بعد از اعتراضات اخیر مردم در بیشتر از هشتاد شهر ایران، یکی از مواردی کە دوبارە بە موضوع بحث تبدیل شدە است، وضعیت اصلاح طلبان و اصلاح طلبی است در فضای سیاسی ایران. موضوعی کە قبل از هر چیز توسط خود اصلاح طلبان مطرح می شود.
می توان گفت کە بطور کلی موضوع اصلاح طلبی در سە عرصە اصلی دوبارە مطرح می شود: یکی، تعریف رابطە اصلاح طلبان است با دولت روحانی، دوم، گفتمان اصلاح طلبی، و سوم عدم موضع گیری بخشی از اصلاح طلبان در رابطە با حوادث اخیر. کە البتە دو عرصە اول و دوم در قبل از بروز اعتراضات هم مطرح بودند، اما بعد از حوادث دی ماە عمق بیشتری یافتند. در همین اینجا باید تاکید کرد کە اعتراضات دی ماە توانست بە فاصلە میان طیفهای مختلف اصلاح طبان دامن بزند و آنها را بیش از پیش از هم جدا کند.
در بارە عرصە اول باید گفت کە کماکان در میان اصلاح طلبان مواضع و تعابیر مختلفی در این مورد وجود دارد. بخشی بە عبور از روحانی معتقدند و بە این تمایل دارند کە اصلاح طلبان با قوارە تمام قد مستقل وارد عرصە سیاست شوند، و برخی دیگر کە البتە بیشترین اند، همچنان بە ادامە سیاست پشتیبانی از روحانی و البتە با حفظ موضع انتقادی، بویژە در مجلس، کە آن را نافی سیاست مطالبە محوری نمی دانند. همچنین این بخش بە گفتگوی جدی با روحانی برای پیشبرد مواضع خود اعتقاد دارند. مشارکت، انتقاد و گفتگو سە محور پایەای سیاست آنان با روحانی است.
در مورد عرصە دوم هم باید گفت کە نخبە اصلاح طلبان بە ضرورت وجود گونەای از اصلاح طلبی در دهە پنجم انقلاب می اندیشد کە فرم و مختصات ویژە خود را داشتە باشد، چنانکە بتواند بە نوگرائی در گفتمان دست بیازد و نیز از روزمرگی، مماشات و آلودە شدن غیر ضروری بە قدرت دور شود. آنان در واقع بە گفتمانی می اندیشند کە بتواند دوبارە همچون دهە هفتاد، فضای روانی و ذهنی را هم در عرصە اجتماعی و هم در عرصە قدرت متاثر و تسخیر کند.
در اینکە اصلاح طلبان با فشارهای سخت حاکمیت در دوران احمدی نژاد و در اثر اشتباهات خود شکست های سختی را متحمل شدند، گمانی نیست. فشار و شکستی کە منجر بدان شد در دورەهای بعدی از سیاست بنوعی ائتلافی پیروی کنند کە بە پشتیبانی آنها از اعتدالیون درون نظام انجامید. اما در همین مدت، علیرغم بە عقب راندن تندروها و کسب دستاورهای معین در زمینە سیاست خارجی و اقتصاد، اصلاح طلبی از جملە بە علت فرورفتن در لاک محافظەکاری، کە هم ناشی از ائتلاف آنها با اعتدالیون و هم ناشی از فشارهای حاکمیت بود، قدرت برندگی اولیە خود را از دست داد و بە جریانی نسبتا معمول و نە مسئلەساز در فضای سیاسی کشور تبدیل شد. و این معمولیت بویژە در جریان اعتراضات اخیر مردم بە گرانی و سرکوب بە اوج خود رسید، چنانکە آنها نتوانستند یک ارتباط زندە و ارگانیک با مردم معترض درست کردە و از آن توشەای برای نوسازی خود درست کنند.
البتە در میان بخشی از اصلاح طلبان از ضرورت تقارب گفتمان اصلاح طلبی بە حوزە اجتماعی و نە صرفا سیاست و اقتصاد صحبت بە میان آوردە می شود کە این ناظر بر توجە بە زندگی اقشار و طبقات پائینی جامعە است، اما بحث بر سر این است کە اساسا بدون توجە اساسی بە تجربە اعتراضات اخیر مردم، تغییر و یا نوسازی در بعد گفتمان، امکان ناپذیر است. اگر اصلاح طلبان بە مقولە حاکمیت و مشروعیت آن از زاویە رضایت مردمی می اندیشند، پس منطقا باید مهمترین حادثە سیاسی سال را مبنا قرار دهند.
البتە شرط نیست کە گفتمان اصلاح طلبی بە مبانی گفتمان انقلابی فرابروید، و این امر منطقی هم نمی نماید، اما یک جنبش یا حرکت اعتراضی رادیکال می تواند همچنین بە توشە رفرمیستهائی تبدیل شود کە می خواهند از خمود و ایستائی بیرون بیایند. و برای گذر از این خمودگی بە جد باید بە امکان اعتراضات قانونی در فرم حضور در خیابان توجە جدی مبذول شود. منابع توان اصلاح طلبی در اساس سە پایەاند: گفتمان، نهادهای مدنی و خیابان. اصلاح طلبی در ایران بویژە از عدم حضور پایە سوم در رنج است. جنبش اعتراضی، منبعی است برای همگان!