چشمانداز تحولات سیاسی
چالش سنگین مردم با بلوک قدرت در خیابانها فروکش کرده و نیروهای سرکوب با کاربست قهر، بازداشت، شکنجه و کشتار فعالین سیاسی و تظاهرکنندگان قادر شدهاند، بر خیابانها مسلط شوند. اما تسلط آنها بر خیابانها به معنی خاموش شدن جنبش اعتراضی نیست. روحیه اعتراضی در مردم زنده است و مردم در پی فرصت مناسب و کمهزینه برای برآمد اعتراضی هستند. این موضوع را میتوان از برخورد کودتاگران با برگزاری مراسم شبهای قدر در مقبره آیت الله خمینی دید که آنها به خاطر واهمه از حضور میلیونی مردم، امسال مراسم را لغو کردند. در حالی که این مراسم در طی ۲۰ سال گذشته همه ساله در شبهای قدر برگزار میشد.
این نگرانی در بین برخی فعالین سیاسی وجود دارد که بر اثر سرکوب اعتراضات خیابانی و شدت عمل در زندانها، جنبش اعتراضی به خاموشی گراید و همانند دهه ۳۰ رکود بر فضای کشور حاکم گردد. در مقابل این نگرانی باید گفت که وضعیت سیاسی کشور و وضعیت جهانی به هیچوجه با دوره بعد از کودتای سال ۱۳۳۲ قابل قیاس نیست. رژیم شاه بعد از کودتا موفق شد هم احزاب و جریانهای سیاسی را بکوبد و هم شکست معنوی سنگینی را بر جنبش ملی و دمکراتیک تحمیل نماید. با شکست جنبش ملی و دمکراتیک حدود یک دهه رکود سیاسی بر کشور حاکم گردید و یاس و نومیدی فضای کشور را فرا گرفت. اما بلوک قدرت علیرغم اعمال خشونت شدید و تشکیل دادگاههای فرمایشی، نتوانسته است جنبش اعتراضی را به شکست معنوی بکشاند. برعکس جنبش اعتراضی به جهت بازتاب اخبار ضرب و شتم مامورین سرکوب در خیابانها و شکنجهها، کشتارها و تجاوزها در زندانها، برآمد گسترده ایرانیان خارج از کشور و حمایت وسیع افکار عمومی جهانی، موفق شده است شکست سنگینی را به لحاظ معنوی و اخلاقی بر حکومتگران تحمیل نماید. در طی سه ماه گذشته ضربه سنگینی به اعتبار رژیم وارد شده است. اکنون رژیم در بین اکثریت مردم ایران و افکار عموم جهان به یک رژیم مستبد، سرکوبگر، رسوا، بیاعتبار و بدون مشروعیت تبدیل شده است. آنچه مشخص است بلوک حاکم به آسانی و در کوتاه مدت قادر به بازسازی موقعیت رژیم و اعتبار بخشیدن به آن نخواهد شد.
در نگاه به تحولات سیاسی، میتوان گفت که ما نه با موقعیت انقلابی در چشمانداز نزدیک روبرو هستیم و نه با رکود سیاسی و یاس و ناامیدی مردم. در چالش بعد از انتخابات، نه جنبش اعتراضی قادر شد عقبنشینی سنگینی را بر بلوک قدرت تحمیل نماید و به مطالبات خود دست پیدا کند و نه بلوک قدرت توانست با توسل به خشونت روحیه مقاومت مردم را درهم شکند. براین پایه میتوان گفت که چالش بین بلوک قدرت و مردم به اشکال مختلف ادامه خواهد یافت.
مدتی است چالش از خیابانها و از رودروئی مردم با مامورین سرکوب به چالش بین چهرههای شاخص جنبش اعتراضی با بلوک قدرت انتقال یافته است. مهدی کروبی با افشاگریهای خود کودتاگران را بیاعتبار کرده است. میرحسین موسوی هم با تلاش برای شکل دادن تشکل فراگیر و ارائه پلاتفرم، بلوک قدرت را به چالش طلبیده است.
این کشاکشها نشان میدهد که فضای سیاسی کشور بعد از گذشت سه ماه هنوز هم از کودتای انتخاباتی و رویدادهای بعد از آن متاثر است و بلوک حاکم علیرغم تلاشهای بسیار، نتوانسته است وضعیت را به حالت عادی برگرداند.
