سهشنبه، ۸ تیر ۱۳۵۵ رفیق حمید اشرف به همراه همهٔ مرکزیت وقت سازمان و همهٔ اعضای خانهٔ تیمی میزبان خود در درگیری مسلحانهای که چندین ساعت به درازا کشید، کشته شد. حدود یک سال و دو ماه پیش از آن، روز جمعه، ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ رفیق بیژن جزنی، به همراه ۶ تن دیگر از بنیانگذاران سازمان و دو مبارز مجاهد خلق در جنایتی حکومتی به دست عاملان حکومت پهلوی کشته شدند.
نقش رفیق بیژن در سازماندهی مخفی زندان و پرورش فعالان زبده برای جنبش فداییان خلق، برای حکومت پهلوی روشن بود. بیژن جزنی از کودکی و نوجوانی در مبارزات سیاسی شرکت داشت و بارها در این ارتباط دستگیر شده بود. از زمان آخرین دستگیری بیژن در سال ۱۳۴۶ تا اعدام او به دست جانیان شاه، بیژن به مدت بیش از ۷ سال در زندان مبارزهٔ خود را ادامه داد و سازمانده و رهبر تشکیلات مخفی فداییان در زندان بود. این چنین بود که بیژن جزنی در سیوهشتمین سال زندگی خود، بهای مبارزهٔ خود را با جانش پرداخت و به همراه هم رزمانش به دست ساواک شاه اعدام شد.
نقش رفیق حمید اشرف در سازماندهی و رهبری جنبش فداییان خلق بر همه از دوست و دشمن عیان بود. پس از دستگیری رهبران گروه یک بنیانگذار سازمان و بخش بزرگی از اعضا و رفقای مرتبط با آن، حمید جزو رفقایی بود که دستگیر نشده بود. پس از بازگشت رفقا صفایی فراهانی و صفاری آشتیانی به ایران، حمید در برنامهریزی عملیات نظامی انقلابی در جنگلهای سیاهکل مشارکت داشت. او در جریان رویداد حماسی سیاهکل و پس از آن نیز دستگیر نشد. پس از اعدام رفیق صفایی فراهانی به همراه دیگر گردان دستگیر شده در ارتباط با عملیات سیاهکل در اسفند ۱۳۴۹، رفیق حمید اشرف در کنار رفقا امیرپرویز پویان، عباس مفتاحی و مسعود احمدزاده در به سرانجام رساندن وحدت دو گروه بنیانگذار سازمان نقش تعیینکنندهای ایفاء کرد. پس از جان باختن رفیق پویان در یک درگیری در خرداد ۱۳۵۰، تیرباران رفقا عباس مفتاحی و مسعود احمدزاده در اسفند ۱۳۵۰ و جان باختن رفیق صفاری آشتیانی در مرداد ۱۳۵۱، رفیق حمید اشرف به فرماندهٔ بلامنازع و نماد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تبدیل شد. پس از اعدام رفیق جزنی و دیگر بنیانگذاران بر جای ماندهٔ جنبش فداییان خلق در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴، رفیق حمید اشرف به رهبر و فرماندهٔ منحصر به فرد چریکهای فدایی خلق ایران بدل شد!
این جایگاه حمید تا پایان زندگی کوتاه و پرثمر او پابرجا ماند. رهبر افسانهای چریکهای فدایی خلق، نامدارترین و موفقترین چریک شهری تاریخ میهن ما که هرگز دستگیر نشد و بارها از یورش گزمگان شاه گریخت، عاقبت در روز ۸ تیر ۱۳۵۵ در نبردی نابرابر با حلقههای چندلایهٔ گزمگان شاه، در سیسالگی در میان یاران خود جان باخت.
بر پایهٔ شواهد، حکایات، روایات و اسنادی که تا کنون در دسترس قرار گرفتهاند، جان باختن رفقا بیژن و حمید، هر دو در پی برنامهریزی حکومتی برای نابودی جنبش فداییان خلق صورت گرفته بود. شاه در هر درگیری نظامی با رفقای ما در بارهٔ حمید میپرسیده است، در مورد این که آیا بالاخره چریک افسانهای دستگیر یا کشته شده است یا نه!
در دورهٔ پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نام و نفوذ فزایندهٔ چریکهای فدایی خلق الهام بخش انقلابیون و موجب هراس مستبدان حاکم بود. انبوه مبارزان به ویژه از میان صفوف جنبش سرفراز دانشجویی که یا در قامت چریک و یا به عنوان نیروهای مرتبط و هوادار چریکهای فدایی خلق دستگیر و روانهٔ زندان میشدند، ابعاد این نفوذ را بیش از هر کسی برای خود حکومتیان عیان میساختند.
در فضای انقلابی ماههای پیشاانقلاب و پس از پیروزی انقلاب بهمن در سرنگونی حکومت پهلوی، ابعاد جنبش فداییان خلق در سراسر کشور و در میان همهٔ طبقات و اقشار اجتماعی، از جمله در مناطق ملی – قومی، در میان زنان، دانشآموزان، دانشجویان، فرهنگیان، نویسندگان و هنرمندان نشان از دامنهٔ بازتاب مبارزهٔ بیامان بنیانگذاران و مجموعهٔ نیروهای فدایی در ایران داشت.
حکومت محمدرضا شاه پهلوی در تلاش برای نابود کردن این جنبش دست به سرکوب دائم و وسیع نیروهای ما زد و به عنوان مهمترین اقدام در این راستا، در فروردینماه ۵۴ رفیق بیژن و در تیرماه ۱۳۵۵ رفیق حمید را کشت. اما آرزوی حکومت استبدادی پهلوی در نابودی جنبش فداییان خلق توهمی بیش نبود. علیرغم مقابلهٔ خشن و بیرحمانهٔ شاه با این جنبش، او موفق به نابودی ما نشد. پس از انقلاب ما به بزرگترین جنبش و نیروی چپ ایران و منطقه بدل شدیم.
ما اکنون در ششمین دهه پس از روندهای آغازین شکلگیری جنبش فداییان خلق، هستیم و به مبارزه در راه آرمان و اهداف و آماجهای جاوید جنبش خود ادامه میدهیم.
شاه منجر به نابودی ما نشد اما در تکاپوی انقلاب، در دوران طوفانی دههٔ نخست آن و حتی در دهههای پس از آن فقدان رفیق بیژن و رفیق حمید در جنبش فداییان خلق ملموس و مشهود بود. فقدان دانش، تجربه و بینش عمیق و وسیع رفیق بیژن، فقدان کارآزمودگی رفیق حمید در مدیریت و هدایت عملی و روزمرهٔ نیروهای ما در دشوارترین شرایط، ضربههای جبرانناپذیری به جنبش فداییان خلق وارد کرد. نفوذ و اعتبار این دو نماد جنبش فداییان خلق در کنار توانایی بیبدیل آنان در سازماندهی نیروها، بیگمان میتوانست تأثیرات ثمربخشی بر جنبش چپ و بر نیروهای مترقی ایران بگذارد.
روی دیگر مبارزهٔ جنبش فداییان خلق با حکومت استبدادی شاه شیوهٔ مبارزهٔ مسلحانهای بود که بنیانگذاران این جنبش در پیش گرفتند؛ شیوهٔ مبارزهای که نتیجهٔ آن فدا کردن جانهای بیشمار زنان و مردان آزاده و سربلندی بود که پای در راه گذاشتند و جان بر کف با نظام شاه جنگیدند. جانهای عزیزی که فدا شدند و در هنگامههای تاریخی که میهن ما نیاز عاجلی به آنان داشت، نبودند و جای خالیشان همواره خالی ماند.
بیژن و حمید دو نماد برجسته از این جنبش جان بر کف جوانان آزادهٔ ایرانی بودند و به همین عنوان به تاریخ میهن ما پیوستهاند. این اهمیت و این جایگاه، هنوز نیز که قریب نیمقرن از جانباختن آن دو رفیق عزیز میگذرد، پا برجاست. هم از این روست که حکومت استبدادی ولایی هنوز که هنوز است میکوشد به لطایفالحیل نام و جایگاه این مبارزان فرهیخته را مخدوش کند. اما تلاش اینان نیز مانند تلاش اسلافشان، تلاشی بیهوده و عبث است.
نام و یاد فداییان جانباختهٔ خلق، نام و یاد این مبارزان راه آزادی، برابری، مردمسالاری و عدالت اجتماعی، نه تنها در قلوب همرزمان آنان در جبههٔ چپهای سوسیالیست، بلکه در صحیفهٔ تاریخ ماندگار این سرزمین دیرینه، جاودانه حک شده است.
1 Comment
با اینکه با نویسنده ی نوشتار حاضر در نقش و تأثیر بی بدیل رفقا بیژن و حمید همراه هستم.
ولی با اینهمه بر این باورم جنبش فدایی هنوز هم نقشی محوری در مبارزات ضداستبدادی مردمان ایران دارد، و می تواند داشته باشد…..
اگر همه و هر یک از دوستان جنبش فدایی بجای عمده کردن اختلافات، پیرامون مشترکات در جبهه ای مشترک و برنامه ای مشترک گرد هم بنشینند، بی آنکه سازمانهای موجود خود را منحل نمایند
پاینده باد ایران
پاینده باد رزم مشترک برای آفرینش ایرانی آزاد دموکراتیک و سرشار از عدالت اجتماعی
البرز ابیوردی