دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۲

دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۲

غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری
نگاره‌ها
نسل‌ها می‌آیند ومی‌روند؛ گاه مبارزه می‌کنند برای زندگی. گروهی کوچ می‌کنند با دل در گرو خاک آبا و اجدادی ... و شاید اندکی تاریخ و سرنوشت بسازند. حاکمان هم گاه...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان

جنگ و گلهای یاس مادر (٢۴)

می دانستم مادر دلش از آنی کە نشان می داد تنگتر بود. اگر من و پدر دو مرد بودیم کە می توانستیم یکدیگر را بەعنوان مرد دیگری در خارج از وجود خود ببینیم، او هیچ زنی دیگر در کنارش نبود. او همانطوری کە تنها دختر خانوادە خود بودە، حالا هم بە طرز عجیبی تنها زن باقیماندە در این شهر بود.

قبل از شروع جنگ، مادر از آن دستە زنانی بود کە خود را  در غم همگان شریک می دانست. آن روزهائی کە هنوز در کوچە و محلات این شهر آدم یافت می شد، او در هر کجا هر آشنائی مریض می شد و یا کسی از اعضای فامیل فوت می کرد، بلافاصلە برای اظهار همدردی و تسکین آمادە بود. و مادر طبق معمول از همە چیز خبر داشت. و کسی نمی داند چە جوری اینقدر سریع اخبار بە گوشش می رسید. او با اینکە هیچ رادیوئی نداشت، اما انگار رادیوئی نامرئی همراهش بود کە از هر درد و مرگی در این شهر برایش خبر می آورد.
و تنها این نبود. مادر بە دیدار زنان جوانی هم می رفت کە بچە بە دنیا می آوردند، و برایشان از تە دل دعا می کرد. و درست در این عیادت ها بود کە شنیدە بود خدا جهان را چنان آفریدە کە برای انسانها اسباب و وسائل و برکت لازم را فراهم آوردە و دیگر نیازی بە جنگ و خونریزی برای تهیە آن نبود. و مادر این را بخوبی بە یاد سپردەبود. شبی گفت کە “جنگ عین کفرە، عین توهین بە خداست،… سرپیچی از اوامر اوست!”
و من کە تاریخ خواندەبودم و از جنگ مسلمانان هم خبر داشتم، لبم را گزیدم و چیزی نگفتم. پیش خودم گفتم هر کسی جوری دین خودش را تفسیر می کند، هر کس بنا بر منش و رویاهای خود.

می دانستم مادر دلش از آنی کە نشان می داد تنگتر بود. اگر من و پدر دو مرد بودیم کە می توانستیم یکدیگر را بەعنوان مرد دیگری در خارج از وجود خود ببینیم، او هیچ زنی دیگر در کنارش نبود. او همانطوری کە تنها دختر خانوادە خود بودە، حالا هم بە طرز عجیبی تنها زن باقیماندە در این شهر بود. و زندگی کردن در جهانی کە در آن زنی دیگر موجود نیست باید احساس عجیبی در او بوجود آوردەباشد. مادر دلش برای عیادتها و گفتگوهای قدیم تنگ شدەبود. ماهها بود هیچ صدای زیر زنانەای بە گوشش نخوردەبود. و تنها صدای زنانە، صدای گویندگان زنی بود کە از رادیوی پدر گاەگاە بە گوش می رسید. اما آنها هم کە دیگر از آن گونە زنانی نبودند کە مادر در خاطرەاش داشت، و یا توقع آن را داشت. این زنان مثل مردان از حوادث بزرگ می گفتند، و از کلمات عجیب و غریبی استفادە می کردند کە مادر خیلی از آنها را نمی فهمید. و واقعا می شد کە چنین خانمهائی در دنیا پیدا شوند!

و شبی برای اولین بار از خدا گلایە کرد کە دختری نصیبش نکردە تا در چنین روزهائی همدم و عصای دستش شود. و حین گلایە لبانش را گزید و چند بار گفت “خدایا توبە،… توبە،… بە بزرگواری خودت بندە حقیرتو ببخش!” و چند روز پشت سر هم بعد از نماز اصلی چند رکعت دیگر خواند. و حین سجدە تا طاقتش اجازە می داد دولا روی جانماز ماند. آە مادر! و من مطمئنم کە اگر خدائی موجود باشد حتما او را خواهد بخشید. بی گمان بخشیدەاست. مگر می شود زنی را کە دستانش بوی گل یاس می دهند را نبخشید؟ نە حتما خواهد بخشید. و تازە قبل از اینکە من چنین خیالاتی بە سرم بزند، او بخشیدەبود. و اگر خدائی موجود باشد، باید برای امثال مادر من موجود باشد. مادر من بهترین بهانە برای وجود اوست. آرە درستە، من اشتباە نمی کنم.