اکنون برای نیروهای سیاسی این مسئله مطرح است که چه چشماندازی در مقابل ما قرار دارد؟ آیا بلوک قدرت عقب خواهد نشست و برای ترمیم وجهه خود به جنبش اعتراضی امتیاز خواهد داد؟ و یا اینکه به سرکوب شدیدتر روی خواهد آورد؟ و یا اینکه وضعیت کنونی با افت و خیزهائی ادامه پیدا خواهد کرد؟
چشمانداز نزدیک
با در نظرگرفتن توازن قوای موجود تسلط سرکوبگران بر خیابانها و توان رژیم برای سرکوب اعتراضات خیابانی از یکسو و از سوی دیگر با توجه به تداوم حیات جنبش اعتراضی، ناتوانی رژیم در خاموش کردن آن و فعال شدن شکاف دولت ـ ملت، تعمیق شکافها در درون رژیم و فشارهای بینالمللی و با در نظرداشت بحران اقتصادی و کارائی، میتوان چشم اندازهای زیر را ترسیم کرد:
۱. تشدید سرکوب
این احتمال وجود دارد که بلوک حاکم برای پایان بخشیدن به جنبش اعتراضی و تثبیت کودتای انتخاباتی به تشدید سرکوب روی آورد، موسوی، خاتمی و کروبی را دستگیر و محاکمه کند، رفسنجانی را در حصار نگهدارد و به کشتار و اعدام گسترده دست بزند. کودتاگران برای این اقدام در شرایط کنونی هزینه به مراتب بیشتر از روزهای بعد از انتخابات ۲۲ خرداد را باید بپردازند و ممکن است تشدید سرکوب با توجه به توان جنبش اعتراضی، شکافهای درون حکومتی، بحران اقتصادی، تحریمها و فشارهای بینالمللی و گسلهای موجود در درون سپاه به جای تثبیت کودتا، به تسریع فروپاشی رژیم حاکم منجر گردد. در این گزینه جنبش اعتراضی رادیکال تر خواهد شد، امکان گفتگو بین حکومتگران و مخالفین منتفی خواهد گردید، رژیم با بحرانهای عمیقتری روبرو خواهد شد، پایگاه اجتماعی آن باز هم کاهش خواهد یافت، روحانیت سنتی فاصله بیشتری از جریان حاکم خواهد گرفت و فشارهای بین المللی افزایش بیشتری پیدا خواهد کرد.
گرایشی در بین بلوک قدرت وجود دارد که خواهان تشدید سرکوب است. فرماندهان سپاه، اطلاعات سپاه، احمدی نژاد، حسین شریعتمداری و …..در این ردیف قرار دارند. ولی این گرایش به گرایش غالب در درون بلوک قدرت تبدیل نشده است. علی خامنهای تا کنون به خواست آنها برای دستگیری موسوی و کروبی و تشدید سرکوب تن نداده است.
۲. عقبنشینی: قربانی کردن احمدی نژاد و انجام اصلاحات مدیریت شده
یکی از گزینههائی که در مقابل بلوک قدرت قرار دارد، عقبنشینی است. یعنی برکناری احمدی نژاد و انجام اصلاحات مدیریت شده.
در این گزینه موقعیت راست افراطی در ساخت قدرت تضعیف شده و قوه مجریه به دست اصول گرایانی سپرده میشود که در موضع نقد احمدی نژاد قرار دارند(اصولگرایان معتدل). در چنین حالتی سیاست حذف در مورد بخش رادیکال مخالفین و سیاست جلب در مورد بخش معتدل مخالفین اتخاذ میگردد. طبعا این امر با کاهش فشارهای سیاسی و اجتماعی همراه خواهد بود. این گزینه به معنی عقب انداختن بحران سیاسی است.
اما در حال حاضر هیچ فاکت معینی مبنی بر عقب نشینی بلوک قدرت و قربانی کردن احمدی نژاد مشاهده نمیشود. برگزاری دادگاههای فرمایشی، مواضع فرماندهان سپاه و احمدینژاد، نشانگر ایستادگی بلوک قدرت است. بلوک قدرت در عقبنشینی، مرگ رژیم را میبیند. رئیس اداره سیاسی سپاه میگوید که: یک قدم عقب نشستن، همان و از دست دادن حکومت همان. به نظر آنها عقبنشینی به پیشروی جنبش اعتراضی منجر گشته و رژیم قادر نخواهد نشد که پیشروی جنبش را در یک نقطه متوقف کند. عقب نشینی نخستین، عقب نشینیهای بعدی را بدنبال خواهد داشت. بلوک حاکم نمیخواهد تجربه رژیم شاه را تکرار کند.
۳. پیروزی جنبش اعتراضی
رژیم حاکم با بحران مشروعیت و بحران سیاسی روبرو است و تحت فشار بینالمللی قرار دارد. بحران سیاسی در حال گسترش است و میتواند با بحران اقتصادی و بحران کارائی و فشارهای بینالمللی درهم آمیزد و به مرحلهای فراروید که رژیم نتواند به سلطه سیاسی خود ادامه دهد. در چنین شرایطی زمینه برای فروپاشی نظام حاکم فراهم خواهد شد. در چشمانداز نزدیک احتمال تحقق این گزینه پائین است ولی در چشمانداز میان مدت محتمل است.
۴. تداوم وضع موجود
بخش قابل توجهای ازمردم از وضع موجود ناراضی بوده و خواهان تغییر آن هستند و بخشی از آنان حاضرند برای تغییر، هزینه بپردازند. آنها به سلطه سیاسی رژیم تن نمیدهند. اما رژیم حاکم علیرغم بحران ها و شکافها و نخواستن بخش قابل توجهی از مردم، هنوز با کاربست قهر، درآمد حاصل از نفت و وجود نیروی سازمان یافته مدافع حاکمیت، قادر به ادامه سلطه سیاسی است.
لذا احتمال تداوم وضع موجود با افت و خیزها زیاد است. در چنین حالتی جنبش اعتراضی در یک پروسه ضربات خود را به تدریج ولی مداوم بر پیکر رژیم وارد خواهد آورد و آن را ضعیف و ضعیف تر خواهد کرد تا موقعیت مناسب برای وارد آوردن ضربه کاری فراهم شود.