انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری روز هفتم اسفند به صورت همزمان در ایران برگزار شد، اما اظهارنظرها، واکنشها و تبعات این انتخابات همچنان ادامه دارد.
لیست خبرگان مردم و لیست امید، عناوینی بود که در جریان تبلیغات انتخاباتی به فهرست های مورد حمایت اصلاحطلبان اطلاق شد. لیست منتسب به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای مجلس خبرگان رهبری، لیست “خبرگان مردم” نام گرفت و سید محمد خاتمی، رئیسجمهور اسبق ایران، این لیست را به همراه لیست اصلاحطلبان برای مجلس شورای اسلامی، لیست امید نامید.
درباره حضور چند چهره در این فهرستها بحثها و تحلیلهای متفاوتی مطرح شد. قربانعلی دری نجفآبادی، وزیر اسبق اطلاعات و محمد ریشهری، حاکم شرع اسبق دادگاههای انقلاب و اولین وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی که مدتی نیز دادستان ویژه روحانیت بوده دو فردی بودند که حضورشان در لیست خبرگان مردم بیشترین واکنشها را برانگیخت. آقای ریشهری در صدور احکام اعدام مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ و بهخصوص اعدام نظامیان نقش پررنگی داشته و آقای دری نجفآبادی، وزیر اطلاعات در دولت سید محمد خاتمی، از سوی خانوادههای قربانیان قتلهای زنجیرهای به عنوان یکی از متهمان قتلهای سیاسی دگراندیشان که به قتلهای زنجیرهای معروف شد شناخته میشود.
اما خانوادههای قربانیان قتلهای زنجیرهای یا آسیب دیدگان سرکوبهای دهه ۶۰ درباره گنجاندن نام این دو نفر در لیست خبرگان مردم یا لیست امید چه میگویند؟
‘سنگین’
پرستو فروهر، فرزند پروانه و داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران که در پاییز سال ۱۳۷۷ در خانه مسکونی خود با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند در این مورد میگوید که این مسئله برای او بسیار سنگین بوده اما آن را به پای مردم نمینویسد.
خانم فروهر که همزمان با انتخابات هفتم اسفند در ایران و در فضای انتخاباتی داخل کشور حضور داشته میگوید: “بسیار سنگین بود. اینکه جامعهای از سر استیصال یا ترس به کسانی رأی بدهد که نمایندهاش نیستند فرق میکند با وقتیکه جوسازی میشود یا شعبدهای به راه میافتد که زیر نام امید، زیر نام مردم، زیر نام اصلاحات به کسانی قرار است رأی داده شود که همه میدانند دستور قتل دگراندیشان را در این جامعه صادر کردهاند؛ بدون اینکه هیچ تبری از گذشتهشان جسته باشند یا حتی مشخص باشد که این ائتلاف عجیبوغریب که صرفاً توی اعداد خلاصه شده بود (۳۰ بعلاوه ۱۶) بر چه مبنای واقعی و چه برنامهای سرهمبندی شده. اینجا است که آدم فکر میکند زد و بندهای سیاسی هستند که مبنای چنین عددنویسیهایی شدهاند”.
Image copyrightMEHR
پرستو فروهر هر سال به ایران سفر میکند و برای دادخواهی و دادرسی عادلانه در پرونده قتل والدینش تلاش میکند. او میگوید: “این واقعاً تلخ است که شما فکر کنید آیا این رأیی که داده شد به این آدمها به معنای رأی برائت است؟ بعد از این همه سال پافشاری روی دادخواهی جنایتهای سیاسی چطور ممکن است از مردم خواسته شود بروند به کسانی که بهپای میز دادرسی کشیده نشدند و برای کارهایی که انجام دادند پاسخگو نشدند رأی بدهند؟ مواجهه با چنین شرایطی مسلماً بسیار تلخ و سنگین است ولی آن چیزی که دلم میخواهد بگویم این است که برای من این راهی که ما و مسلماً بسیاری کسان تا اینجا آمدهایم اینجا پایان نمیگیرد، بلکه خواست دادخواهی قتلهای سیاسی و جنایتهای سیاسی که انجام شده همچنان خواستی است که روی آن پافشاری خواهیم کرد و امیدوارم که همچنان از حمایتهایی که تاکنون داشتیم برخوردار باشیم، اگرچه بخشی از آنها معلوم شد که پوچ و بی معنا بوده.”