در کوچە ما پیرزنی بود کە چند خانە پایین تر زندگی می کرد. با پشتی بشدت خمیدە کە همیشە بوی میخک می داد. مادر هفتەای چند بار بە دیدنش می رفت. پیرزن تنها بود، و در خانەای بسیار قدیمی با حیاطی کوچک زندگی می کرد. یادم هست موقعیکە بچە بودم و مادرم مرا همراە خودش می برد، همیشە برایم سفرە می انداخت، با نان، ماست، پنیر، کرە و گاهی وقتها گردو. مادر بشدت اعتراض می کرد کە نیازی بە چنین کاری نیست، اما او می گفت “بخورید، نوش جونتان،… بچەس من می دونم چقدر حالا دوس دارە دلی از عزا دربیارە!” و چشمان پیرش کە بزحمت پیدا بودند، می خندیدند. و راست راستی عجب طعمی داشت.

و خاطرات کودکی من بە طعم آن عصرانە پیرزن همسایە بشدت آغشتە است. خانەای کە سالها پیش بعد از مرگ پیرزن، درش قفل شد و تا شروع جنگ هم کسی بازش نکرد. خانەای کە بامش فروریخت، و تنها خانەای بود کە من از زمان شروع جنگ جرات نکردەبودم بە حیاطش قدم بگذارم. و شبی از مادر پرسیدم. گفت کە بعد از مرگ پیرزن، پسران ناتنی اش در را قفل کردەاند و بعلت اختلافی کە بر سر ارث داشتەاند کسی تا لحظە کنونی هم سراغش را دیگر نگرفتەاست. گفت البتە خانە هم آنقدر قدیمی و کوچک بودە کە زیاد طمع کسی را تحریک نکردەباشد.
و من مطمئن ام کە اگر همسایە ما زندە می ماند درست مثل ما از شهر خارج نمی شد، و ما می توانستیم مثل همیشە همسایەهای خوبی باشیم. و تصورکن عصرانەهای زمان جنگ را!

آرام برف می بارد، و صدای کلاغها فضا را پر می کند. مە غلیظی بر زمین می نشیند، و تن دیوارهای گلی عرق می کنند. کاەگلهای قدیمی درز برداشتەاند و اینجا و آنجا از دیوار بریدەاند. و من گاهی آنها را می کنم و در خیال خودم در پی گنجی احتمالا نهانی در دیوار می گردم. و خندەام می گیرد. جنگ و گنج!… گنج و جنگ! همە چیز در این دنیای عجیب امکان پذیر است. دانەهای برف در میان موهای سرم ذوب می شوند، و قطرەقطرە بر پیشانی، گردن و شقیقە بە پایین می لغزند. سرما را دوست دارم. گرمای بی رحم جنگ را انگار خنثی می کند. و جائی کە آب هست، زندگی هست. و از جملە سادە خودم خوشم می آید. ما گاهی سادەترین ها را فراموش می کنیم، و شاید بە همین علت پیچیدە می شویم. آنچنان پیچیدە کە در پی یافتن خود برای همیشە سرگردان همان راههای سادە می شویم. و شاید بدون بازیافتی.

و شب پدر حساب می کند. می گوید کە ما تا مرز تنها سی کیلومتر دور هستیم، و دشمن تا آستانە شهر پیشروی کردە، و اگر ارتش بتواند آنها را همین بیست سی کیلومتر عقب براند معنایش این است کە زندگی دوبارە عین گذشتە می شود. و ناگهان چهارقد نشستە و بشدت در فکر فرو می رود. بعد ادامە می دهد کە اگر عین گذشتە شود معنایش این است کە مردم بر می گردند و مدرسەها دوبارە باز می شود و او می تواند مثل قدیم بە سر کارش برگردد. و چشمانش در جلو فانوس برق می زند.
آە، تنها بیست سی کیلومتر با گذشتە و روزهای خوب فاصلە داشتن! مگر می شود؟ خیال عجیبی مرا هم با خود می برد. البتە کە می شود. مگر در یک روز دنیا از این رو بە آن رو نشد؟ البتە کە شد،… البتە.
ادامە دارد

تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد, ۱۴۰۱ ۸:۱۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴

سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان