زنده یاد مهدی عماری در سال ۱۳۳۲ در شهر خوی و در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. پس از اتمام دوره دبیرستان، وارد مدرسه عالی بازرگانی تهران گردید. روحیه ضد استبدادی و عدالت خواهانه او، و رشد جنبش ضد دیکتاتوری علیه شاه، باعث جذب سریع او به جنبش دانشجویی و از این طریق به جنبش فدایی گردید.
در سال ۵۶ به سربازی اعزام و با اوج مبارزات مردم علیه شاه، با همکاری رفقای خود مقدمات فرار سربازان تحت مسئولیت خود در گارد شاهنشاهی را فراهم و خود نیز خدمت سربازی را ترک نمود. بعد از انقلاب با کمک تعدادی از رفقای خود، درمانگاه سیّاری در یک اتوبوس دوطبقه در منطقه فقیرنشین تهرانپارس تأسیس نمود و از طریق جمعآوری دارو و سایر وسایل بهداشتی از مردم و بعضی از مؤسسات به مداوای مراجعین پرداخت.
در سال ۶۱ در بخش کارگری سازمان در غرب تهران سازماندهی گردید. در ابتدا حسابرس کارخانه شیشهسازی مینا بود و بعدها به دلایل امنیتی، کار خود را در شرکتها و کارخانههای مختلف در غرب تهران ادامه داد. مهدی در ۳۰ مرداد ۱۳۶۵ ازدواج و درست یک ماه بعد در ۳۰ شهریور ۱۳۶۵ در دام دژخیمان افتاد.
او احساسی لطیف و جسمی قوی داشت. او یکی از قهرمانان دومیدانی در رشته دهگانه و مربی ورزش کارگران بود. به دلیل روحیه قوی و حس همبستگیاش او را در زندان «دکتر» صدا میزدند. مهدی مانند همه مبارزان جبهه عدالت و آزادی، شکنجههای دژخیمان را تحمل کرد. یکبار در ملاقات با بستگان خود گفت: “آخرین دفعه فکر کردم که این بار دیگر در زیر مشت و لگد کشته خواهم شد”. اما او زنده ماند و آشتیناپذیری خود با ظلم و استبداد را به بهای جان خود در اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷ به اثبات رساند.
او در کوره عشق به مردم گداخت و ستارهای شد بر تارک آسمان.
یادش گرامی.