او اما مسئولیت را متوجه رأیدهندگان نمیداند و میگوید: “مردم برای اینکه انتخاب بکنند نیاز به گزینه دارند و ایجاد گزینههای سیاسی در جامعه بر عهده کسانی است که خودشان را تلاشگر سیاسی و اجتماعی میدانند و در این زمینه کار میکنند. اگر مردمی از سر استیصال در یک شرایطی که بسیار دشوار است و در آن گیر کردهاند به تشویق بسیار و با جوسازیهای فراوان تصمیمی میگیرند که به نظر من درست نیست، من این را به پای مردم نمینویسم بلکه به پای کسانی مینویسم که اسم خودشان را میگذراند دگراندیش و در واقع بایستی در نقد و فاصلهگذاری از بافت قدرت خودشان را جاگذاری کنند، ولی در مماشات با بافت قدرت همسویی پیدا میکنند که جامعه در این نوع از استیصال باقی میماند و تنها گزینهاش همان میشود که با بوق و کرنا و انواع و اقسام دکلمهها و شعرخوانیها به او عرضه میشود. این به پای مردم نیست حتی اگر مواجهه با آن تلخ باشد”.
پرستو فروهر درعینحال یادآور میشود که برای همین انتخابات تعداد بسیار زیادی ثبتنام کردند و سؤال میکند چه واکنش اعتراضی به حذف آنها نشان داده شد؟ حتی یک شکایت قضایی که حق همه آنها است آیا انجام شد؟ هیچ اعتراضی انجام شد؟ وقتی ما میگوییم در یک شرایط بن بست تنها گزینه اینها بودند باید به این هم بیندیشیم که چنین شرایط بنبستی چگونه ایجاد شده و چطور سر بزنگاههایی که میشد ایستادگی روی حقوقی که حقوق فردی و اجتماعی است انجام نشده. این را هر کسی در جایگاه خودش میتواند انجام بدهد ولی آن چیزی که مهم است بسترهای سیاسی مدنی است که فعالان میتوانند بسازند و متأسفانه درست است که فشار زیاد است، درست است که سرکوب جابجا زیاد بوده و جامعه از تمام آن تلاشی که کرد و به سرانجام نرسید خسته و زخم خورده است، ولی به هر صورت همچنان نیاز به بسترسازی دارد و در نبود این بسترها این استیصال حاکم میشود و بعضی وقتها هم استیصال شکلهای عجیبوغریبی از نمایش امید به خود میگیرد. این چیزی است که من فکر میکنم به هر صورت نتیجه این است که تلخ است دشوار است بغرنج است من هم درون این بغرنجی مثل بقیه سعی میکنم فکر کنم که چه واکنشی میشود نشان داد. واکنش من این است که من بر آن چیزی که باور داشتم و سر آن ایستادگی کردم که حق است همچنان ایستادگی خواهم کرد و امیدوارم که در دراز مدت به نتیجه درخور برسد”.
‘اندیشه قربانیان قتلهای زنجیرهای انکار مردم نبود’
مریم حسین زاده، همسر محمد مختاری، نویسنده، مترجم، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران که در پاییز ۱۳۷۷ قربانی قتلهای زنجیرهای شد میگوید که از این قضیه بههیچعنوان تعجب نکرده است. خانم حسین زاده میگوید: “من زیاد تعجب نمیکنم از این حرکات سیاسی. فکر میکنم خیلیها با عنوان لیست امید به یک اتفاقاتی که شاید کمکی بکند به باز شدن موقعیتهای اجتماعی و یک مقدار نیمچه آزادیهایی برای مطبوعات و خواسته مردم پیش بیاید رأی دادند و من اصلاً تعجب نمیکنم”.
Image copyrightMEHRImage captionمحمد ریشهری
او میگوید که خود را جدا از مردم نمیداند: “من خودم هم جزو مردم هستم و خودم را از مردم جدا نمیکنم. اتفاقاتی که میافتد واقعاً آدم هر لحظه فکر میکند در موقعیتی که نه فضای باز به لحاظ آزادی بیان وجود دارد نه آزادی حرکات اجتماعی وجود دارد و در فضای بسته چیزی منتقل نمیشود. شما کسی را ندارید که تئوریسین مسائل سیاسی یا اجتماعیتان باشد یا حتی مسائل فرهنگی را بتواند تئوریزه بکند. بنابراین من واقعاً تعجب نکردم چون بازی سیاسی است و بههرحال یک کسانی قرار است با هم جمع شوند و مسائل سیاسی را پیش ببرند. از اول هم همین بوده. ما نه میتوانیم همهچیز را رد بکنیم نه میتوانیم همهچیز را بپذیریم و اینکه من بگویم مردم اشتباه میکنند و من درست میگویم، این چیزی نیست که بتواند راهگشای ما باشد”.
خانم حسین زاده با اشاره به قرار گرفتن نام افرادی چون آقای دری نجف آبادی در فهرست امید و بحث هایی که این مسئله برانگیخت افزود: “هرکسی برای خود دلایلی داشت برای رأی دادن به این آدمها و من هم دلیل خودم را داشتم که بههرحال با رأی ندادن یک نوع رأی بدهم در این قضیه. چون رأی ندادن همیشه یک چیز انفعالی نیست و رأی ندادن در حقیقت یک نوع رأی دادن است”.
او میگوید که رأیدهندگان به آقای دری نجفآبادی را سرزنش نمیکند: “ممکن است من آینده نگری بکنم و بگویم که اتفاقات آنطور که رأی دهندگان انتظار داشتند پیش نخواهد رفت. ولی کسی که رأی میدهد انتظار این را دارد که وضعیتش بهتر شود، موقعیت اجتماعیش بهتر شود و آزادیهای بیشتری دست بیابد. بنابراین من مردم را سرزنش نمیکنم. اندیشههای عزیزان ما که از دست رفتند انکار مردم نبود. اگر انکار حاکمیت بود، انکار مردم نبود. ما آزادیخواهی و دموکراسیخواهی آنها را میانه قرار دادهایم و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که کسی به خاطر ما یا به خاطر کسی دیگر کاری را بکند یا نکند. این بستگی به خود درک و شعور مردمی دارد که تا اینجا پیش آمدند”.
‘انزجار’
سیما صاحبی، همسر محمدجعفر پوینده، مترجم، نویسنده، جامعهشناس و عضو کانون نویسندگان ایران که او نیز در پاییز ۷۷ به قتل رسید میگوید که دیدن نام آقای دری نجفآبادی در فهرست امید به شدت برای او دردناک بوده است: “انتظار دیگری نداشتم و ندارم از اینکه در این انتخابات کسی باشد و در رأس قرار بگیرد که خواهان دادخواهی این جریانات باشد. غیر از مسئله آقای دری نجفآبادی، مسئله آقای هاشمی رفسنجانی هم به عنوان کسی که در دوران ریاستجمهوری او ترورهای سیاسی صورت گرفته و سعید امامی زمان او بوده و… مطرح است و همیشه اینطور بوده که من چشم امیدی نداشتهام، این قتلها با حکمهای رسمی حکومتی انجام شده بنابراین من انتظار ندارم در انتخابات چیز دیگری صورت بگیرد. آزادی مطبوعات وجود ندارد که مردم آگاهی پیدا کنند نسبت به آنچه که پشت پردهها میگذرد و همه چیز بهصورت نمایشی است که در این نمایش، نمایشگرها همیشه برنده هستند. چیزی عوض نشده مدام فقط مهرهها هستند و جای دستوردهنده و دستور گیرنده جابجا میشود”.
