سخنی با خوانندگان مطلب.
نامه زیر، در تاریخ ۲۸ ۱۲ ۲۰۰۶ قبل از کنگره فوقالعاده سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، دراختیار اعضای کمسیون ۹ نفره متشکل ازگرایشات سیاسی موجود در درون سازمان ( کمسیون تدوین اختلافات با هدف حصول به توافق ) قرار گرفت. من فشرده این نامه را بشکل قطعنامه دراختیار کنگره قرار دادم ولی به رأی کنگره نگذاشتم چون فضای کنگره فضای چنین قطع نامهای نبود.
اکنون با توجه به شرایط جدید و نظر به اهمیت بحث درباره همکاری و اتحادها و رابطه سیاست روز و کاربردی با سیاست کلان و راهبردی، من همان متن را ( البته با برخی تغییرات جزئی در آن) منتشر می کنم. قطعنامه مذکور قبلاً در اسناد کنگره سازمان منتشر شده و مضمون نامه نیز طی یک مصاحبه با نشریه تلاش در آن نشریه منتشر شده است. کوشش میکنم متن مصاحبه با نشریه تلاش را نیز درفرصت دیگری منتشر کنم.
فکر میکردم وهنوز هم براین نظر هستم که پذیرش همکاری با نیروهای غیر خودی، حول آزادی بر علیه استبدادحاکم وهمکاری عملی بااین نیروها، در جامعه و کشورما نوعی تمرین دمکراسی در پراتیک سیاسی، زمینهساز نزدیکی و همکاری میان آزادیخواهان و دمکراسی خواهان حول سیاستها و شعار های راهبردی نظیرانتخابات آزاد و زمینهساز اتحادهای دمکراتیک بزرگ و ائتلافهای سیاسی حول دمکراسی و دیگر اهداف بزرگ است. یکی از آرزوهایم این بود وهست که روزی، در میان ما ایرانیان نیز، نیروهای سیاسی مخالف استبداد دینی و هراستبداد ودیکتاتوری دیگر، علیرغم گرایشات فکری و اجتماعی متفاوت و گوناگون، حول آزادی علیه استبداد دینی همکاری کنند. این تنها آرزوی من نیست. بنظر میرسد همکاری حول خواستهای مشترک ایجابی نظیر آزادی که یک خواست ملی و همگانی است با غیر خودی ها، ضمن حفظ هویت و برنامه و تشکیلات خودی ونقدهویت و برنامه و سیاستهای غیر خودی ها، به یک آرزوی ملی بدل شده است. امیدورام فکر وفرهنگ خودی و غیر خودی، هرگز نتواند جنبش سبز را در خود فروببرد.
امروز با توجه به اینکه جامعه و مردم و نیروهای سیاسی کشور درشرایط پویا تر و متحول تر و حساس تراز ۴ سال قبل قرار گرفتهاست ، من همچنان بر این فکر هستم که در کشور ما، در شرایط کنونی و در لحظه کنونی، تمرکز قوا حول آزادی علیه استبدادحاکم، سیاست وشعار فراگیر، فعال، بسیجگر، جذاب و موثر ترین و براترین سیاست کاربردی جنبش مردمی و سبز ایران و راهگشای جنبش سبز در مسیر انتخابات آزاد و دیگر سیاستها و اهداف راهبردی و استراتژیک آزادیخواهانه، دمکراتیک و عدالت جویانه است. واما متن نامه.
************
نامه به کمسیون ( ۱۸ /۱۲ /۲۰۰۶ )
رفقای گرامی !
نظر به وقوف شما بر اوضاع جامعه و با اجازه شما بدون مقدمه اصل مطلب را با شما درمیان می گذارم. روشنفکران، شهروندان آگاه و مبارز جامعه ما، بخش آگاه و مبارز قشر میانی و نیروی کار، بخش آگاه و مبارز زنان و جوانان و نیز بخشی ازصاحبان سرمایه علیرغم داشتن عقاید، افکار، خاستگاه، منافع و اهداف اجتماعی و سیاسی متفاوت حتی متضاد، درشرایط کنونی، حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر دارای منافع مشترک بوده ودرراه تحقق آنها با استبداد سیاسی حاکم مبارزه می کنند.
درعین حال آزادی های سیاسی وحقوق بشر، مخرج مشترک اهداف و خواستهای اکثر قریب به اتفاق نیروهای سیاسی کشور است. رژیم جمهوری اسلامی حرکت و حضور سیاسی فعال و سازمان یافته مدافعان آزادی های سیاسی وحقوق بشر کشوررا برنمی تابد و مانع رابطه آنها با شهروندان و مردم شده و می شود.
بنظر میرسد درچنین شرایطی، همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر وتلاش برای بسیج شهروندان و اقشار وطبقات کوناگون حول این خواستها علیه استبداد حاکم، موثر ترین سیاست و روش حضورفکری وسیاسی چپ دمکرات ایران در جامعه است. چپ دمکرات ایران ( از جمله سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت ) اگر بخواهد در سطح میلیونی درجامعه مطرح شود و حضور پیدا کند ناگزیر از تماس با عمومی ترین خواستها و اهداف روزمره وسیع ترین شهروندان و اقشار وطبقات جامعه است. حقوق بشر و آزادیهای سیاسی در لحظه کنونی دارای چنین ظرفیتی است.
نیروهای سیاسی مخالف استبداد حاکم زمانی قادر خواهند شد درجامعه و میان شهروندان ومردم ایران حضور فکری و سیاسی فعال و گسترده پیدا کنند که پرچم این خواستهای ملی و عمومی را بردارند. این خواستهای عمومی وملی در شرایط کنونی شاهراه ارتباط اپوزسیون جمهوری اسلامی با شهروندان و اقشار وطبقات گوناگون جامعه و کلید اصلی ورود بمیان آنها است. بدون وجود ارتباط و حضور فکری و سیاسی در میان شهروندان و مردم، سخن گفتن از آلترناتیو سازی جمهوری خواهی و یا دمکراسی خواهی، چندان جدی بنظر نمی رسد. مردم ایران، اپوزسیون خارج کشور را جدی نگرفته اند و نخواهند گرفت اگرنیروهای اپوزسیون بطور جداگانه همچنان آنها را به انجام اهداف حداکثری خود فرابخوانند.
مدافعان جبهه دمکراسی و جبهه جمهوری اگرنخواهند حول حقوق بشر و آزادیهای سیاسی همکاری کنند، بنظر میرسد هرگز نخواهند توانست حتی جبهه ویا اتحاد دمکراتیک فراگیر مورد نظر خودرا ایجاد کنند. جبهه جمهوری خواهی و جبهه دمکراسی خواهی حتی اگر تشکیل شود، بدون پیوند موثربا شهروندان و اقشار گوناگون جامعه، نمی تواند جبهه سیاسی جدی وکار سازی باشند بلکه جبهه نبرد میان افراد و شخصیت ها و گروهای سیاسی خواهند شد. نگاه کنید به درگیرهای درون اتحاد جمهوری خواهان و جمهوری خواهان دمکرات ولائیک وبه بیاد بیاورید انحلال کنفرانس بروکسل را.
نیروهائی که نمی خواهند به دلایل مختلف ( چپ ومیانه بودن وراست بودن، اصلاح طلب و تحول طلب بودن، دفاع از جبهه دمکراسی و یا جبهه جمهوری ) حول آزادی و حقوق بشر بمثابه مبرمترین نیازها و خواستها ی شهروندان کشور خود در برابر استبداد عریان حاکم بر سرنوشت آنان با همدیگر همکاری سیاسی کنند، بنظر می رسد نخواهند توانست، تشکل دمکراتیک فراگیر سیاسی، کارساز و توانمند تشکیل دهند.
لازم است توجه شود که همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی کشورحول آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم علاوه بر اهمیت سیاسی تاکتیکی و استراتژیک، در جامعه ما دارای بار فکری و فرهنگی نیز است. همکاری سیاسی با دگر اندیشان و غیر خودی ها حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر، حد بالائی از فکر و فرهنگ وروش مداراجو، آزادیخواهانه، دمکراتیک و حقوق بشرانه را از نیروهای سیاسی می طلبد. همکاری سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر میان نیروهای سیاسی مختلف با گرایشات گوناگون، در جامعه ما، علاوه براهمیت سیاسی، نوعی کاربست فکر، فرهنگ و قواعد دمکراسی در پراتیک سیاسی و اجتماعی و تمرین دمکراسی میان نیروهای سیاسی کشورما نیز است. ما اگر نخواهیم ونتوانیم امروز با نیروهای سیاسی غیر خودی مدارا و حول آزادی علیه استبداد همکاری سیاسی کنیم، قطعا نخواهیم توانست فردا مناسبات دمکراتیک داشته باشیم.
