سه سال از حصر خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و بیش از چهار سال از زندانی کردن فعالین جنبش سبز می گذرد. گردانندگان حکومت می گویند که جنبش سبز به تاریخ پیوسته است. اگر جنبش سبز به تاریخ پیوسته باشد، دیگر برای حکومت خطری ایجاد نمی کند. پس چرا آنها حصر را برنمی دارند و زندانیان سیاسی را آزاد نمی کنند؟ چرا این همه علیه جنبش “مرده” تبلیفات می کنند و هزینه کلانی را برای نمایشهای خیابانی علیه آن صرف می کنند؟
تمام تلاش حکومت در این ۴ سال سرکوب و خفه کردن جنبش سبز بوده است. بدیهی است که اگر در این عرصه موفق شده بود می بایست یک یا چند گام به پیش بردارد و بالاخره برنامههایی را که در سر داشته، عملی نماید. اما آنچه شاهدش بودیم عقبگرد حکومت از برنامه هایی بود که در طی ۸ سال دوران احمدی نژاد دنبال می کرد.
جنبشی که برای پس گرفتن آرا به راه افتاد فقط برای اعتراض به تقلب انتخاباتی نبود. بلکه دو دیدگاه کاملاً متفاوت در مقابل هم قرار گرفتهاند. میرحسین موسوی در بیانیه ۱۸ خود در بند اول منشور جنبش سبز به اهداف و برنامههای جنبش سبز میپردازد که از آن جمله تاکید مکرر به آزادی و حقوق شهروندی و شفاف سازی اقتصادی در آن بسیار برجسته است. در همین منشور میرحسین موسوی ازماجراجوییهای عوامفریبانه در تعاملات بین المللی سخن می گوید. تمام این اهداف و برنامه ها سه سال بعد از طرف حسن روحانی دوباره طرح می شود و استقبال مردم را بدست می آورد. جنبشی که گرداگرد این خواسته ها شکل گرفته است هم اکنون قدرتمندتر از همیشه تا در خانههای مخالفان هم رسیده است.
بروی کار آمدن دولت حسن روحانی یک عقب نشینی آشکار حکومت از برنامههای قبلی خود بود؛ همانی که علی خامنه ای نرمش قهرمانانه فورمولبندی کرد. زیرا از نظر وی مشکل برنامههای قبلی اشتباه بودن آنها نیست بلکه فاکتور زمان است که اهمیت دارد. وی زمان فعلی را مناسب پیش بردن سیاستهای سابق نمی داند و یا این طور وانمود می کند تا خدشه ای به محق بودنش وارد نیاید.
آقای خامنه ای چه نقشی در حصر و حبس دارد؟
به نظر نمی رسد علی خامنه ای با آزادی رهبران نمادین جنبش سبز قبل از این که از مواضع قبلی خویش توبه کنند موافقت کند، آن هم به این دلیل بسیار روشن که در چنین صورتی آزادی آنها به عنوان یک شکست برای علی خامنه ای و یک پیروزی برای میرحسین موسوی،رهنورد و کروبی محسوب خواهد شد. از طرفی برایش مشخص نیست که در صورت این شکست و آن پیروزی چه عواقبی دامنگیر حکومت وی خواهد شد. وضعیت فعلی برای خامنه ای هم آسان نیست و همه فشارها متوجه وی است. بهترین حالت برای وی توبه سران جنبش و تقاضای عفو از طرف آنها است که تا کنون با مقاومت سران نمادین جنبش روبرو شده است. حالت دیگر گرفتن تعهد از آنها برای سکوت پس از پایان حصر است. از تحلیل سخنان برخی مسئولین چنین بر میآید که گفتگوئی در این مورد در جریان است. یک طرف کسانی تنها در صورت توبه آزادی «سران فتنه» را ممکن می دانند و در مقابل آن چه از گفتههای برخی دیگر بر میآید گویا تلاش کردهاند که رهبران نمادین جنبش سبز را به دادن تعهد به سکوت پس از پایان حصر راضی نمایند. آنچه که تا کنون واضح است این رهبران به توبه و یا سکوت گردن ننهادهاند و هر دو این پیشنهادها را رد کردهاند. از طرفی خامنه ای مایل است راهی آبرومندانه برای خلاصی از این وضع بیابد. اما مقاومت میرحسین و رهنورد و کروبی وی را نیز در حصر قرار داده است. خامنه ای بسیار نگران است که اگر آنها را آزاد و یا حتی محاکمه کند ممکن است مثل ریختن بنزین بر روی شعله پنهان باشد و دوباره مشتعل شود.
آقای حسن روحانی در جریان کارزار انتخاباتی قول داد که برای رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی خواهد کوشید. اما مواضعی که همکاران او اتخاذ می کنند، بیشتر رفع مسئولیت و ارجاع موضوع به سایر ارگانها است. دلیل چنین برخوردی چیست؟ آیا این برخورد به معنی پشت کردن به وعده انتخاباتی است؟
راه حلی که حسن روحانی برای پایان دادن به حصر به شکلی غیرمستقیم از زبان دیگران بیان کرده است، آزادی سران جنبش در صورت پذیرش سکوت پس از آزادی از طرف آنها بوده است. آن طور که به نظر می رسد سران جنبش چنین پیشنهادی را نپذیرفته اند. عصبانیت سخنگوی قوه قضائیه محسن اژه ای که دوباره بر لزوم توبه آنان تاکید می کرد قبل از هر چیز به دلیل پاسخ رد دادن تعهد به سکوت از طرف رهبران سبز بود.