همسر محمدجعفر پوینده که خارج از ایران زندگی می کند، با اشاره به اتهاماتی که به طور غیر رسمی متوجه آقای دری نجف آبادی است، میگوید: “حس من مسلماً حس خوبی نیست. برای من خیلی دردناک است که میبینم کسانی که حکم دهنده قتلها بودند به عنوان لیست امید و لیست مردم به مردم جا زده میشوند و مردم هم به آنها رأی میدهند ولی همانطور که گفتم فقط ایشان نبوده مسئله فقط آقای دری نجفآبادی نیست او در قتلها یک مهره وزارتی بوده و حکمها از جای دیگری برای این قتلها آمده. برای من مقامات بالاتر هم مطرح هستند فقط آقای دری نجفآبادی به عنوان یک مهره مطرح نیست. اما با اینحال شدیداً برای من دردناک است کسی که یکی از دستوردهندگان قتلها بوده و در قتلها در دوره وزارت او انجام شده به اسم لیست امید مطرح میشود و اصلاً خود این کلمه برای من باعث انزجار است”.
‘عقبنشینی’
منیره برادران، زندانی سیاسی دهه ۶۰ است که برادرش در این دهه اعدام شده است. محمد ریشهری، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ بوده و یکی از نامهایی که در لیست امید برای مجلس خبرگان حضور داشت. منیره برادران میگوید: “نه تنها از جنبه دادخواهی که از جنبه سیاسی هم موضوع برای من خیلی تأسفبرانگیز بود. این کار عقبنشینی روی مطالبات و خواستهها بود. مبنای لیستها روی دولت و مخالفین دولت رفته بود، حتی واژههایی مثل اصلاحگرایی هم حذف شده بود. در بحث خبرگان بخصوص برای من این سؤال مطرح بود که اگر کسی مخالف اصل ولایتفقیه است که فکر میکردم خیلیها مخالف این مسئله هستند چطور میروند در انتخابات مجلسی شرکت میکنند که میخواهد ولیفقیه انتخاب کند؟ برای من جای تأسف بود برای اینکه فکر میکردم نکته اصلی را گذاشتهاند روی عملی شدن برجام و به این موضوع اهمیت دادهاند و موضوعات دیگر فرع است. من خوشحالم که مذاکره شده و خطر جنگ و حمله نظامی را کمتر کرده است. اما سئوال این است که ما برای این مسئله از چه چیزی میگذریم؟ کسانی که پایبند اصول بودند و به دادخواهی اعتقاد داشتند و همراه بودند را تشویق میکنیم به افرادی رأی بدهند که متهم به جنایات علیه بشریت هستند.”
خانم برادران اضافه میکند: “از مسئله خیلی مهمی به نام مسئولیتپذیری عقبنشینی شد. وقتی من نوعی میروم به اینها رأی میدهم، دیگر نمیتوانم اصل مسئولیتپذیری و دادخواهی را مطرح کنم و اینکه کسی که جنایت علیه بشریت مرتکب شده باید پاسخگو باشد. یک زمانی توازن به نفع ما نیست کسانی در حکومت بودند و همچنان هستند و این دست ما نیست، اما یک وقتی من میروم و رأی میدهم و وارد نوعی همدستی میشوم. یعنی توجه داشته باشیم اینها تمام مدت در قدرت بودند یک بحثی است و تلاش بوده پاسخگو باشند ولی وقتی من میروم رأی میدهم و تشویق میکنم دیگران را که رأی بدهید از آن اصل مهم میگذرم و همدستی میکنم و دیگر نمیتوانم ادعا کنم که پرونده دهه ۶۰ یا قتلهای سیاسی باید حقیقت اش روشن شود”.