تنظیم مناسبات دمکراتیک میان نیروهای سیاسی کشور، صرفا از طریق بحث و گفت وشنود دمکراتیک و نوشتن منشورهای مطول و متنطن استراتژیک درباره دمکراسی و جمهوری سکولار – دمکراتیک در کنگره ها و کنفرانسها و جلسات خارج کشوری و برای جبهه دمکراسی، جبهه جمهوری ویا هر جبهه دیگری میسر نیست. علاوه براین تلاشها، لازم است در پراتیک سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر که سنگ بنای دمکراسی است، با غیر خودیها، مناسبات دمکراتیک برقرار کنیم و همکاری کنیم.
کسانی که نمی خواهند در پراتیک سیاسی روزمره خود، حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر بانیروهای غیر خودی همکاری کنند، نخواهند توانست جبهه های دمکراتیک باز و فراگیر و کار ساز درست کنند. طرفداران روش و منطق همکاری خودی ها ( نظیر همکاری چپ ها با چپها، جمهوری خواهان با جمهوری خواهان ومشروطه خواهان با مشروطه خواهان، سکولارها با سکولارها، اصلاح طلبان با اصلاح طلبان وتحول طلبان با تحول طلبها ) در واقع می گویند یا باید خودی شوید و وارد جرگه ما شوید تا باهم همکاری کنیم ویا با شما که از جنس دیگری هستید همکاری سیاسی حول آزادی سیاسی و حقوق بشر نخواهیم کرد. این منطق و روش علیرغم اینکه در دو دهه گذشته ناکار آمدی خودرا نشان داده ولی متاسفانه هنوز هم حاکم بربخش بزرگی از نیروهای سیاسی کشور و از موانع مهم گسترش روش و مناسبات دمکراتیک میان نیروهای سیاسی کشور است.
برخورد اصلاح طلبان جمهوری اسلامی با دیگر نیروهای سیاسی، عالیترین وبرجسته ترین نمونه این فکر وروش و منطق بود. اصلاح طلبان جمهوری اسلامی وقتیکه به پشتوانه رای مردم و حمایت بخش وسیعی از نیروهای سکولار دمکرات به ریاست جمهوری رسیدند و بعد مجلش ششم را بدست گرفتند، بجای اینکه دست همکاری بسوی مدافعان آزادی های سیاسی و حقوق بشر دراز کنند، سرسختانه دست های دراز شده را پس زدند. بخش مهمی از نیروهای سیاسی کشور و هزاران شهروند دمکرات حتی بطور یکجانبه از آنها حمایت کردند ولی آنها در حالیکه توسعه سیاسی را محور شعارهای خود کرده بوند حتی حاضر نشدند نیم نگاهی به این نیروها داشته باشند. هم خود شکست خوردند و هم انرژی عظیم آزادشده در دوم خرداد ۱۳۷۶ را به بیراهه خودیها کشیدند و تلف کردند. اما این برخورد فقط درمیان اصلاح طلبان دولتی غالب نبود بلکه در میان نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی نیز غالب بود. اتحاد جمهوری خواهان از بدو تاسیس تاهمین اواخر، سیاست همکاری حتی با دیگر جمهوری خواهان را درپیش نگرفت. خود محور بینی، هژمونی طلبی، اصلاح طلبی مذهبی گونه ودگماتیک حاکم بر اتحاد جمهوری خواهان امیدبیش از هزار نفراز امضا کنندگان و هواداران منشور « برای اتحاد جمهوری خواهان ایران » رانقش بر آب کرد.
آنها حتی برای همکاری با سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت نیز که بخشی از اعضایش در آن حضور دارند و بخش اعظم کارهایش را انجام می دهند هزار اما واگر دارند وهمکاری نمی کنند. اتحاد جمهوری خواهان از بعداز اولین همایش تا کنون، دست همکاری بسوی جمهوری خواهان غیر خودی دراز نکرد. سازمان اتحاد فدائیان برای همکاری سیاسی با اتحاد جمهوری خواهان دستشان می لرزد.
جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هنوز با دهها مشکل درونی مواجه است و فرصت برای همکاری سیاسی با دیگران باقی نمانده است. سازمان ما اگر چه گامهای مهمی در راستای همکاری ها برداشته است ولی هنوز دچار مشکلات درونی فراوانی است.