حسن روحانی در مورد سیاست خارجی با همه موانع موجود پیروزی درخشانی داشت. در مورد رفع حصر هم وی همواره گفته است که در این مورد تلاش خواهد کرد و این بدان معنی است که آزادی زندانیان در اختیار رئیس جمهور نبوده و نیست ولی وی می تواند با استفاده از وزن سیاسی خود برای آزادی آنها تلاش کند. اما واقعیتهای جامعه نشان می دهد که مردم انتظاراتی به مراتب بیشتر از وی دارند که عدم توجه به این انتظارات می تواند حمایت مردمی را از وی کمرنگ کند. انتقاداتی که از وی آغاز گشته اند نشان می دهند که رای دهندگان به وی صبرشان حد و حدودی دارد که روحانی باید آن را در نظر بگیرد. از سوی دیگر مخالفان روحانی در حکومت در خنثی کردن تلاشهای وی در سیاست خارجی بسیار کوشا هستند. برخی از نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه و برخی از روحانیون تندرو مثل مصباح یزدی تلاشهایشان را برای به شکست کشاندن سیاست های هستهای و تنش زدائی آغاز کرده اند.
از آنجا که تحقق وعدههای انتخاباتی به نفع حسن روحانی است ولی قدرت و توان وی برای اجرای این تعهدات بدون رضایت خامنه ای بسیار محدود است. از این جهت نمی توان گفت وی به وعده های خود پشت کرده است. او اگر بتواند فورمول جادوئی بیابد که هم رهبران جنبش و هم رهبر را راضی کند، خواهد توانست این وعده خود را عملی کند. اما به نظر می رسد وی در این مورد حداقل تاکنون به بن بست رسیده باشد.
تیم حسن روحانی بیشترین توان خود را تا کنون بر روی مسئله هسته ای و تنش زدائی گذاشته اند و با رضایت تلویحی رهبری توانسته اند بخوبی با وجود مخالف خوانی ها برنامه خود را پیش ببرند. رسیدن به توافق شش ماهه هسته ای پیروزی بزرگی برای حسن روحانی بود اما وی نتوانست همزمان بر روی مسائل داخلی زوم کند و تعهدات خود را اجرائی نماید. فشار قوه قضائیه و مجلس جمهوری اسلامی به دولت تا حد کارشکنی جلوه می کند و تلویزیون ضرغامی بنای ناسازگاری را با وی نهاده است.
شما چه ارزیابی از جنبش سبز دارید؟ به نظر شما، این جنبش زنده و پایدار است و یا این که به گذشته تعلق دارد؟
با این که جنبش در خیابان شکل گرفت ولی نمی توانست همواره به همان شکل باقی بماند. خشونت از طرف حکومت و کشتار ده ها معترض البته نقش بارزی در تغییر شکل دادن جنبش بازی کرد. حکومت موفق شد جنبش سبز را از خیابان برچیند، ولی پس از آن چه اتفاقی افتاد؟ این جنبش به همه جا و همه چیز نفوذ کرد. هنرمندان و شاعران بسیاری با تاثیر از جنبش و خواسته های آن به تولید شعر و ادبیات پرداختند. موسیقی رسمی و زیرزمینی، سینما و بسیاری دیگر از عرصه های هنری تحت تاثیر بی بدیل جنبش سبز قرار دارند. همین جشنواره فیلم فجر که هفته پیش جریان داشت، کاملاً متاثر از جنبش سبز بود و نتوانست دامن خود را از جنبش جدا کند. فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» به جشنواره راه نیافت و جوایز فیلم «من عصبانی نیستم» به شکل بیسابقه ای پس گرفته شدند و فیلم از دور مسابقه کنار نهاده شد. هجوم مردم برای دیدن این فیلم که در سینماها اکران شد تماشائی بود. این مردم به دنبال چه اند و چه در این فیلم ها می بینند که این گونه برای تماشایش صف می بندند و ساعتها به انتظار می مانند؟ همه اینها نشان از آن دارد که جنبش «رای من کجاست؟» ریشه دوانده و با بالا بردن مطالبات خود به یک جنبش «حقوق شهروندی» تبدیل شده است. حکومت اسلامی به دلایل عدیده قادر به سرکوب جنبش سبز نشد و یکی از آن دلایل شکل مبارزه بی خشونت است. تمام تلاش حکومت برای راندن جنبش به فاز خشونت آمیز به شکست انجامید .
آری این جنبش زنده و پایدار و پویاست و آن چه مرده است حکومتی است که نه پویندگی دارد و نه قادر به بازسازی و ترمیم خود است.
——————
* سیامک فرید، فعال جنبش سبز و عضو سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت