سازمان ملی جوانان براساس نتایج یکی از نظرسنجیهای خود اعلام کرد که حدود پنجاه درصد دختران ایرانی از جنسیت خود احساس نارضایتی میکنند. سازمان ملی جوانان البته به چرایی این مساله نپرداخته بود و کنجکاوی برای کشف علل این نارضایتی عظیم در رسانهها نیز مغفول ماند. نتیجه نگرانکننده این نظرسنجی اما در شرایطی اعلام شده که دستکم طی چند سال گذشته، دختران نسبت به سالهای قبل، سهم بیشتری در مشارکتهای اجتماعی داشتهاند، به گونهیی که اکنون، بیش از شصت درصد ورودیهای دانشگاهی را دختران تشکیل میدهند و سهمشان از اشتغال در سطوح میانی و پایین نیز افزایش یافته است.
بنابراین توجه به این واقعیتها نشان میدهد که باید علل نارضایتی بالای دختران از جنسیت و بالطبع هویت خویش را در مولفههای دیگری هم جستوجو کرد تا پازل چرایی نارضایتی جنسیتی، کاملتر شود.
با این همه دکتر حسین باهر استاد دانشگاه اصولا جنسیت را فاقد ارزش ماهوی دانسته و در این باره میگوید: اصولا جنسیت مسالهیی نیست که فیالذاته خوب یا بد باشد. جنسیت مسالهیی خنثی است و آنچه مهم است نوع مواجهه و نگاه به مساله جنسیت است. در تاریخ و در دورههای مختلف زنان بسیاری داشتیم که هم از حسن شهرت بالایی برخوردار بودند و هم به جنسیت خود افتخار میکردند. بنابراین جنسیت لزوما تعیین کننده شخصیت فرد نیست.
دکتر باهر در تشریح صحبتهای خود ادامه میدهد: جامعه هنوز هم به شان زن، توجه نمیکند و ارزیابیهایش مبتنی بر ظواهر است. بخاطر همین نیز میبینیم و قابل انکار هم نیست که زن زیباتر مهریه بالاتری دارد.
این استاد جامعهشناس سپس تاکید میکند: رفتارهای اجتماعی و معیارهای ارزیابی جامعه نادرست است و این مسالهیی است که در خانوادهها نیز بخوبی میتوان آن را مشاهده کرد. مثلا اگر یک پسر، چندین دوست دختر داشته باشد و پدر و مادرش هم از این مساله مطلع شوند، در بسیاری موارد نه تنها این پسر، با مواخذه و تنبیه خانواده روبرو نمیشود بلکه گاه حتی این مساله برای او افتخاری نیز محسوب میشود. اما اگر دختری با یک پسر نامحرم حتی تلفنی صحبت کند، از نظر بسیاری پدر و مادرها، پذیرفتنی نیست و حتی خودشان به چنین دختری انگ میزنند.
باهر در توضیح بیشتر این خرده فرهنگهای تبعیضآمیز به مساله تفاوت در پوشش دختران و پسران اشاره کرده و میگوید: در حالی که نوع پوشش و آرایش پسرها در جامعه کمتر مورد سوال قرار میگیرد و خانوادهها نیز بخاطر چنین مسائلی، فرزندان پسر خود را مواخذه نمیکنند اما نوع پوشش و آرایش دختران همواره در معرض قضاوت مردم قرار میگیرد و غالبا هم قضاوتها در این باب سطحی انجام میشود.
استاد دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به این سئوال که چرا رشد نسبتا بالای مشارکتهای اجتماعی دختران در کاهش نارضایتی جنسیتی تاثیر چندانی نداشته میگوید: آماری که اکنون از حضور دختران در دانشگاهها منتشر میشود، آمار ورودیهای به دانشگاهها است، هنوز میزان و کیفیت خروجیهای دانشگاه کاملا مشخص نیست و غالب دختران تحصیلکرده هم به درستی میدانند که جایی جز مشاغل سطوح میانی و پایین را نمیتوانند اشغال کنند و همین مساله نارضایتی جنسیتی را دامن میزند. باهر در پایان با ناعادلانه خواندن تبعیضها و نگاه نادرست جامعه که سببساز نارضایتی جنسیتی است تاکید میکند: امتیازاتی که زنان از نظر خلقت دارند به مراتب بالاتر از مردها است.
