران به مخالفت با انقیاد زن برخاسته اند از بطن فرهنگ ایران برخاسته اند و با شجاعت و کوشش های خود این فرهنگ را به سوی کمال سوق می دهند.
بنیاد برومند فرهنگ، سنت و سیاست : ابزاری برای نقض حقوق بشر زنانرا به بهاره هدایت، فاطمۀ مسجدی، نسرین ستوده، عالیه اقدام دوست، محبوبه کرمی و دیگر فعالان حقوق زن در ایران تقدیم می کند. زنانی که امروز تنها به اتهام فعالیت برای اصلاح قوانین زن ستیز در بندند. باید پرسید که اگر دین و فرهنگ زنان با این قوانین همخوان است، چرا مسئولان کشور از کمپین یک ملیون امضاء هراس دارند؟ چرا به کمپین آزادی عمل نمی دهند تا هم خود آنان و هم مردم ایران و جهانیان به واقعیت فرهنگ و رسوم ایران پی ببرند.این چهار مقاله در مجموعۀ مباحث حقوق بشر، زیر مجموعۀ حقوق زنان، در کتابخانۀ مجازی حقوق بشر و دموکراسی بنیاد عبدالرحمن برومند در دسترس عموم قرار دارند و علاقمندان با تماس با بنیاد برومند می توانند نسخۀ پیدیاف آن را دریافت کنند
بنیاد عبدالرحمن برومند
٨ مارس ٢٠١١
واشنگتن دی سی
[۱] http://www.iranrights.org/farsi/document-1679.php
[۲] http://www.iranrights.org/farsi/document-1680.php