اندیشه و منطق وروش تضاد گرا، اختلافجو و تمامیت خواه وهژمونی طلب، از امراض بزرگ فکر و فرهنگ سیاسی جامعه ما واز موانع اصلی دمکراتیزه شدن نیروهای سیاسی کشورو روابط میان آنها بوده وهست. حاملان تفکر تضاد گرا و اختلافجوو هژمونی طلب حتی اگر از روی ناچاری و دریک شرایط معین با کسی یا کسانی همکاری کنند، با دیدن هراختلاف کوچکی در پروسه حرکت آنرا درذهن خود برجسته کرده و همه مسایل فیمابین را از زوایه همان اختلاف نگاه می کنند و همکاری را برهم می زنند.
تجربه نشان داده است که کسانی یا سازمانهائی که در زمینه همکاری سیاسی و اتحاد با دیگران قبل از همه وعمدتا و همیشه بر تضادها و اختلافات فی مابین تاکید وتکیه می کنند نه بر اشتراکات و اختلافات و همواره درصدد تامین هژمونی خود و اعمال آن بردیگران هستند، اهل برقراری رابطه دمکراتیک و جبهه دمکراتیک و تشکل دمکراتیک فراگیر نیستند. این فکرو روش و منطق چونان خوره ای، از درون، نیروهای جنبش دمکراتیک ایران از جمله سازمان ما رامی خورد.این فکرو منطق و روش حاکم بر اپوزسیون جمهوری اسلامی لازم است تغییرکند.
سازمان ما بعنوان یک نیروی سیاسی چپ آزادیخواه، دمکرات و عدالت جو با آرمانخواهی سوسیالیسم دمکراتیک می تواند ولازم است، در مناسبات خود با دیگر نیروهای سیاسی کشور، از یکسو سیاست و روش همکاری سیاسی و عملی حول اشتراکات( تلاش و مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشرعلیه استبداد حاکم ) و از سوی دیگر روش گفت وشنود دمکراتیک روی اختلافات و نقد مواضع آنها را جایگزین روش تضاد گرا و اختلاف جو کند.
رفقا !
شما واقف هستید که همکاری و همبستگی ملی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر در برابر استبداد حاکم، در لحظه کنونی، علاوه بر زمینه و پشتوانه ملی دارای پیشتیبانی بین المللی نیزاست. صرف وقت بیش از حد روی اینکه ما کدام جبهه را باید تشکیل و آنرا به آلترناتیو فراببریم، تنها بدرد اتلاف انرژی و نا امید کردن نیروهای فعال می خورد.
اتخاذ سیاست همکاری سیاسی با طرفداران جبهه جمهوری خواهی و جبهه دمکراسی خواهی و دیگر نیروهای سیاسی که برای آزادیهای سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم تلاش ومبارزه می کنند، درتضاد وتقابل با چپ بودن ما و جمهوری سکولار دمکراتیک مورد نظر سازمان مانیست.
آزادی از بنیانهای اندیشه سیاسی واهد اف سازمان ما است. آزادی های سیاسی و حقوق بشر از ارکان اصلی برنامه و اهداف سیاسی و اجتماعی، دمکراتیک و عدالت جویانه سازمان مابرای جامعه معاصر ایران است. مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم وهمکاری سیاسی حول آنها با دیگر نیروهای سیاسی مقدم ترین وظیفه ومبرمترین وظیفه سیاسی وسازمانی ماست.
اتخاذ سیاست وروش عدم همکاری سیاسی حول این خواستهای عمومی وملی نه درست و عقلانی است و نه به مصلحت عمومی جامعه وبسود جنبش است.
سازمان اگر بخواهد با شهروندان آگاه و آزدیخواه و با اقشار و طبقات گوناگون مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر تماس و رابطه برقرار کند ناگزیر از روشن کردن مناسبات و سیاست خود با نیروهائی است که برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم مبارزه می کنند. این نیروها هرکدام در بخشی از شهروندان و اقشار و طبقات دارای نفوذ فکری و سیاسی هستند.
بنظر می رسد اصرار بر جبهه های ناموجود و تقسیم نیروی سازمان وجبنش به جبهه های ناموجود، نه درست و عاقلانه است ونه به صلاح جنبش آزادیخواهانه و حقوق بشرانه مردم ایران است.
زمامداران جمهوری اسلامی بسیار خوشحال هستند که نیروهای سیاسی مخالفش، حتی نمی توانند حول خواستهای آزادی وحقوق بشرانه همکاری کنند. جمهوری اسلامی خوشحال است که مخالفان بشدت دچار گیجی و سرگردانی هستند.