مثلا فعالیتهای مغز زنان بیشتر از مردان است، زنان زودتر و بهتر از مردان تکلم میکنند، زودتر بالغ میشوند و برداشتهای اولیهشان سریعتر است، خوداتکایی و تحمل دردشان نسبت به مردها بسیار بیشتر است و برخلاف مردها، کمتر از مرگمیهراسند. بنابراین در چنین شرایطی، اعمال شرایط فرهنگی و اجتماعی که موجب گریز و نارضایتی زنان از شخصیت و جنسیتشان شود، بدون شک نادرست و ناعادلانه است.
شناخت بهتر علل نارضایتی جنسیتی اما زمانی به دست میآید که به علل روانی امر نیز توجه شود، عواملی که باعث میشود فرد با درونی کردن خرده فرهنگهای تبعیض آمیز، بدون چون و چرا تبعیض را بپذیرد یا بدون چون و چرا تبعیض را اعمال کند. در این باره دکتر بوالهری، روانشناس و رییس انستیتو روانپزشکی تهران به میگوید:عوامل روانی شناخت جنسیت و هویت جنسیتی طیف بسیار گسترده ای دارد، به گونهیی که ژنتیک، ترشحات هورمونی و نوع تربیت در دوران کودکی و همبازیها و خانواده را دربرمیگیرد و هر کدام نیز در شناخت فرد از جنسیت خود نقشی موثر ایفا میکند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی سپس به بیان علل روانی نارضایتی جنسیتی میپردازد و میگوید: میان ارضای خواستهها و رضایت جنسیتی رابطهیی مستقیم برقرار است، بنابراین هر قدر که خواستههای فردی با سرکوب مواجه و فرد دچار سرخوردگی شود نارضایتی جنسیتی در او بیشتر میشود.
دکتر بوالهری البته از علل اجتماعی و فرهنگی نارضایتی جنسیتی غافل نمیماند و در این باره معتقد است: بسیاری از علل نارضایتی جنسیتی، اکنون در سوگیریهای مشکل آفرین اجتماعی نهفته است و همین سوگیری مشکل زا موجب شده بخش وسیعی از زنان، از جنسیت خود احساس رضایت نکنند.
این استاد دانشگاه البته میزان رضایت و نارضایتی جنسیتی را در طبقات مختلف اجتماعی بسیار متفاوت مییابد و میگوید: بطور کلی در شهرها از آنجا که زنان توانستهاند نقشی فعال در عرصه اجتماعی پیدا کنند، احساس نارضایتی کمتر است، برای مثال در تهران، زنان از سلطه بالا و ارزشمندی خوبی بهرهمند هستند و بدین سبب از هویت خود راضیاند.
بوالهری اما به روی دیگر سکه هم توجه میکند و معتقد است که دوران اوج نارضایتی جنسیتی، دوران گذار جوامع از سنت به مدرنیسم است. وی در تشریح این مساله میگوید: اگر در یک قبیله، زنی قربانی هم شود، باز این زن تمایلی به مرد بودن ندارد، چون تسلیم و قربانی شدن را پذیرفته است، اما زمانی که گذار فرهنگی اتفاق میافتد و جامعه و بالطبع زنان جامعه با فرهنگ جدیدی روبرو میشوند، در باورهای گذشته تردید ایجاد می شود و نارضایتی جنسیتی نیز محصول چنین دورانی است.
مصداق این گفتههای دکتر بوالهری را در وضعیت امروز جامعه ایران بخوبی میتوان دید، جامعهیی که پایی در سنت و پایی در مدرنیسم دارد و از این روست که نارضایتی جنسیتی هم در این جامعه رشد مییابد. برای فائق شدن بر این مشکل نیز ظاهرا چارهیی نیست جز آنکه اجازه داد تا زمان بگذرد و خرده فرهنگهای مخرب و تبعیض آمیز، رنگ ببازد.
از روزنامه اعتماد