من با بحث و گفت و شنود دمکراتیک برای روشن کردن موضوع جبهه و آلترناتیو جمهوری خواه و یا دمکراسی خواه و با تلاش در جهت تشکیل آلترناتیو سیاسی در برابر جمهوری اسلامی موافق هستم ولی با تبدیل کردن آن به مانعی برای همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی کشور بشدت مخالفم.
جنبش دمکراسی خواهی ما دها مشکل دارد. ما در این کنگره چه جبهه دمکراسی و آلترناتیو سازی آن وچه جبهه جمهوری خواهی و آلترناتیو سازی این را تصویب کنیم، باز هم بااین سولات و مشکلات مواجه خواهیم شد. جبهه با کدام نیروها و مشی و روش ؟ جبهه متشکل از جمهوری خواهان تحول طلب یا جمهوری خواهان اصلاح طلب یا هردو ؟ تکلیف این جبهه با طرفداران جبهه دمکراسی چی خواهد شد ؟ این سولات درباره جبهه دمکرسی نیز صادق است. آیا از نظر مدافعان جبهه دمکراسی، اصلاح طلبی جائی در این جبهه دارد ؟ یا همه باید مثل آنها بشوند ؟ آیا جمهوری خواهان اصلاح طلب می توانند در جبهه مورد نظرآنان شرکت کنند یا باید ابتدا طرفدارمشی آنها بشوند بعد وارد آن شوند ؟ مشی سیاسی این جبهات ناموجود را چه کسانی و کجا و چگونه تعیین خواهند کرد ؟… اگردر مجمع موسسین جبهه، عده ای پیدا شوند و با مشی سیاسی مورد نظر ورای اکثریت موافق نباشد و مشی دیگری را پیشنهاد کنند و رای نیاورد، اکثریت با این اقلیت چه خواهد کرد ؟ آیا آنها را محترمانه و بشیوه دمکراتیک به بیرون از جمع خود رهنمون خواهند شد و خود شان جبهه مورد نظررا تشکیل خواهند داد؟ آیا به آنها حق فعالیت در جبهه خواهند داد ؟ چه حقوقی ؟ حق فعالیت سیاسی همطراز با حق اکثریت جبهه ؟ آیا…اقلیت دنبال تشکیل جبهه با افراد جریانات نظیر خود خواهد رفت ؟ روز از نو وروزی از نو ؟ سرنوشتش چه خواهد شد ؟ اینها و دها مساله فکر نشده و ناروشن هنوز وجود دارد که باید مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد.
باتوجه به آنچه گفته شد من براین نظرم که ما و دیگر نیروهای طرفدار آزادی و دمکراسی، حین ادامه بحث و تبادل نظر روی این مسایل در سطح جنبش، لازم است در لحظه کنونی عمده نیروی خودرا روی همکاری حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم متمرکز کنیم.
همکاری روی همین دو مورد ظاهرا غیر استراتژیک و تمرکز قوا روی آنها در لحظه کنونی و به چالش کشیدن جمهوری اسلامی حول آن ها، بزرگترین وموثرترین کاری است که اپوزسیون جمهوری اسلامی می تواند انجام دهد.این کار هم عملی است وهم راهگشا ست. در لحظه کنونی یک گام عملی مشترک میان نیروهای سیاسی کشورحول آزادی های سیاسی و حقوق بشر دربرابر استبداد حاکم، از هزار طرح و منشور مطول و جذاب جبهه جمهوریخواهی و دمکراسیخواهی ارزشمند تر است.
رفقا !
روشن است که اهداف برنامه ای و استراتژیک سیاسی مصوب گنکره قبلی سازمان به اعتبار خود باقی است وهمچنان از پایههای اساسی تدوین سیاستهای کوتاه مدت و روزسازمان است وباید تبلیغ وترویج شوند. تلاش ومبارزه برای آزادیهای سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم و تلاش برای همکاری سیاسی حول آنها با دیگر نیروهایسیاسی کشور، در جهت ودر خدمت منافع مردم وجامعه ما و اهداف و سیاست های کلان سازمان است.
با توجه به آنکه مشروح افتاد پیشنهاد می کنم کنگره آتی سازمان، از شورای مرکزی منتخب خود بخواهد، ازاین کنگره تا دوسال آتی تلاش و مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشرعلیه استبداد سیاسی حاکم و تلاش برای جلب نیروهای سیاسی کشور برای همکاری حول این خواستها را در مرکز فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی و تشیکلاتی خود قرار دهد.
بااحترام مجید عبدالرحیم پور ۲۸ ۱۲ ۲۰۰۶